ورزش
licenseمعنی کلمه ورزش
معنی واژه ورزش
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- بازي، نرمش 2- تمرين، مشق، ممارست 3- اسب سواري، بسكتبال، پرش، پياده روي، دو، شنا، فوتبال، كشتي، واليبال، هندبال | ||
انگلیسی | sport, exercise, practice, play, pastime, callisthenics, exercitation, practise | ||
عربی | رياضة، تسلية، روح رياضية، لهو، مغامر، أناقة، لهو صبياني، لعب، تسلى، أبدى بتباه، هزأ من، شذ ينحرف عن صفات | ||
ترکی | spor | ||
فرانسوی | sport | ||
آلمانی | sport | ||
اسپانیایی | deporte | ||
ایتالیایی | sport | ||
مرتبط | بازی، سرگرمی، شوخی، الت بازی، نمایش تفریحی، تمرین، مشق، عمل، ممارست، عادت، عرف، نمایشنامه، نمایش، لهو، تفریح، مشغولیات، کاروقت گذری، ورزش سبک، استعمال کردن، تمرین دادن، بکارانداختن، عمل کردن، تمرین کردن، ممارست کردن، برزیدن، ورز | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "ورزش" در زبان فارسی به فعالیتهایی اشاره دارد که به منظور حفظ سلامت، تقویت جسم و روان و تفریح انجام میشوند. برای استفاده درست از این کلمه در نگارش به نکات زیر توجه کنید:
بهطور کلی، برای نوشتن در مورد "ورزش"، میتوانید به ویژگیها، فواید و انواع مختلف آن اشاره کنید و از قواعد نگارش صحیح استفاده نمایید تا متن شما خوانا و جذاب باشد. | ||
مثال برای واژه | مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
| ||
واژه | ورزش | ||
معادل ابجد | 513 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | varzeš | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم مصدر) | ||
مختصات | (وَ زِ) | ||
آواشناسی | varzeS | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی عمید | ||
نمایش تصویر | معنی ورزش | ||
پخش صوت |
۱. کار پیاپی. کلمه "ورزش" در زبان فارسی به فعالیتهایی اشاره دارد که به منظور حفظ سلامت، تقویت جسم و روان و تفریح انجام میشوند. برای استفاده درست از این کلمه در نگارش به نکات زیر توجه کنید: تطابق با اسم و فعل: به عنوان مثال، اگر بخواهید از این کلمه در جملات استفاده کنید، باید توجه داشته باشید که فعل و اسم در جمله با هم تطابق داشته باشند. ترکیب با صفات: میتوانید این کلمه را با صفات مختلف ترکیب کنید تا معنای دقیقتری بگیرید. استفاده از قید: قیدهای مختلف میتوانند به جملات شما رنگ و بوی متفاوتی بدهند. استفاده از انواع ورزش: میتوان انواع ورزشها را نام برد تا متن تنوع بیشتری داشته باشد. بهطور کلی، برای نوشتن در مورد "ورزش"، میتوانید به ویژگیها، فواید و انواع مختلف آن اشاره کنید و از قواعد نگارش صحیح استفاده نمایید تا متن شما خوانا و جذاب باشد.
۲. پیاپی کردن کاری برای تمرین و عادت.
۳. حرکت دادن پیاپی اعضای بدن برای تقویت اعصاب و عضلات؛ هرگونه عمل و حرکتی که برای تقویت اعضا و به منظور حفظ تندرستی بهتنهایی یا دستهجمعی انجام داده میشود.
1- بازي، نرمش
2- تمرين، مشق، ممارست
3- اسب سواري، بسكتبال، پرش، پياده روي، دو، شنا، فوتبال، كشتي، واليبال، هندبال
sport, exercise, practice, play, pastime, callisthenics, exercitation, practise
رياضة، تسلية، روح رياضية، لهو، مغامر، أناقة، لهو صبياني، لعب، تسلى، أبدى بتباه، هزأ من، شذ ينحرف عن صفات
spor
sport
sport
deporte
sport
بازی، سرگرمی، شوخی، الت بازی، نمایش تفریحی، تمرین، مشق، عمل، ممارست، عادت، عرف، نمایشنامه، نمایش، لهو، تفریح، مشغولیات، کاروقت گذری، ورزش سبک، استعمال کردن، تمرین دادن، بکارانداختن، عمل کردن، تمرین کردن، ممارست کردن، برزیدن، ورز