جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

šarang
poison  |

شرنگ

معنی: شرنگ . [ ش َرَ ] (اِ) حنظل . (ناظم الاطباء). خربزه ٔ تلخ که آن را تلخک و کبست نیز گویند. به معنی اخیر منقول از زبان گویاست . (شرفنامه ٔ منیری ). خربزه ٔ تلخی باشد که در صحرا سبز شود و آن را به تازی حنظل خوانند. (فرهنگ جهانگیری ) (از غیاث اللغات ) (برهان ): سرمق ؛ شرنگ و آن گیاهی است پهن برگ ، خوردن دو درهم تخم سائیده ٔ آن سه هفته تریاق است مر استسقا را و کثار آن مورث هلاکت . (منتهی الارب ). حنظل و آن خربزه ٔ صحرایی است شبیه به دستنبوی مخطط و خرزهره نیز گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ) (فرهنگ اوبهی ). قطف . (منتهی الارب ) :
به روز بزم کند خوی تو ز حنظل شهد
به روز رزم کند خشم تو ز شهد شرنگ .
فرخی .
|| زهر و سم . (ناظم الاطباء) (انجمن آرا) (آنندراج ) (برهان ). زهر. (شرفنامه ٔ منیری ) :
همه به تنبل و بند است بازگشتن او
شرنگ نوش آمیغ است و روی زراندود.
رودکی .
زمانه به یکسان ندارد درنگ
گهی شهد و نوش است و گاهی شرنگ .
فردوسی .
بسا کسا که به امید آنکه بیابد
شکر ز دست بیفکند و برگرفت شرنگ .
فرخی .
چنین آمد این گیتی بی درنگ
نخستین دهد نوش و آنگه شرنگ .
اسدی .
تیر ستم فلک خدنگ است
شهد شره جهان شرنگ است .
انوری (از آنندراج ).
اگر ز فضل تقدم سخن رود دیدیم
شرنگ دردم ماران و مهره در دنبال .
فتحعلیخان صبا (از انجمن آرا).
|| هرچیز تلخ . (فرهنگ فارسی معین ) :
گر شهد زهر گردد و گردد شرنگ شهد
بر یادکرد خواجه ٔ سید عجب مدار.
فرخی .
شاد باش ای ملک شهر گشاینده که شد
در دهان همه از هیبت تو شهد شرنگ .
فرخی .
تلخی خشمش ار به شهدرسد
شهد نتوان شناختن ز شرنگ .
فرخی .
شهی که دولت او از شرنگ شهد کند
چنانکه هیبت شمشیر او ز شهد شرنگ .
فرخی .
باد عمرت بی زوال و باد عزت بیکران
باد سعدت بی نحوست باد شهدت بی شرنگ .
منوچهری .
سبب خشم بخت پیدا نیست
شکرش را جدا مدان ز شرنگ .
ناصرخسرو.
جد مرا ز هزل بباید نصیبه ای
هر چند یک مزه نبود شهد با شرنگ .
سوزنی .
در مدحت تولؤلؤ شهوار با شبه
در رشته کردم و شکر آمیخت با شرنگ .
سوزنی .
در عمر خویش در تو نیاورده ایم شرک
ای بی شریک شهد شهادت مکن شرنگ .
سوزنی .
اکنون بگو کجا روی ای خام قلتبان
کت دستگه فراخ بود لقمه بی شرنگ .
سوزنی .
ابای نظم مرا نیز چاشنی مطلب
که در مذاق زمانه یکی است شهد و شرنگ .
ظهیر فاریابی (از انجمن آرا).
هرکه با یاد تو شرنگ خورد
همچنان دان که نیشکر خاید.
خاقانی .
لب اوست لعل و شکر من اگر نه شوربختم
شکرین چراست بر من سخنان چون شرنگش .
خاقانی .
... ادامه
578 | 0
مترادف: حمه، حنظل، زهر، سم، شوكران، هلاهل
متضاد: شهد
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [قدیمی]
مختصات: (شَ رَ) (اِ.)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: Sarang
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 570
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
poison | shrink
ترکی
hortum
فرانسوی
tuyau
آلمانی
schlauch
اسپانیایی
manguera
ایتالیایی
tubo flessibile
عربی
سم | سم الثعبان , زعاف سم , سمم , قتل بالسم , فسد , مسموم
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "شرنگ" در زبان فارسی به معنای یک نوع دارو یا شربت رقیق است و برای توصیف مواردی مانند داروهای گیاهی یا شربت‌های خاص استفاده می‌شود. در نگارش و استفاده از این کلمه، توجه به چند نکته مهم است:

  1. املا: کلمه "شرنگ" به همین شکل نوشته می‌شود و باید از اشتباهات املایی پرهیز کرد.

  2. مفاهیم مرتبط: در متون علمی یا ادبی، اگر قصد استفاده از کلمه "شرنگ" را دارید، بهتر است توضیحات بیشتری درباره نوع داروی مورد نظر یا خواص آن ذکر کنید.

  3. جمله‌سازی: استفاده از "شرنگ" در جملات باید به‌گونه‌ای باشد که مفهوم را به‌روشنی منتقل کند. به عنوان مثال:

    • "این شرنگ اثرات درمانی موثری دارد."
    • "وی روزانه از شرنگ گیاهی برای بهبود سلامتی‌اش استفاده می‌کند."
  4. علامت‌گذاری: اگر در جملاتی که شامل این کلمه هستند، نیاز به استفاده از علامت‌های نگارشی داریم، باید به قواعد مربوطه دقت کنیم. مثلاً:
    • "شرنگ، دارویی است که به کاهش تب کمک می‌کند."

با رعایت این نکات، می‌توانید به درستی و به شکل موثری از کلمه "شرنگ" در نوشتار خود استفاده کنید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

کلمه "شرنگ" به معنای زهر یا سم است و می‌توان آن را در جملات مختلف به کار برد. در زیر چند مثال از این کلمه در جملات آورده شده است:

  1. در افسانه‌ها آمده است که شرنگی در دل کوه‌ها پنهان است که هیچ‌کس جرئت نزدیک شدن به آن را ندارد.
  2. پزشکان به بیماران هشدار می‌دهند که از مصرف شرنگ‌های گیاهی بدون نظارت و مشاوره خودداری کنند.
  3. داستان‌های قدیمی درباره‌ی جستجوی قهرمانان برای یافتن دارویی که بتواند اثرات شرنگ را خنثی کند، بسیار جذاب است.
  4. در آزمایشگاه، محققان به بررسی ویژگی‌های شرنگ‌های موجود در برخی از گونه‌های گیاهی می‌پردازند.

اگر نیاز به جملات بیشتری دارید یا در مورد موضوع خاصی سوالی دارید، لطفاً بفرمایید!


واژگان مرتبط: مشوب کردن

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری