license
98
3070
100
معنی کلمه فراست معنی واژه فراست
معنی:
۱. دریافتن و ادراک باطن چیزی از نظر کردن به ظاهر آن. ۲. هوشیاری؛ تیزهوشی؛ زیرکی. ۳. [قدیمی] = قیافهشناسیمترادف 1- ادراك، تفرس، دانايي، درايت، دريافت، زيركي، كياست، مهارت، هشياري، هوش، هوشمندي، هوشياري
2- قيافه شناسيانگلیسی acumen, intelligence, physiognomy, sagacity, intuition, insight, flair, penetration, perspicacity, frostعربی فطنة، مستدق الطرف، شمترکی donفرانسوی gelآلمانی frostاسپانیایی escarchaایتالیایی geloمرتبط تیز هوشی، ظرفیت، بینایی، تیز فهمی، جاسوسی، ذکاوت، فهم، خرد، قیافه شناسی، سیما، چهره، منظر، سیما شناسی، هوشمندی، زیرکی، دانایی، شهود، بینش، بصیرت، درک مستقیم، کشف، درون بینی، استعداد، قوه تشخیص، خصیصه، بویایی، شامه سگ، نفوذ، نفوذ کاوش، کاوش، سرایت، کیاست، شخص تیزبین
مترادف:
1- ادراك، تفرس، دانايي، درايت، دريافت، زيركي، كياست، مهارت، هشياري، هوش، هوشمندي، هوشياري
2- قيافه شناسي
ترکیب:
(اسم مصدر) [عربی: فراسة] [قدیمی]
مختصات:
(فِ سَ) [ ع . فراسة ]
الگوی تکیه:
WWS
نقش دستوری:
اسم
آواشناسی:
ferAsat
منبع:
فرهنگ فارسی عمید
معادل ابجد:
741
شمارگان هجا:
3
دیگر زبان ها
انگلیسی
acumen | intelligence , physiognomy , sagacity , intuition , insight , flair , penetration , perspicacity , frost
عربی
فطنة | مستدق الطرف , شم
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)کلمه "فراست" در زبان فارسی به معنای هوش و ذکاوت است. برای نگارش صحیح و استفاده مناسب از این کلمه در جملات، چند نکته و قاعده وجود دارد:
نوشتن صحیح کلمات: "فراست" باید بدون اشتباه نوشتاری و بهطور کامل در جملات بهکار رود.
جنس کلمه: "فراست" یک اسم است و میتواند به عنوان اسم فاعل یا مفعول در جمله استفاده شود.
ترکیب و جملات: کلمه "فراست" میتواند با دیگر کلمات ترکیب شود. به عنوان مثال:
"او دارای فراست بالایی است."
"فراست او در حل مسائل پیچیده مشهود است."
فعلها و صفات: میتوان از آن در کنار فعلها و صفات دیگر استفاده کرد:
"او با فراست خود توانست مشکل را حل کند."
"فراست و ذکاوت او در انتخابهایش نمایان است."
استفاده در جملههای ادبی: این کلمه میتواند در نوشتارهای ادبی نیز به کار رود، مثلاً:
"فراست، نور راهنمای زندگی است."
جدا از معنای خاص: باید توجه داشت که "فراست" در سیاقهای مختلف میتواند معنای خاصی پیدا کند اما بهطور کلی به هوش و ذکاوت اشاره دارد.
با رعایت این نکات میتوانید از کلمه "فراست" به درستی و بهطور مؤثر در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
در صبح زود، باغ پر از فراست بود و برگهای درختان مانند کریستالهای یخ میدرخشیدند.
با آمدن زمستان و کاهش دما، فراست بر روی زمین نشسته و منظرهای زیبا ایجاد کرده بود.
او صبحانهاش را در فضایی آرام و خنک لذت میبرد، در حالی که فراست بر روی پنجرهها به چشم میخورد.
فرهنگ فارسی عمید واژگان مرتبط: تیز هوشی، ظرفیت، بینایی، تیز فهمی، جاسوسی، ذکاوت، فهم، خرد، قیافه شناسی، سیما، چهره، منظر، سیما شناسی، هوشمندی، زیرکی، دانایی، شهود، بینش، بصیرت، درک مستقیم، کشف، درون بینی، استعداد، قوه تشخیص، خصیصه، بویایی، شامه سگ، نفوذ، نفوذ کاوش، کاوش، سرایت، کیاست، شخص تیزبین