جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: اصطلاح . [ اِ طِ ](ع مص ) با یکدیگر صلح کردن . (لغت میرسید شریف جرجانی ص 2) (تاج المصادر بیهقی ) (مؤید الفضلاء) (زوزنی ). با هم صلح کردن . مأخوذ از صلح است ، چون در باب افتعال صاد مقابل تای افتعال افتاد تای را بدل به طا کردند اصطلاح شد. (غیاث ) (آنندراج ). با هم صلح کردن . آشتی کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تصالح . (زوزنی ). || (اصطلاح فقه ) رجوع به مبحث صلح در فقه شود. || فراهم آمدن قومی برای امری . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || عرف خاص ، و آن عبارت از اتفاق طایفه ٔ مخصوصی بر وضع چیز است . ج ، اصطلاحات . (از اقرب الموارد). در عرف ، موافقت بر چیزی .(مؤید الفضلاء). با هم اتفاق نمودن برای معین داشتن معنی لفظ سوای موضوع آن لفظ. (غیاث ) (آنندراج ). مأخوذ از تازی ، لغتی که جمعی برای خود وضع کنند و یا معنایی برای لفظی وضع کنند غیر از معنای اصلی و معنای موضوع آن . (ناظم الاطباء). کلمه ای که در میان طایفه ای از قومی معنای خاص قراردادی آنان دهد. اتفاق اهل فنی در تعبیر از چیزی . وضع کردن مردم در فنی یا علمی کلمه ای را برای معنایی یا نقل کردن کلمه ای از معنای خود به معنی نوین . کلمه ٔ موضوعه یا منقوله بصورت فوق . و صاحب کشاف آرد: و عرف خاص را نامند و آن عبارتست از اتفاق قومی بر چیزی یا نامی بعد از نقل آن چیز از اولین موضوعش ، یا برای مناسبتی که بین اولین موضوع و نام آن شی ٔ بوده ، مانند عموم و خصوص ، یا برای مشارکت بین آن دو در امری ، یا مشابهت بین آن دو در وصفی ، یا غیر آن ، کذا فی تعریفات الجرجانی . و در ضمن بیان معنی لفظ مجاز شرح آن گذشت . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). عبارت از اتفاق قومی بر نامیدن چیزی بنام چیز دیگر که از موضع اول خود نقل شده باشد، و گفته اند اصطلاح اخراج لفظ از معنی لغوی به معنی دیگریست بسبب مناسبتی که میان آن میباشد. و گویند اصطلاح اتفاق کردن طایفه ای بر وضع لفظ بازای معنی است . و گفته اند اصطلاح بیرون آوردن شی ٔ از معنی لغوی بمعنی دیگریست برای بیان مقصود. و گویند اصطلاح لفظ معینی در میان قومی معین است . (از تعریفات جرجانی ). اتفاق کردن جمعی بر استعمال کردن لفظی در معنی معینی ، مثال : اهل هر علم الفاظ عمومی تکلمی را در معانی اصطلاحی خودشان استعمال میکنند. (فرهنگ نظام ). و خواجه نصیر ذیل عنوان اسماء متشابهه آرد: قسم دوم آنکه اطلاق لفظ در اصل ممهد بود و در شبیه نیز استعمال کنند ولیکن نه به اعتبار ملاحظه ٔ اصل ، بلکه آن مناسبت و مشابهت که در اصل اطلاق بوده باشد بر شبیه در وقت اطلاق معتبر ندارند. و این قسم به دو قسم شود: یکی آنکه شبیه در اطلاق مساوی اصل بود و آنرا اسماء منقوله خوانند مانند اطلاق ماه بر جرم سماوی بوضع و بر مدتی معین بنقل و همچنین اطلاق عدل بر داد که صفت است و بر دادگر که موصوفست به این صفت . و دیگر آنکه شبیه بر اصل راجح شود. و آن هم دو نوع بود: یکی آنکه اطلاق بحسب جمهور بود و آنرا متعارف خوانند مانند اطلاق لفظ غایط بر زمین نشیب بوضع و بر حدث مردم بعرف . و دیگر آنکه اطلاق بحسب اهل صناعتی بود و آنرا مصطلح خوانند، چنانکه اطلاق لفظ قدیم بر کهنه بوضع و بر آنچه وجودش را اولی نبود بحسب اصطلاح . پس اسماء متشابهه به سه قسم شود: یکی آنکه ترجیح اصل را بود در اطلاق ، و این قسم مجاز و استعاره است . و دیگر آنکه ترجیح فرع را بود و آن قسم عرف عام و اصطلاح است و سیم آنکه اصل و فرع متساوی باشند و آن قسم نقل مجرد است . (اساس الاقتباس ص 11 و 12). و رجوع به مصطلح و الفاظ شود : هندیان را اصطلاح هند مدح سندیان را اصطلاح سند مدح . مولوی . هر کسی را سیرتی بنهاده ایم هر کسی را اصطلاحی داده ایم . مولوی . || بصلاح آوردن کار. (مقدمه ٔ لغت میرسید شریف جرجانی ص 2). 1- تعبير، زبان، كلمه، واژه
2- سازش، صلح term, phrase, idiom, epithet مصطلح، مدة، فترة، عبارة، تعبير، كلمة، شرط، مهلة، مدة محددة، ميعاد، فصل مدرسي، طرف في الرياضيات، أجل أو مدة، اتفاق، الأوان الطبيعي للمخاض، وصف، سمى، دعا deyim idiome idiom modismo idioma مدت، دوره، شرایط، لفظ، جمله، عبارت، تعبیر، کلمه بندی، سخن موجز، لهجه، زبان ویژه، لقب، صفت، کنیه
مصطلح|مدة , فترة , عبارة , تعبير , كلمة , شرط , مهلة , مدة محددة , ميعاد , فصل مدرسي , طرف في الرياضيات , أجل أو مدة , اتفاق , الأوان الطبيعي للمخاض , وصف , سمى , دعا
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "اصطلاح" در زبان فارسی به معنای واژه یا عبارتی است که معنای خاصی در یک حوزه یا زمینه خاص دارد. در نگارش و استفاده از این کلمه، میتوان به نکات زیر توجه کرد:
تنوع واژگانی: معمولاً "اصطلاح" به صورت مفرد و جمع (اصطلاحات) به کار میرود. برای مثال، میتوان گفت: "این اصطلاح در زبانشناسی رایج است" یا "از اصطلاحات عامیانه در صحبتهای روزمره استفاده میکنیم."
رعایت نگارش صحیح: توجه داشته باشید که ترکیب کلمه "اصطلاح" با دیگر واژهها نیازمند رعایت قواعد دستوری و نگارشی فارسی است. به عنوان مثال:
"اصطلاح علمی"
"اصطلاحات تخصصی"
نقل قول و ارجاع: هنگام استفاده از اصطلاحات خاص، ممکن است لازم باشد که منبع یا معانی آنها را توضیح دهید. این کار به خواننده کمک میکند تا فهم بهتری از متن داشته باشد.
تفاوت با کلمات مشابه: "اصطلاح" باید از کلمات دیگری مانند "لغت" و "عبارت" تفکیک شود. لغت معمولاً به معنای یک واژه است، در حالی که اصطلاح به مجموعهای از واژهها اشاره دارد که معنای خاصی به خود گرفتهاند.
استفاده در جملات: میتوانید از کلمه "اصطلاح" در جملات زیر استفاده کنید:
"این اصطلاح در فرهنگ عامه به معنای امید و انتظار است."
"وی با استفاده از اصطلاحات علمی، مفهوم را بهتر توضیح داد."
با رعایت این نکات، میتوانید به درستی و به شکل مؤثری از کلمه "اصطلاح" در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "اصطلاح" در جمله آورده شده است:
اصطلاح "عشق به علم" به معنای علاقه و انگیزه برای یادگیری و کسب دانش است.
در زبان فارسی، اصطلاحات زیادی وجود دارد که به فرهنگی خاص اشاره میکنند.
این کتاب به بررسی اصطلاحات رایج در ادبیات معاصر میپردازد.
او با استفاده از اصطلاحات تخصصی، مفاهیم پیچیده را به سادگی توضیح داد.
در زبان عامیانه، بعضی از اصطلاحات ممکن است معنای متفاوتی نسبت به زبان رسمی داشته باشند.
اگر سوال دیگری دارید یا نیاز به مثالهای بیشتری دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!