جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: ثعلب . [ ث َ ل َ ] (ع اِ) روباه ماده یا عام است . روبه . گته سک . و در اختیارات بدیعی آمده است : بپارسی روباه گویند چون به آب بپزند و بر مفاصل طلا کنند بغایت نافع بود خاصه همچنان زنده بپزند وزمانی نیک در آن آب نشینند اما بعد از تنقیه این عمل کنند و پیه وی درد مفاصل را سودمند بود و درد گوش ببرد چون در گوش چکانند و اگر به آن ادمان نمایند کری زایل کند و درد گوش ببرد و شش وی خشک کرده و سحق نموده بیاشامند نافع بود جهت ربو و سرفه و پیه وی چون در دهان گیرند درد دندان زایل کند و درد چشم را نافع بود و شریف گوید پیه وی چون با پوست تخم مرغ سوخته بیامیزند و بر داءالثعلب نهند نافع بود و مجرب است و زهره ٔ وی با کرفس و اشق بگدازند مساوی و سعوط کننددر بینی کسی که ابتداء جذام بود در هر روز یکبار بغایت نافع بود و چون آدمی دندان وی در دست گیرد ایمن باشد از بانک کردن سگ و پیه وی با زیت انفاق کهن بگدازند و بر نقرس و مفاصل طلا کنند نافع بود پوست وی بغایت گرم بود از همه پوستها مسخن تر بود و مرطوب مزاج را شاید پوشیدن و محرورمزاج را نشاید. و کسی را که سرما بروی غالب باشد شاید و هرچند که موی بر وی زیاده بود سخونت وی بیشتر بود و آن لباس زنان بلغمی مزاج و پیران باشد و در خواص ابن زهر آمده است که پیه وی چون طلا کنند بر تازیانه که چوبی در اندرون او بود در هر خانه که بنهند مجموع کیکها بر آن جمع شوند و این مؤلف گوید اگر بادام تلخ بکوبند و بر گوشت افشانند چون روباه بخورد بیهوش شود . و در تحفه ٔ حکیم مؤمن آمده است : به فارسی روباه گویند و آن حیوان معروفی است پوست او در گرمی قریب به سمور جهت مبرودین و مرطوبین و نطول طبیخ زنده ٔ او و مذبوح او در درد مفاصل سودمند و طبیخ زنده قویترخصوصاً که در روغن زیتون جوشانیده باشند جهت تعقد وصلابت مفاصل نافع و باعث سرعت راه رفتن اطفال و رفع اعیاء و آشامیدن یک مثقال از شش او که خشک کرده باشند با آب عسل جهت ربو و سرفه و طلاء آن با پوست سوخته ٔتخم مرغ جهت داءالثعلب مجرّب و پیه او جهت درد گوش وبا روغن زیتون و امثال آن جهت نقرس و دردهای بارد وسعوط زهره ٔ او باهم وزن آن آب کرفس در هر ده روز یکبار جهت ابتداء جذام و زیاده نشدن آن بغایت مؤثر و گوشت او جهت مبرودین و تحریک باه و صاحبان استسقا مفید و خاکستر پوست او جهت سوختگی آتش و بواسیر و قروح حاره و تدهین دست و پا به پیه او مانع مضرت سرما و نگاه داشتن دندان او را جهة منع فریاد کردن سگ مجرب دانسته اند و مالیدن پیه او بر چوبی و نصب کردن آن درموضعی از خانه سبب اجتماع کیک بر آن چوب - انتهی . - امثال : هو أروغ من ثعلب ؛ پویاتر از روباه . || موی روباه . ج ، ثعالب و ثعالی . || جای بیرون آمدن آب از حوض . || جای بیرون آمدن آب باران از موضع خشک کردن خرما. || بیخ نهال خرما. || سر نیزه که در کعب سنان باشد. زبانه ٔ نیزه که در سنان باشد. || نباتی است طبی .و بهترین نوع آن در دشت ایجرود زنجان است . - داءالثعلب ؛ بیماری است که تمامی یا بعض از پشم یا موی حیوان را بریزاند و چون این مرض بیشتر روباهان دارند بیماری آن نیز بنام بیماری ثعلب مشهوراست . salep, orchid, vanilla, saloop, thalab سالي tilki le renard der fuchs el zorro la volpe سحلب، رنگ ارغوانی روشن، وانیل، وانیلی، درخت وانیل
کلمه "ثعلب" در زبان فارسی به معنای "روباه" است و در قواعد نوشتاری و نگارشی فارسی به موارد زیر توجه میشود:
نحوه نوشتن: کلمه "ثعلب" با حرف "ث" آغاز میشود و باید به صورت صحیح و با توجه به املای آن نوشته شود.
جمع و مفرد:
مفرد: ثعلب
جمع: ثعالب
نقش دستوری: کلمه ثعلب میتواند در جمله نقشهای مختلفی ایفا کند، از جمله:
اسم فاعل: "ثعلب در جنگل زندگی میکند."
اسم مفعول: "مردم ثعلب را میشناسند."
استفاده در جملات:
"ثعلب به دنبال شکار رفت."
"ثعالب معمولاً در شب فعال هستند."
قواعد نگارشی: در زمان استفاده از این کلمه در متن:
از نقطهگذاری مناسب استفاده کنید.
به توافق و تفاهم دستوری میان کلمات توجه داشته باشید.
توجه به معانی و اصطلاحات: کلمه "ثعلب" ممکن است در متون ادبی یا محاورهای معانی خاصی داشته باشد. در برخی موارد، این کلمه به عنوان نمادی از زیرکی و فریبندگی به کار میرود.
با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "ثعلب" بهطور صحیح و مؤثر در نوشتار خود استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در ادامه چند مثال برای کلمه "ثعلب" در جمله آورده شده است:
در جنگل، یک ثعلب با دقت در حال جستجوی غذا بود.
داستانهای قدیمی معمولاً به ثعلب به عنوان یک حیوان زیرک و فریبکار اشاره میکنند.
صبح هنگام، ثعلب قرمز به سرعت از میان بوتهها عبور کرد.
در سفر به طبیعت، شاهد رفتارهای جالبی از یک ثعلب بودیم.
بچهها در کلاس درباره عادات غذایی و زندگی ثعلبها تحقیق کردند.
امیدوارم این مثالها برای شما مفید باشد!
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: سحلب، رنگ ارغوانی روشن، وانیل، وانیلی، درخت وانیل