جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: ۱. واحد شمارش برخی چیزهایی که بهصورت دوتایی کاربرد دارد: یک جفت جوراب. ۲. دو عدد از چیزی یا کسی. ۳. (صفت) [مقابلِ طاق] زوج. ۴. زن یا شوهر؛ همسر. ۵. دو حیوان نروماده که با یکدیگر جفتگیری میکنند. ۶. (صفت) [عامیانه، مجاز] دو چیز برابر و مانند هم: دوقلوها جفت هم بودند. ۷. (صفت) همانند؛ نظیر. ۸. (زیستشناسی) عضو عروقی و اسفنجی که در دوران آبستنی داخل رحم پستانداران تشکیل میشود و توسط بند ناف به جنین اتصال دارد و اکسیژن و مواد غذایی به جنین میرساند و مواد دفعی جنین را دفع میکند. در زایمانهای عادی در حدود یک ساعت بعد از تولد نوزاد خارج میشود. ۹. دو گاو که برای شخم زدن پهلوی هم میبندند: ♦ جفت ببردند و زمین ماند خام / هیچ ندارد جز خار و گیا (مولوی۲: ۶۴). ۱۰. [عامیانه] کامیون دهچرخ. ۱۱. (صفت) [قدیمی] همراه؛ همدم: ♦ من به هر جمعیتی نالان شدم / جفت بدحالان و خوشحالان شدم (مولوی: ۵). 〈 جفت شدن: (مصدر لازم) ۱. به هم پیوستن. ۲. با هم برابر شدن؛ مانند هم شدن. ۳. به هم پیوستن نروماده؛ مقاربت کردن. 〈 جفت کردن: (مصدر متعدی) ۱. دو چیز را با هم برابر ساختن؛ مانند هم کردن. ۲. به هم پیوند دادن. ۳. دو حیوان نر و ماده را کنار هم قرار دادن برای جفتگیری. 1- زن، زوجه، زوج، همسر
2- جور
3- مانند، مثل
4- عديل، لنگه
5- بغل، كنار
6- مزدوج تك، طاق، فرد pair, placenta, coupling, couple, mate, double, match, twin, peer, tandem, afterbirth, dyad, cobber, cully, syzygy, team, twain, geminate, jugate زوج، اقتران، رتب زواج زوجين، رتب زوجا زوجا، ازدوج، إجتمع أزواجا، إلتقان أزواجا، ثنائي، زوجين، زوجان، زوج قرين، زوج من الحيوان Çift paire paar par paio زوج، زن و شوهر، نر و ماده، هر چيز دوجرئي، جور کردن و شدن، جفت جنین، مشیمه، اتصال، جفت شدگی، جفت کردن، جفت ساز، سرپیچ، دوتا، همسر، مات، رفیق، دوست، لنگه، دوسر، المثنی، تطابق، مسابقه، تطبیق، کبریت، حریف، دوقلو، توام، جوزا، هم شکمان، همتا، همشان، عضو مجلس اعیان، صاحب لقب اشرافی، دوپشته، قطار، دو اسبه، درشکه یا دوچرخه دو نفری، جنین، اثنوی، شماره دو، دوست صمیمی، قرین، ساده لوح، ادم گول خور، استقرار سه ستاره در خط مستقیم، تیم، گروه، دست، یک دستگاه، گروهه، چند قلو، دولا، روی هم قرار گرفته
کلمه "جفت" در فارسی به معنای دو چیز مشابه یا مرتبط به یکدیگر است و میتواند در زمینههای مختلفی به کار رود. در نوشتار و نگارش فارسی، برخی نکات قواعد و نگارشی برای استفاده از این کلمه وجود دارد:
نحوه استفاده: "جفت" معمولاً به عنوان اسم و در ترکیب با دیگر اسما به کار میرود، مثلاً: "جفت عروسک"، "جفت کفش" و غیره.
جمعبندی: در مواردی که بخواهید اشاره به تعداد بیشتری از جفتها کنید، میتوانید از کلمه "جفتها" استفاده کنید.
قید زمان و مکان: در جایی که نیاز به تعیین زمان یا مکان دارید، میتوانید از قیدها استفاده کنید؛ مثلاً: "جفتها را در بازار دیدم."
توافق فعل: وقتی "جفت" به عنوان فاعل استفاده میشود، فعل آن باید متناسب با جنس و تعداد جفت تنظیم شود. مثلاً "جفتها آمدهاند" به جای "جفتها آمده است".
نقش در جملات: "جفت" میتواند در انواع جملات (ساده، مرکب) به عنوان فاعل، مفعول یا جملات وصفی به کار رود. مثلاً: "این جفت بسیار زیبا است."
با رعایت این نکات میتوانید کلمه "جفت" را به درستی و به شکل موثری در متنهای فارسی به کار ببرید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "جفت" در جملهها آورده شده است:
من یک جفت کفش جدید خریدم که بسیار راحت است.
او همیشه یک جفت گوشواره با سنگهای قیمتی میپوشد.
در بازار، جفتهای مختلفی از گلابی و سیب وجود دارد.
این جفت پرندهها همیشه در کنار هم دیده میشوند.
وقتی به پارک میروم، همیشه جفت دوچرخهام را همراهم میآورم.
اگر به مثالهای دیگری نیاز دارید، لطفاً بفرمایید!
فرهنگ فارسی عمید
واژگان مرتبط: زوج، زن و شوهر، نر و ماده، هر چيز دوجرئي، جور کردن و شدن، جفت جنین، مشیمه، اتصال، جفت شدگی، جفت کردن، جفت ساز، سرپیچ، دوتا، همسر، مات، رفیق، دوست، لنگه، دوسر، المثنی، تطابق، مسابقه، تطبیق، کبریت، حریف، دوقلو، توام، جوزا، هم شکمان، همتا، همشان، عضو مجلس اعیان، صاحب لقب اشرافی، دوپشته، قطار، دو اسبه، درشکه یا دوچرخه دو نفری، جنین، اثنوی، شماره دو، دوست صمیمی، قرین، ساده لوح، ادم گول خور، استقرار سه ستاره در خط مستقیم، تیم، گروه، دست، یک دستگاه، گروهه، چند قلو، دولا، روی هم قرار گرفته