جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

gero[w]
pawn  |

گرو

معنی: ۱. چیزی که در نزد کسی بگذارند و در حدود ارزش آن پول قرض کنند به ‌این شرط که هرگاه پول را دادند آن را پس بگیرند؛ گروگان.
۲. (اسم مصدر) شرط‌بندی.
۳. (اسم مصدر) [قدیمی، مجاز] گرفتاری.
〈 گرو باختن: (مصدر لازم) [قدیمی] مغلوب شدن در شرط و قمار.
〈 گرو بردن: (مصدر لازم) [قدیمی] پیروز شدن در مسابقه یا شرط و قمار.
〈 گرو بستن: (مصدر لازم) [قدیمی] شرط بستن بر سر چیزی.
〈 گرو دادن: (مصدر متعدی) چیزی را به‌رهن به ‌کسی دادن.
〈 گرو ستاندن: (مصدر متعدی) [قدیمی] = 〈 گرو ستدن
〈 گرو ستدن: (مصدر متعدی) [قدیمی] گرو گرفتن؛ چیزی را به‌رهن گرفتن.
〈 گرو کردن: (مصدر متعدی) [قدیمی] گرو گرفتن؛ چیزی را به‌رهن گرفتن.
〈 گرو کشیدن: (مصدر لازم) چیزی را تا وصول طلب خود از بدهکار در گرو نگه‌داشتن؛ گروکشی کردن.
〈 گرو گذاشتن: (مصدر متعدی) چیزی را به‌ عنوان گرو نزد کسی گذاشتن؛ گرو گذاردن؛ گرو نهادن.
〈 گرو گرفتن: (مصدر متعدی) = 〈 گرو کردن
... ادامه
2909 | 0
مترادف: 1- ، رهن، شالهنگ 2- داو 3- شرط
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [پهلوی: grw'n]
مختصات: (گِ رُ) (اِ.)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: بن حال
آواشناسی: gerav
منبع: فرهنگ فارسی عمید
معادل ابجد: 226
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
pawn | pledge , gage , stake , mortgage , hostage , deposit , security , gauge , surety , encumbrance , gro
ترکی
rehin
فرانسوی
gage
آلمانی
versprechen
اسپانیایی
promesa
ایتالیایی
impegno
عربی
رهن | حجر الشطرنج , بيدق في الشطرنج , بيدق
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "گرو" در زبان فارسی دارای معانی مختلفی است و می‌تواند به عنوان اسم، فعل و یا پسوند در جملات و عبارات مورد استفاده قرار گیرد. در زیر به برخی از قواعد نگارشی و نحوی مرتبط با این کلمه اشاره می‌کنم:

  1. به عنوان اسم:

    • "گرو" به معنی گروه، دسته یا مجموعه‌ای از افراد و اشیاء می‌تواند به کار برود.
    • مثال: "گروه موسیقی در پارک کنسرت برگزار کرد."
  2. به عنوان فعل:

    • "گرو" به شکل فعل "گرویدن" نیز به کار می‌رود، به معنای پیوستن به گروه یا جمعی.
    • مثال: "او تصمیم گرفت به گروه دوستی ملحق شود."
  3. نکات نگارشی:

    • در نوشتن جملات، رعایت فاصله‌های مناسب و استفاده از علائم نگارشی (مانند ویرگول و نقطه) اهمیت دارد.
    • به عنوان مثال: "این گروه متشکل از چهار نفر است. آن‌ها در زمینه موسیقی فعالیت می‌کنند."
  4. صرف فعل:

    • اگر "گرو" به عنوان فعل مورد نظر باشد، باید به زمان و شخص مناسب صرف شود.
    • مثال: "او به گروه جدیدی گروید."
  5. تلفظ و کاربرد:
    • در گفتار و نوشتار باید به تلفظ صحیح و به‌کارگیری معانی مناسب توجه شود تا ابهام یا اشتباهی پیش نیاید.

توجه داشته باشید که در زبان فارسی، هر کلمه ممکن است بسته به بافت و زمینه استفاده معنی و کاربردهای مختلفی داشته باشد.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. گروهی از دانشجویان برای انجام پروژه علمی خود در کتابخانه گرد هم آمدند.
  2. او به عنوان رهبر گرو جدیدی انتخاب شد که هدفش کمک به نیازمندان بود.
  3. در بازی تیمی، همکاری و هماهنگی گرو بسیار مهم است تا به پیروزی دست یابند.

واژگان مرتبط: گروگان، وثیقه، پیاده شطرنج، ضمانت، بیعانه، تعهد و التزام، سوگند ملایم، اندازه، اندازه گیر، مبارزه طلبی، درجه، میخ چوبی، سندان، ستون چوبي يا سنگي تزئيني، گرونامه، شخص گروی، سپرده، ته نشین، ته نشست، پول، امنیت، تامین، ایمنی، تضمین، پیمانه، معیار، مقیاس، ضامن، اطمینان، کفیل، ظن قوی، مانع، قید، بار، اسباب زحمت، گرفتاری

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری