بازافتادن
licenseمعنی کلمه بازافتادن
معنی واژه بازافتادن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | research | ||
عربی | بحث، قام ببحث، دراسة، بحث علمي، تفتيش دقيق، ابحاث | ||
واژه | بازافتادن | ||
معادل ابجد | 546 | ||
تعداد حروف | 9 | ||
منبع | لغتنامه دهخدا | ||
نمایش تصویر | معنی بازافتادن | ||
پخش صوت |
بازافتادن . [ اُ دَ ] (مص مرکب ) بازاوفتادن . نکس کردن . برگشتن . (ناظم الاطباء). عقب افتادن . بازافتادن به چیزی ؛ رجوع شدن به وی . (ارمغان آصفی ). جدا شدن :
چو پرگاری که از هم بازداری
ز هم بازاوفتد اندام دشمن .
منوچهری .
ای دریغا که ثناها به دعا بازافتاد
چون چنین است درین حال بهین ذکر دعاست .
اوحدالدین انوری (از آنندراج ).
|| واپس افتادن : آن مرده را یافتم بپشت بازافتاده . (تاریخ قم ص 296). || فسخ شدن . برهم خوردن . نقض شدن . شکستن : میان لیث علی و مونس بن عبداﷲبن المسمعی صلح کرد بر آن جمله که لیث علی سوی فارس بازگردد. سبکری را خوش نیامد گفت من این حرب بنفس خویش بکنم و از شما یاری نخواهم . صلح بازافتاد. (تاریخ سیستان ).
فتنه را ناگاه بازافتاد دستی آنچنانک
ملک و ملت را بماند انگشت حیرت بر دهان .
ظهیر فاریابی .
research
بحث، قام ببحث، دراسة، بحث علمي، تفتيش دقيق، ابحاث