جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

tāb
swing  |

تاب

معنی: تاب . (اِ) چنچولی . بادپیچ . بازپیچ . (باذپیچ ) نرموره . ارجوحه . رجوع به ارجوحه در همین لغت نامه شود. طنابی که دو سوی آنرا بر درخت یادوستون و غیرها استوار کنند و در میان آن نشسته در هوا آیند و روند بازی و ورزش را. ریسمانی که بدرخت یا بجائی بسته و در آن نشسته باد خورند، تاب را در اصفهان چنجولی و در شیراز آورک گویند. (فرهنگ نظام ).
... ادامه
1761 | 0
مترادف: 1- توان، توانايي، رمق، طاقت، قدرت، قوت، نا، وسع، يارا 2- پيچ، جعد، چين، خمش، شكن، طره، كرس 3- پرتو، تابش، روشني، فروغ، نور 4- حرارت، سوزش، گرمي، هرم 5- آرام، صبر، قرار 6- پايداري، تحمل، شكيبايي، شكيب 7- دوام، مقاومت 8- چين، شكن
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (بن مضارعِ تابیدن و تافتن) ‹تاو، تیو›
مختصات: (اِ.)
الگوی تکیه: S
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: tAb
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 403
شمارگان هجا: 1
دیگر زبان ها
انگلیسی
swing | twist , glow , tolerance , insinuation , sway , kink , patience , straight
ترکی
sallanmak
فرانسوی
balançoire
آلمانی
schwingen
اسپانیایی
balancearse
ایتالیایی
oscillazione
عربی
أرجوحة | تأرجح , جولة , تقلبات , تغير , أرجحة , تقلب , رقصة السوين , إيقاع مطرد بالشعر , تغير مفاجئ , إنتقال تدريجيي , لكمة , تمايل , هز , اهتز , انحرف , علق , دار , انقلب , وفق في إنجاز عمل , أعدم , كان منتظم الإيقاع , أثر على , تدلى , سدد ضربة إلى , انقلق , يتأرجح
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "تاب" در زبان فارسی به معانی مختلفی استفاده می‌شود و قواعد نگارشی خاصی برای آن وجود دارد. در زیر به برخی از این قواعد اشاره می‌شود:

  1. معنی و کاربرد:

    • "تاب" می‌تواند به معنای نوسان یا حرکت دورانی باشد، مانند "تاب خوردن" یا "تاب و خم".
    • همچنین به معنای خستگی و کلافگی نیز استعمال می‌شود، مانند "دیری نیاورد تاب من".
  2. مفرد و جمع:

    • "تاب" به صورت مفرد است و برای جمع آن می‌توان از "تاب‌ها" استفاده کرد.
  3. نحوه نوشتار:

    • در نوشتار رسمی و ادبی، باید کلمه "تاب" به صورت درست و بدون اشتباه املایی نوشته شود.
    • رعایت حقایق نگارشی از جمله نقطه‌گذاری و استفاده از فاصله بین کلمات نیز اهمیت دارد.
  4. ترکیب‌های زبانی:

    • "تاب" می‌تواند در ترکیب‌ها و عبارات مختلف به کار رود، مانند "تاب و تحمل"، "تابش نور"، و ... که معنی و مفهوم متفاوتی ایجاد می‌کند.
  5. استفاده در جملات:
    • در جملات می‌توان از "تاب" به شکل‌های مختلف استفاده کرد:
      • "او تاب بازی را دوست دارد."
      • "پس از چند ساعت کار، تاب من تمام شد."

با توجه به این نکات، می‌توان قواعد نگارشی مربوط به کلمه "تاب" را بهتر درک کرد و در نوشتار خود به کار برد.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در ادامه چند مثال برای کلمه "تاب" آورده‌ام:

  1. تاب آفتاب در تابستان بسیار گرم و سوزان است.
  2. کودک با خوشحالی بر روی تاب در پارک بازی می‌کرد.
  3. این تاب شامل گل‌های زیبا و رنگارنگی است که در باغچه کاشته‌ایم.
  4. وقتی که تاب را می‌زنم، احساس آزادی و شادی می‌کنم.
  5. آستین تیشرتش زیر تاب دستانش جمع شده بود.

اگر به مثال‌های بیشتری نیاز دارید، لطفاً بفرمایید!


واژگان مرتبط: نوسان، الاکلنگ، اهتزاز، اونگ، نوعی رقص واهنگ ان، پیچ، پیچیدگی، پیچ خوردگی، نخ یا ریسمان تابیده، گرمی، بردباری، اغماض، سعه نظر، قدرت تحمل نسبت بدارو یا زهر، دخول غیر مستقیم، اشاره، رخنه یابی، زیرکی، غرابت، گیر، ویژهگی، شکیبایی، عزا

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری