جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

jāme
garment  |

جامه

معنی: ۱. پوشاک؛ لباس: ♦ قضا کشتی آنجا که خواهد بَرَد / وگر ناخدا جامه بر تن دَرَد (سعدی۱: ۱۴۲).
۲. [قدیمی] پارچۀ دوخته یا نادوخته. ٣. [قدیمی] بستر. ٤. [قدیمی] هرچیز گستردنی.
〈 جامهٴ ‌خواب:
۱. لباس راحتی که هنگام خواب بر تن کنند؛ لباس‌خواب.
۲. [قدیمی] آنچه هنگام خوابیدن در زیر و روی خود بیندازند از تشک و لحاف و بالش؛ بستر؛ رختخواب.
〈 جامهٴ ‌خورشید (آفتاب): [قدیمی، مجاز]
۱. گردوغبار یا ابری که آفتاب با آن پوشیده شود.
۲. برگ درختان.
〈 جامه دریدن: (مصدر لازم) [قدیمی] جامه در تن پاره کردن از شور و هیجان یا کثرت غم و اندوه.
〈 جامهٴ راه: [قدیمی] جامه‌ای که در سفر بر تن کنند؛ لباس سفر؛ جامۀ سفر: ♦ نبود آگه که شاهان جامهٴ راه / دگرگونه کنند از بیم بدخواه (نظامی۲: ۱۵۰).
〈 جامهٴ غوک: (زیست‌شناسی) [قدیمی] =جلبک: ♦ حریر عنکبوت و جامهٴ غوک / نزیبد جز به اندام خبزدوک (امیرخسرو: لغت‌نامه: جامۀ غوک).
〈 جامهٴ کاغذین: [قدیمی] لباسی کاغذی که بعضی دادخواهان برای آنکه جلب نظر پادشاه یا امیر را بکنند بر تن می‌کرده و موضوع دادخواهی خود را بر آن می‌نوشته‌اند.
〈 جامهٴ کعبه: پوششی از پارچۀ نفیس ابریشمی که بر روی خانۀ کعبه کشیده شده و هر سال با مراسم خاصی عوض می‌شود.
... ادامه
5051 | 0
مترادف: 1- پوشش، پوشيدني، پوشاك، پيراهن، پيرهن، ثوب، حله، دثار، رخت، قميص، لباس، ملبوس 2- جام، صراحي
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [قدیمی]
مختصات: (مِ) [ په . ] (اِ.)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: jAme
منبع: فرهنگ فارسی عمید
معادل ابجد: 49
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
garment | vesture , raiment , rig , tog , costume , togs , habiliment , apparel , suit , clobber , habit , livery , gear , thing , toggery , clothing
ترکی
kıyafetler
فرانسوی
vêtements
آلمانی
kleidung
اسپانیایی
ropa
ایتالیایی
vestiti
عربی
ملابس | ثوب , حلة , كساء , سربال , دثار , لباس , كسا
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "جامه" در زبان فارسی به معنای لباس و پوشش است و در نوشتار و گفتار مختلف مورد استفاده قرار می‌گیرد. در اینجا به برخی از قواعد و نکات نگارشی مربوط به این کلمه اشاره می‌کنم:

  1. استفاده صحیح از کلمه: "جامه" به معنای لباس است و معمولاً در متون ادبی یا رسمی بیشتر به کار می‌رود. در زبان محاوره‌ای، کلماتی نظیر "لباس" یا "پوشاک" رایج‌تر هستند.

  2. نقطه‌گذاری: اگر "جامه" درون جمله‌ای قرار گیرد، باید طبق قواعد نحوی و نگارشی جمله، نقطه‌گذاری مناسب رعایت شود. مثلاً:

    • او از جامه‌ی نو خریداری کرده بود.
    • جامه‌های او بسیار زیبا بودند.
  3. قید و صفت: می‌توان از این کلمه با قیدها و صفات مختلف استفاده کرد:

    • جامه‌ی سفید
    • جامه‌های رنگارنگ
  4. جمع و مفرد: کلمه "جامه" به شکل مفرد و جمع (جامه‌ها) به کار می‌رود. برای اشاره به چند جامه می‌توان از "جامه‌ها" استفاده کرد:

    • او چند جامه زیبا در کمد خود دارد.
  5. حروف اضافه: در فارسی، ممکن است با حروف اضافه مثل "از" و "به" به کار رود:

    • این جامه از پارچه‌ی عالی دوخته شده است.
    • او به جامه‌ای زیبا پوشیده بود.
  6. فعل متناسب: با کلمه "جامه" می‌توان از افعالی نظیر "پوشیدن" یا "دوختن" استفاده کرد:
    • او جامه‌اش را پوشید.
    • این طراح، جامه‌های زیبایی می‌دوزد.

با رعایت این نکات، می‌توان از کلمه "جامه" به طور صحیح در نگارش و گفتار استفاده کرد.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در ادامه چند مثال برای کلمه "جامه" در جمله آورده شده است:

  1. او در مراسم جشن، جامه‌ای زیبا به تن داشت که توجه همه را جلب کرد.
  2. در فرهنگ ایران، هر منطقه‌ای جامه خاص خود را دارد که نشان‌دهنده هویت فرهنگی آن منطقه است.
  3. در داستان‌ها و افسانه‌های قدیمی، جامه جادویی یکی از عناصر مهم ماجراها است.
  4. او تصمیم گرفت که جامه‌ای سنتی برای جشن عروسی‌اش انتخاب کند تا به رسم و رسومات خانوادگی احترام بگذارد.
  5. جامه این هنرمند با دقت و هنرمندی زیادی طراحی شده بود و در نمایشگاه مورد تحسین قرار گرفت.

اگر سوال دیگری دارید، خوشحال می‌شوم کمک کنم!


واژگان مرتبط: پوشاک، رخت، جامه رو، لباس رسمی پوشیدن، اسباب، تجهیزات، وضع حاضر، لباس، دگل ارایی، لباس محلی، ملبوس، ارایش، استعداد فکری، دادخواست، خواستگاری، تقاضا، درخواست، عرضحال، دنده، عادت، خو، عرف، لباس روحانیت، روش طرز رشد، رد و بدل، علیق اسب، تحویل، تسلیم، لباس مستخدم، چرخ دنده، لوازم، ادوات، چیز، کار، شیء، متاع، یراق و دهانه اسب، لباس فروشی

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری