جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: تعصب . [ ت َ ع َص ْ ص ُ ] (ع مص )بستن عصابه . (تاج المصادر بیهقی ). عصابه بر سر بستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || عصبیت کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). حمیت و عصبیت و برنایشتی و جانب داری و طرفداری و حمایت . (ناظم الاطباء) : عمر من به شصت وپنج سال آمده و بر اثر وی [ بوسهل ] می بباید رفت و در تاریخی که میکنم سخنی نرانم که آن به تعصبی و میلی کشد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 175). به قدمی راسخ و عزمی ثابت در هواداری و حفظ خاندان کریم اتابکی تعصب نمود و حق گزاری کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ اول تهران ص 11). تعصب را کمر دربسته چون شیر شده بر من سپر بر خصم شمشیر. نظامی . خلقی به تعصب بر وی گرد آمدند. (گلستان ). || دعوای عصبیت کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || حمایت کردن و یاری دادن و پشتی کردن و خویشاوندی کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || مایل شدن بسوی کسی و دفاع کردن از حریم او و دامن بکمر زدن و جدیت نمودن در پیروزی وی . (از اقرب الموارد). || مخالفت و مقاومت کردن با کسی و مشاهده ٔ عناد و عصبیت در نفس خودبر علیه کسی کردن . (از اقرب الموارد). عداوت . کینه ورزی . دشمنی : سلطان را نیک درد آمده بود که حسنک را قرمطی خوانده بودند و به آن وحشت و تعصب خلیفه زیاده می گشت . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 180). علی رایض حسنک را به بند می برد و استخفاف می کرد و تشفی و تعصب و انتقام مینمود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 177). فضل ربیع که حاجب بزرگ بود میان بسته تعصب آل برمک را.(تاریخ بیهقی ایضاً ص 424). || نپذیرفتن گفتار حق در مقابل دلیل بر اثر تمایل به جانبی . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). || سخت غیور بودن دردین و مذهب و دفاع کردن از آنها. (از اقرب الموارد). حمایت مذهبی . (ناظم الاطباء) : تا گوش خوبرویان با گوشوار باشد تا جنگ و تا تعصب با ذوالفقار باشد. منوچهری . || قناعت نمودن بچیزی و راضی شدن به آن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || میان بستن از گرسنگی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). 1- خشكانديشي
2- حميت، غيرت
3- سختگيري
4- عصيبت
5- جانبداري، طرفداري، هواداري ( افراطي)
6- جانبداري كردن، حمايت كردن prejudice, bias, bigotry, fanaticism, zeal, intolerance, zealotry, partiality, prepossession, preconception, intolerancy تحامل، تحيز، إجحاف، ضرر، تعصب، حكم مسبق، انحياز، محاباة، رأي مسبق، تغرض، خسارة، غرض، آذى، أجحف Ön yargı préjugé vorurteil prejuicio pregiudizio تبعیض، پیش داوری، غرض ورزی، غرض، قضاوت تبعیض امیز، پیشقدر، تمایل بیک طرف، سینه کش، سرسختی درعقیده، عمل تعصب امیز، کوته فکری، خرافات پرستی، غیرت، شوق، جانفشانی، حرارت، ذوق، عدم تحمل، نابردباری، طاقت فرسایی، نا توانی، هوا خواهی، شوق و اشتیاق، جانبداری، طرفداری، علاقه شدید به چیزی، ملیت، تصرف قبلی، اشغال قبلی، تمایل بیجهت، عقیدهاز قبل تشکیل شده، حضور پیش از وقت، تصدیق بلا تصور، عدم قبول
کلمه "تعصب" به معنای پافشاری بر عقاید، ایدهها، یا گروههای خاص بدون توجه به دلایل منطقی یا واقعیتهای دیگر است. برای استفاده صحیح از این کلمه در جملات و متون فارسی، رعایت نکات زیر میتواند مفید باشد:
نحوه نوشتار: کلمه "تعصب" با "ت" از نوع تایی و "ع" از نوع عینی نوشته میشود. به هیچ عنوان نباید حروف را تغییر داد.
نحوه استفاده: این کلمه معمولاً به عنوان یک اسم به کار میرود و معمولاً با صفاتی نظیر "زیاد"، "شدید"، یا "مفرط" به کار میرود. مثلاً: "تعصب شدید بر عقاید مذهبی."
قیدهای مربوطه: هنگام استفاده از این کلمه، میتوان از قیدهای نظیر "به شدت"، "بدون منطق"، "غیر منطقی" و... استفاده کرد تا شدت و نوع تعصب را مشخص کند. مثلاً: "او به شدت نسبت به نظرات مخالف تعصب دارد."
جملات معترضه: در جملات میتوان از ساختارهای معترضه استفاده کرد تا مفهوم تعصب بهتر منتقل شود. مثلاً: "تعصب، به ویژه زمانی که منجر به فراموش کردن منطق میشود، میتواند خطرناک باشد."
پرسشها: برای بیان تعصب، میتوان از ساختارهای پرسشی نیز استفاده کرد تا نشان دهد که چه تناقضهایی در این نوع فعالیتهای فکری ممکن است وجود داشته باشد. مانند: "چرا برخی افراد به جای تحلیل منطقی، به تعصب روی میآورند؟"
با رعایت این نکات، میتوانید به شکل بهتری از کلمه "تعصب" در نوشتار و گفتار فارسی استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای استفاده از کلمه "تعصب" در جملات ارائه میدهم:
تعصب نسبت به یک عقیده میتواند مانع از دیدن واقعیتها شود.
او به شدت تعصب ورزید و به نظرات دیگران اهمیت نداد.
تعصب قومی میتواند موجب تنش و درگیریهای اجتماعی شود.
در بحثهای خانوادگی، بهتر است از تعصب دوری کنیم و به عقاید یکدیگر احترام بگذاریم.
تعصب مذهبی، میتواند باعث جدایی و برخوردهای ناپسند میان مردم شود.
اگر نیاز به مثالهای بیشتری دارید یا موضوع خاصی مدنظرتان است، بفرمایید!
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: تبعیض، پیش داوری، غرض ورزی، غرض، قضاوت تبعیض امیز، پیشقدر، تمایل بیک طرف، سینه کش، سرسختی درعقیده، عمل تعصب امیز، کوته فکری، خرافات پرستی، غیرت، شوق، جانفشانی، حرارت، ذوق، عدم تحمل، نابردباری، طاقت فرسایی، نا توانی، هوا خواهی، شوق و اشتیاق، جانبداری، طرفداری، علاقه شدید به چیزی، ملیت، تصرف قبلی، اشغال قبلی، تمایل بیجهت، عقیدهاز قبل تشکیل شده، حضور پیش از وقت، تصدیق بلا تصور، عدم قبول