جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

gazande
biting  |

گزنده

معنی: حیوان یا حشره‌ای که انسان را بگزد و نیش بزند؛ جانور زهردار.
1711 | 0
مترادف: 1- تلخ، تند، تيز، نيشدار 2- هار
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (صفت)
مختصات:
الگوی تکیه: WWS
نقش دستوری: صفت
آواشناسی: gazande
منبع: فرهنگ فارسی عمید
معادل ابجد: 86
شمارگان هجا: 3
دیگر زبان ها
انگلیسی
biting | nipping , piquant , damage , swing
ترکی
ısırma
فرانسوی
mordant
آلمانی
beißend
اسپانیایی
mordiendo
ایتالیایی
mordere
عربی
قضم | لدغ , عاض , لسع , قارص , حاد , شديد , ساخر , لاذع , العض
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "گزنده" در زبان فارسی به معنای "نیش‌زننده" یا "نیش‌زده" است و به‌طور عمده در دو زمینه مورد استفاده قرار می‌گیرد: یکی در توصیف حشراتی که نیش می‌زنند و دیگری برای توصیف کلمات و جملاتی که ممکن است موجب آزار یا اذیت احساسات دیگران شوند.

قواعد نوشتاری و نگارشی مربوط به "گزنده":

  1. نحوه استفاده:

    • در جملات توصیفی می‌توان آن را به عنوان صفت به کار برد: "زهر آن مار گزنده بود."
    • همچنین می‌تواند به عنوان اسم نیز استفاده شود: "او با گزنده‌ها بازی کرد."
  2. جدا کردن کلمات:

    • اگر "گزنده" همراه با صفات یا قیدها بیاید، باید به دقت از بقیه کلمات جدا شود: "کلام او گزنده بود."
  3. تلفظ:

    • به‌طور صحیح تلفظ شود و در مکالمات محاوره‌ای و نوشتاری از بکار بردن فرم‌های اشتباه پرهیز شود.
  4. توجه به زمینه‌های کاربرد:

    • در ادبیات، ممکن است "گزنده" برای توصیف نوعی بیانیه یا نقد استفاده شود، بنابراین دقت در انتخاب کلمات اهمیت دارد.
  5. نقش در جملات:
    • "گزنده" می‌تواند به عنوان صفت در جملات توصیفی یا به عنوان اسم در جملات عمومی به کار رود.

مثال‌هایی از کاربرد "گزنده":

  • به عنوان صفت: "نقد گزنده او باعث تأمل بیشتر من شد."
  • به عنوان اسم: "حجم گزنده‌ای از احساسات را در این شعر می‌بینیم."

رعایت نکات فوق در نوشتار و گفتار می‌تواند به وضوح و دقت بیان کمک کند.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. هوا در این روزهای بهاری به قدری گزنده است که همه به دنبال سایه درختان می‌گردند.
  2. گزنده بودن صحبت‌های او هنگامی مشخص شد که به انتقادهای تند درباره‌ی عملکرد دیگران پرداخت.
  3. هرچند این عقرب گزنده است، اما در طبیعت نقش مهمی در کنترل جمعیت حشرات دارد.

واژگان مرتبط: زننده، تیز، طعنه امیز، سرد، تند و با مزه، خوش مزه، خوش طعم، گوشه دار، خسارت، خرابی، زیان، ضرر، اسیب، گزیدن

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری