جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: ۱. = پیوستن ۲. (اسم مصدر) اتصال؛ پیوستگی؛ همبستگی. ۳. (اسم مصدر) ازدواج؛ وصلت: پیوندتان مبارک باد. ۴. (اسم مصدر) (زیستشناسی) اتصال جوانه یا شاخۀ درختی به شاخه یا ساقۀ درخت دیگر که از همان نوع یا شبیه آن باشد و این عمل برای تبدیل میوههای پست و نامرغوب به میوههای درشت و خوب و ازدیاد میوۀ درخت صورت میگیرد. ۵. (اسم مصدر) رابطۀ خوب: پیوند دوستی. ۶. (اسم مصدر) [قدیمی] خویشی. ۷. (اسم) [قدیمی] خویش و تبار. ۸. [قدیمی] عهد؛ پیمان. ۹. (اسم) [قدیمی] وصله. 〈 پیوند اسکنهای: (کشاورزی) پیوندی که در آن تنۀ درخت جوان را به ارتفاع ۲۰ سانتیمتر از روی زمین قطع میکنند، بعد تهمانده را شکاف میدهند و شاخۀ پیوند را میان شکاف میگذارند و میبندند. Δ موسم پیوند زدن درختان غالباً از ۱۵ اسفند است تا ۱۵ فروردین؛ پیوند شکافی. 〈 پیوند بریدن: (مصدر متعدی) ۱. پاره کردن رشتۀ اتصال و بههمبستگی. ۲. قطع خویشی و قرابت. 〈 پیوند پذیرفتن: (مصدر متعدی) ۱. قبول پیوند کردن. ۲. قبول بههمبستگی، خویشی، و دوستی کردن. 〈 پیوند جستن: (مصدر متعدی) [قدیمی] ۱. پیوستگی خواستن؛ وصل جستن. ۲. خویشی خواستن. 〈 پیوند خواستن: (مصدر متعدی) = 〈 پیوند جستن 〈 پیوند خوردن: (مصدر لازم) ۱. (زیستشناسی) پیوند یافتن درخت؛ قبول پیوند کردن درخت. ۲. (پزشکی) متصل شدن عضو پیوندخورده. 〈 پیوند داشتن: (مصدر لازم) پیوستگی داشتن؛ دارای پیوند بودن. 〈 پیوند زدن: (مصدر متعدی) (پزشکی) قرار دادن عضو سالم به جای عضو ضایعشده، مانند جایگزین کردن قلب سالم بهجای قلب معیوب، یا قرار دادن کلیۀ سالم بهجای کلیۀ ازکارافتاده؛ پیوند اعضا. 〈 پیوند ساختن: (مصدر لازم) [قدیمی] وصلت کردن؛ خویشی و قرابت کردن. 〈 پیوند شکافی: (کشاورزی) = 〈 پیوند اسکنهای 〈 پیوند شکمی: (زیستشناسی) پیوندی که در آن پوست شاخۀ درختی را که میخواهند پیوند بزنند شکاف کوچکی میدهند و جوانهای را که از درخت دیگر جدا کردهاند در آن شکاف قرار میدهند و اطرافش را با نواری از پوست درخت میبندند تا بگیرد. 〈 پیوند کردن: (مصدر متعدی) ۱. متصل کردن؛ وصل کردن. ۲. (زیستشناسی) پیوند زدن درخت. ۳. ملحق ساختن دو تکۀ جداشده به یکدیگر. ۴. (پزشکی) = 〈 پیوند زدن. ۵. (مصدر لازم) وصلت کردن؛ ازدواج کردن. 〈 پیوند گرفتن: (مصدر لازم) قبول پیوند کردن؛ پیوند پذیرفتن. 〈 پیوند گسستن: (مصدر متعدی) [قدیمی] = 〈 پیوند بریدن 〈 پیوند گسلیدن: (مصدر متعدی) [قدیمی] = 〈 پیوند بریدن 〈 پیوند گسیختن: (مصدر متعدی) [قدیمی] = 〈 پیوند بریدن 〈 پیوند لولهای: (کشاورزی) پیوندی که در آن پوست جوانهدار شاخۀ درخت را به شکل لولۀ کوتاه درمیآورند و به شاخۀ دیگر که پوست آن را به همان اندازه کنده باشند پیوند میکنند. 〈 پیوند مریم: (زیستشناسی) درختی با برگهای دراز خوشبو شبیه برگ بید. چوب آن نیز خوشبو است. در طب قدیم در مداوای تنگی نفس و برای تقویت کبد، درمان سیروز و دفع کرم معده به کار میرفته. 1- اتصال، پيوستگي، ربط
2- ازدواج، مواصلت، نكاح، وصال، وصل
3- بستگي، خويشي، رابطه، نزديكي
4- اتحاد، اتصال، ارتباط، انتساب، بند، ربط انفصال link, graft, linkage, connection, grafting, nexus, union, synthesis, ligament, confederacy, slur, hyphen, zonule ربط، وصل، ارتبط، زاوج، صلة، رابط، علاقة، اتصال، حلقة في سلسلة، وصلة bağlantı lien verknüpfung enlace collegamento زنجیر، قلاب، حلقه زنجیر، دانه زنجیر، اختلاس، سوء استفاده، قلمه، پیوند بافت، پیوند گیاه، وسیله ارتباط، بهم پیوستگی، حلقههای زنجیر، پیوستگی، سلسله، رابطه داخلی، گروه متحد، اتحادیه، اجتماع، وصلت، ائتلاف، ترکیب، تلفیق، امتزاج، اختلاط، رباط، وتر عضلانی، بندیزه، اتفاق، هم پیمانی، لکه ننگ، تهمت، نشان، اشاره، خطاتحاد، خط ربط، نشان اتصال، ایست در سخن، حلقه یا کمربند کوچک، منطقه یا ناحیه کوچک
ربط|وصل , ارتبط , زاوج , صلة , رابط , علاقة , اتصال , حلقة في سلسلة , وصلة
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "پیوند" در زبان فارسی به معنای اتصال یا ارتباط است و میتواند در جملات و متون به شکلهای مختلفی مورد استفاده قرار گیرد. در ادامه به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میشود:
اژههای جملات: "پیوند" میتواند به عنوان اسم در جملات مورد استفاده قرار گیرد. به عنوان مثال:
"پیوند بین خانوادهها در فرهنگ ما اهمیت دارد."
فعلهای مرتبط: میتوان این کلمه را با افعالی همچون “ایجاد کردن”، “برقرار کردن” و “تقویت کردن” به کار برد:
"ما باید پیوندهای عاطفی را در جامعه تقویت کنیم."
ترکیبات و عبارتها: "پیوند" میتواند در ترکیب با دیگر واژهها نیز به کار رود:
"پیوندهای زناشویی"
"پیوند اجتماعی"
نحوه استفاده در نوشتار: در نوشتارهای رسمی و علمی، استفاده از کلمه "پیوند" به طور دقیق و با توجه به زمینه موضوع (مانند پزشکی، علوم اجتماعی و غیره) ضروری است.
استفاده از شکل جمع: هنگامی که به چندین ارتباط یا اتصال اشاره میشود، میتوان از "پیوندها" استفاده کرد:
"پیوندها در جامعه به توسعه همبستگی کمک میکنند."
توجه به همنشینی کلمات: هنگام به کار بردن "پیوند"، باید به همنشینی آن با سایر واژهها توجه کرد تا معنا و مفهوم مورد نظر به درستی منتقل شود.
استفاده از "پیوند" در زمینههای دیگر: "پیوند" همچنین میتواند به معانی خاصی در رشتههای مختلف اشاره داشته باشد، مثلاً در زیستشناسی (پیوند بافتها)، فناوری اطلاعات (پیوندهای اینترنتی) و غیره.
با رعایت این نکات، میتوانید کلمه "پیوند" را بهطور مؤثر و مرتبط در نوشتار خود به کار ببرید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "پیوند" در جمله آوردهام:
پیوند دو رودخانه بزرگ در این منطقه، چشمانداز بسیار زیبایی ایجاد کرده است.
مهارتهای ارتباطی قوی میتواند پیوند بین اعضای تیم را تقویت کند.
پیوند عاطفی بین والدین و فرزندان اهمیت زیادی در تربیت صحیح دارد.
این تحقیق به بررسی پیوند میان سلامت روان و ورزش منظم میپردازد.
پیوندهای فرهنگی میان ملتها میتواند به تقویت دوستی و همکاری کمک کند.
اگر سوالات بیشتری دارید یا درخواست خاص دیگری دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!
فرهنگ فارسی عمید
واژگان مرتبط: زنجیر، قلاب، حلقه زنجیر، دانه زنجیر، اختلاس، سوء استفاده، قلمه، پیوند بافت، پیوند گیاه، وسیله ارتباط، بهم پیوستگی، حلقههای زنجیر، پیوستگی، سلسله، رابطه داخلی، گروه متحد، اتحادیه، اجتماع، وصلت، ائتلاف، ترکیب، تلفیق، امتزاج، اختلاط، رباط، وتر عضلانی، بندیزه، اتفاق، هم پیمانی، لکه ننگ، تهمت، نشان، اشاره، خطاتحاد، خط ربط، نشان اتصال، ایست در سخن، حلقه یا کمربند کوچک، منطقه یا ناحیه کوچک
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر