جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

بیرنگ

معنی: بیرنگ . [ رَ ] (ص مرکب ) (از: بی + رنگ ) که رنگ ندارد. که فاقد لون است .بدون رنگ . عدیم اللون : آب ماده ای است بیرنگ . || (اِ مرکب ) نشان و هیولایی باشد که نقاشان و مصوران ، مرتبه ٔ اول بر کاغذ و دیوار بکشند و بعد از آن قلم گیری کنند و رنگ آمیزی نمایند و همچنین بنایان که طرح عمارتی را رنگ بریزند. (برهان ). طرحی که نقاشان به قلم موی افکنند بعد رنگ آمیزند. (از شرفنامه ٔ منیری ). نمونه ای که پیش از بنای عمارت کشند و بمعنی نقشه ٔتصویر که هنوز در آن رنگ آمیزی نکرده باشند. و بمعنی گرده ٔ نقاشان که بر کاغذ سوزن زده دوده یا سپیده میگذرانند و بر اثر آن آنچه مطلوب باشد مینگارند. (غیاث ). آن باشد که چون مصوران و نقاشان خواهند که تصویرو نقاشی کنند نخست طرح آن را بکشند و بعد از آن پر کنند و بنایان چون عمارتی که خواهند بسازند طرح ریزی نمایند. (فرهنگ جهانگیری ). نمونه و طرحی که پیش از کشیدن صورت یا پیش از بنای عمارت کشند. (رشیدی ). آن باشد که نقاشان چون خواهند که تصویر کنند نخست طرح آن را بکشند بیرنگ ، پس از آن برنگ بیارایند. بنایان نیز چنین کنند اول طرح عمارت به بیرنگی و بعد از آن رنگریزی کنند. (انجمن آرا). نمونه و طرح که پیش از کشیدن صورت یا بنای عمارت نقاشان از زگال و غیره کشیده و پس از آن برنگ بیارایند و بعد از آن رنگریزی کنند و بعضی آن را هیولی ̍ خوانند و این مجازی است که حقیقت گشته و با لفظ زدن بمعنی ساختن این کار بود. (آنندراج ). هیولای هر چیز را گویند و نقاشان چون صورتی کشند بیرنگ بکشند و بعد از آن نقش کنند. (اوبهی ). رقمی را گویند که نقاشان پیش از کشیدن صورت کشند و آن را رنگ کاملی نباشد. نشان و هیولائی که نقاشان در اول به روی کاغذ و پرده کشند و بعد قلمگیری کنند و رنگ آمیزی نمایند و نیز رنگ و طرح عمارتی که معماران سازند. (ناظم الاطباء). طرح . گرده . نقشه . زمینه :
همه را تا ابد به أمر قدم
زده بیرنگ در سرای عدم .
سنائی .
چارگوهر بسعی هفت اختر
شده بیرنگ را گزارش گر
آنکه بی خامه زدترا بیرنگ
هم تواند گزاردن بیرنگ .
سنائی .
داده رنگ ترا قضا ترکیب
زده نقش ترا قدر بیرنگ .
انوری (از شرفنامه ٔ منیری ).
نگار لاله و گل بین که نقشبند بهار
بچربدستی بر آب میزند بیرنگ .
نجیب جرفاذقانی .
مثال بزم توپرداخت نقشبند ازل
هنوز نازده نقش وجود را بیرنگ .
ظهیر فاریابی .
میزند بیرنگ نقش تاج را نقاش باد
از زمرد شاخ و برگی خوش بر آن می آورد.
سلمان ساوجی .
تا چه خواهد کرد با ما آب و رنگ عارضت
حالیا بیرنگ نقشی خوش بر آب انداختی .
حافظ.
در پرده ٔ غیب نقشها مانده ست
تو باش که این هنوز بیرنگ است .
شرف اصفهانی (از انجمن آرا).
چو بیرنگ جهان را زد به بیرنگی جهان آرا
مخور نیرنگ رنگ از خود ترا رنگیست از مبدا.
وصال شیرازی (از انجمن آرا).
کاف کن ، در مشیتش چوبگشت
صنع بیرنگ هر دو عالم زد.
(تاج المآثر از شرفنامه ٔ منیری ).
و به پرگار ایجاد بیرنگ وجود این گوی اخضر زد. (تاج المآثر).
|| هیولای هر چیز را گویند. (اوبهی ). و بعضی بیرنگ را هیولی خوانند و این مجازی است که حقیقت گشته . (از آنندراج ). جسم . ماده . مادةالمواد. عنصر :
آنکه بیرنگ زد ترا بیرنگ
بازنستاند از تو هرگز رنگ .
سنائی .
خط و عذار تو مشروح کارنامه ٔ حسن
لب و دهان تو بیرنگ نقش جاویدان .
شمس طبسی .
|| (ص مرکب ) رنگ باخته . رنگ پریده . افسرده . سفید همچون گچ (چهره ) :
ز بیماری او غمی شد سپاه
چو بیرنگ دیدند رخسار شاه .
فردوسی .
- بیرنگ داشتن چهره ٔ کسی ؛ وی را رنگ پریده و ترسان و افسرده داشتن :
توبا دشمنت رخ پرآژنگ دار
بداندیش را چهره بیرنگ دار.
فردوسی .
- بیرنگ شدن رخ کسی ؛ رنگ پریده شدن . رنگ باختن . رنگ زرد شدن . افسرده گشتن . دگرگون شدن . تغییر کردن . رنگ باختن :
رخ شاه بر گاه بیرنگ شد
ز تیمار بیژن دلش تنگ شد.
فردوسی .
بقیصر بر از کین جهان تنگ شد
رخ نامدارانش بیرنگ شد.
فردوسی .
|| ساده و بی تعقید و پیچیدگی و تزیین :
سخن را تا نداری صاف و بیرنگ
ز دلها کی زداید زنگ و زنگار.
ناصرخسرو.
|| کاسد. ناروا. بی رونق . بی رواج :
شعر بیرنگ ولیکن شعرا رنگ برنگ
همه چون دول دوان و همه شنگند و مشنگ .
قریعالدهر.
- بیرنگ شدن کار ؛کنایه از بیرونق شدن و کاسد و ناروا شدن آن :
بخاک اندرآ گر جهان تنگ شد
همه کار بی برگ و بیرنگ شد.
فردوسی .
|| بی جلوه :
دروغ آنکه بیرنگ و زشتست و خوار
چه بر پایکار و چه بر شهریار.
فردوسی .
|| (اِ مرکب ) مؤلف دریادداشتی نوشته اند: گمان میکنم این کلمه را بجای نقشه و اطلس جغرافیائی نیز بکار توان برد. || نزد محققان (حکما)، ظهور احدیت است و اشاره بعالم وحدت که عبارت از مرتبه ای بیمرتبه بود که آن اسقاط اضافات ذات معرا از لباس اسما و صفات است تعالی و تقدس . (برهان ). بمعنی ظهور وحدانیت حق تعالی . (غیاث ). به اصطلاح حکمت ظهور احدیت و اشاره به عالم وحدت است . (ناظم الاطباء).
... ادامه
991 | 0
مترادف: 1- ساده 2- بدونرنگ
متضاد: رنگي، ملون
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
آواشناسی:
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 282
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
عربی
عديم اللون | شاحب , حيادي , غير متحيز
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "بیرنگ" به معنای فاقد رنگ یا بدون رنگ استفاده می‌شود و ترکیبی از پیشوند "بی-" و واژه "رنگ" است. در استفاده و نگارش این کلمه، قواعد زیر را می‌توان مد نظر قرار داد:

  1. معنای کلمه:

    • "بیرنگ" به معنی نداشتن رنگ یا رنگ نداشتن است. این کلمه در توصیف اشیایی که رنگ خاصی ندارند، به کار می‌رود.
  2. نگارش:

    • این کلمه به صورت جدا از هم نوشته نمی‌شود و باید به شکل یک کلمه‌ی واحد نوشته شود: "بیرنگ".
  3. قواعد املایی:

    • پیشوند "بی-" به معنی "بدون" است و باید به درستی قبل از واژه "رنگ" قرار گیرد.
    • "رنگ" به عنوان هسته کلمه باید به درستی و بدون تغییر در املای آن نوشته شود.
  4. نحو و ساختار جملات:

    • این کلمه می‌تواند به عنوان صفت به کار رود و معمولاً قبل از اسم می‌آید: «این پارچه بیرنگ است.»
    • همچنین می‌تواند به عنوان اسم نیز استفاده شود: «این مواد بیرنگ هستند.»
  5. استفاده‌های خاص:
    • در هنر و طراحی، "بیرنگ" به موادی اشاره دارد که فاقد رنگ هستند، مانند رنگ‌های شفاف یا بی‌رنگ که برای تأثیر بصری خاصی مورد استفاده قرار می‌گیرند.

با رعایت این نکات، می‌توانید از کلمه "بیرنگ" به درستی و به شکل مؤثر استفاده کنید.


500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری