جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

bizāri
aversion  |

بیزاری

معنی: بیزاری . (حامص ) برائت : تبری ، تبرئه ؛ بیزاری از فام و عیب . براءة. (یادداشت مؤلف ). تنصل ؛ از گناه بیزاری کردن . (زوزنی ).
- بیزاری جستن ؛ تبری کردن . بیزاری جستن از فرزند؛ نفی اوکردن . (یادداشت مؤلف ).
- بیزاری نمودن ؛ تبری جستن . بیزاری جستن .
|| در تداول امروز، کراهت . تنفر. نفرت و اشمئزاز. بی میلی .
- بیزاری گرفتن ؛ نفرت پیدا کردن . دور شدن . جدا شدن :
من نگیرم ز حق بیزاری
اگر ایشان ز حق بیزارند.
ناصرخسرو.
|| دوری . جدایی . فراق :
یا دوستی صادق یا دشمنی ظاهر
یا یکسره پیوستن یا یکسره بیزاری .
منوچهری .
بیزاری دوستان دمساز
تفریق میان جسم و جان است .
سعدی .
به هر سلاح که خون مرا بخواهی ریخت
حلال کردمت الا به تیغ بیزاری .
سعدی .
|| جدایی . زدودگی :
فرخنده فال صدری و دیدار روی تو
منشور شادمانی و بیزاری غم است .
سوزنی .
|| طلاق . (یادداشت مؤلف ) :
زن بدخو را مانی که مرا با تو
سازگاری نه صوابست و نه بیزاری .
ناصرخسرو.
- بیزاری دادن ؛ طلاق گفتن . (یادداشت مؤلف ) :
بیش احتمال جور و جفا بر دلم نماند
بیزاریم بده که نمیخواهمت صداق .
سعدی .
|| طلاقنامه :
کنون از بخت و دل بیزار گشتم
بنام هر دو بیزاری نوشتم .
(ویس و رامین ).
- بیزاری نامه ؛ طلاق نامه . (یادداشت مؤلف ). || آزادی . رهایی . دوری .
- برات بیزاری از آتش دوزخ ؛ آزادی نامه و فرمان آزادی از آتش جهنم . (از یادداشت مؤلف ). برات آزادی و آزادنامه . (ناظم الاطباء).
|| برات پادشاهی . (ناظم الاطباء). || ناخوشی . ملال . (آنندراج ). اذیت . آزار. || آزردگی . || بی عرضی . (ناظم الاطباء) || خشم . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || بدخویی . || بی پروایی . (ناظم الاطباء).
... ادامه
766 | 0
مترادف: 1- اشمئزاز، تنافر، تنفر، دلزدگي، رميدگي، ضجرت، كراهت، ملال، ملالت، نفرت، وازدگي
متضاد: اشتياق، رغبت، علاقهمندي 1- ابراء، برائت 2- طلاق، جدايي، متاركه،
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (حاصل مصدر)
مختصات:
الگوی تکیه: WWS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: bizAri
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 230
شمارگان هجا: 3
دیگر زبان ها
انگلیسی
aversion | distaste , disgust , hatred , weariness , abomination , alienation , ennui , loathing , tedium , reluctance , abhorrence , grudge , horror , reluctancy , highness
ترکی
beğenmemek
فرانسوی
ne pas aimer
آلمانی
nicht gefallen
اسپانیایی
disgusto
ایتالیایی
antipatia
عربی
كره | نفور , كراهية , مقت , بغض , النفور
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "بیزاری" به معنای نفرت یا عدم علاقه است و در جمله‌ها و متن‌های فارسی به طور خاصی به کار می‌رود. در زیر به برخی از قواعد نگارشی و کاربردی مرتبط با این کلمه اشاره می‌کنم:

  1. نحوه‌ی نوشتار: کلمه "بیزاری" همیشه به صورت یکپارچه و با املای صحیح نوشته می‌شود.

  2. جمله‌سازی: این کلمه معمولاً به عنوان اسم به کار می‌رود و می‌تواند در جملات مختلف شامل فعل، صفت و قید قرار بگیرد. به عنوان مثال:

    • "من از این رفتار بیزارم."
    • "بیزاری او از جنگ قابل درک است."
  3. نحو: بیزاری به‌طور معمول با حرف "از" به کار می‌رود. به این معنی که باید بعد از "بیزاری"، "از" و سپس منبع یا موردی که از آن بیزاری داریم ذکر شود.

  4. مترادف‌ها و متضادها:

    • مترادف‌ها: نفرت، انزجار، عدم علاقه
    • متضادها: دوستی، علاقه، محبت
  5. شکل‌های صرفی:

    • فعل "بیزار بودن" شکل فعلی این کلمه است و می‌تواند در جملات مختلف مورد استفاده قرار گیرد.
      به عنوان مثال: «او از بی‌احترامی بیزار است.»
  6. استفاده در ادبیات: کلمه "بیزاری" در اشعار و ادبیات فارسی نیز کاربرد دارد و می‌تواند احساسات عمیق‌تری را بیان کند.

با رعایت این قواعد و نکات، می‌توانید از کلمه "بیزاری" به شیوه‌ای صحیح و به جا در نگارش‌های خود استفاده کنید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "بیزاری" در جملات مختلف آورده‌ام:

  1. او با بی‌زاری به اخبار تلخ سیاسی گوش می‌داد.
  2. بیزاری او از رفتارهای ناپسند دوستانش باعث شد که دوری کند.
  3. بیزاری مردم از فساد اقتصادی به تظاهرات گسترده‌تری منجر شد.
  4. با وجود بیزاری‌اش از تنهایی، به اجبار در خانه ماند.
  5. او با صدای بلند اعلام کرد که بیزاری‌اش را از دروغ و فریب نمی‌تواند پنهان کند.

اگر نیاز به مثال‌های بیشتری دارید یا سوال دیگری دارید، خوشحال می‌شوم کمک کنم!


واژگان مرتبط: نفرت، نا سازگاری، تنفر، بی میلی، بیرغبتی، ازردن، انزجار، کینه، دشمنی، عداوت، خستگی، ستوه، ماندگی، فتور، عمل شنیع، زشتی، پلیدی، کراهت، بیگانگی، بیگانه کردن، انتقال مالکیت، خبط دماغ، ملالت، دل تنگی، یکنواختی، اکراه، مقاومت مغناطیسی، وحشت، لج، غرض، غبطه، ترس، دهشت، خوف، خوفناکی

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری