جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

jerib
acres  |

جریب

معنی: جریب . [ ج َ ] (ع اِ) مقدار معلوم از موزون و زمین . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). از موزون مقدار چهار قفیز باشد وقفیز هشت مکوک و مکوک سه کیلچه و کیلچه یک من و هفت ثمن من . (از منتهی الارب ). پیمانه ای است که بقدر چهار قفیز میگیرد. (شرح قاموس ). کیله ای است چهار برابر قفیز. (رساله ٔ اوزان و مقادیر). پیمانه ٔ غله است که معادل دوازده صاع باشد. (فرهنگ نظام ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). ابن سیده گوید: پیمانه ای است برابر چهار قفیز و بعضی گویند: مقدار آن در بلاد مختلف همچون رطل و مد و ذراع و امثال آن تفاوت دارد. (از تاج العروس ). وزن جریب به اختلاف بلدان اختلاف پیدا میکند و معروف آن است که برابر چهار قفیز است و قفیز هشت مکوک و مکوک سه کیلچه و کیلچه یکمن و هفت ثمن من و آن 67 12242 حبه و حبه یک بیستم ( 120 ) گرم است بنابر این جریب در موزون صد و یازده کیلو و دویست وسی وشش گرم ودو سوم گرم است . (از متن اللغة). ج ، اَجربَه جرِبان . (از متن اللغة) (از منتهی الارب ). جوالیقی آرد: جریب مستعمل در زمین معرب است و محشی کتاب المعرب گوید:از ماده ٔ جریب در لسان چنین برمی آید که اصل معنی آن پیمانه ای است معروف از طعام و اطلاق آن بر زمین به این اعتبار است که بمقدار پیمانه مزبور میتوان در آن کشت کرد و ظاهراً اصل کلمه عربی است نه معرب . (از المعرب جوالیقی ص 111 و حاشیه ٔ همان صفحه ). اظهار نظر محشی درباره ٔ عربی بودن کلمه مبتنی بر تعصب بی دلیلی است . چنانکه معرب بودن کلمه را علاوه بر تصریح جوالیقی مآخذ معتبر ذیل نیر تأیید میکند. گریو. (ملخص اللغات حسن خطیب ). گری . (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ) (السامی فی الاسامی ). معرب گری بفتح کاف فارسی به معنی پیمانه است . (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ). در خراسان 20قفیز و در بعضی جاهای نیشابور 25 من بوده . (یادداشت مؤلف ). || از زمین یکصد و چهل و چهارگز باشد. (منتهی الارب ). و [ از زمین ] چهار قفیز است و قفیز، یکصد وچهل و چهار گز است . (آنندراج از منتخب ).مأخوذ از تازی ، مقداری از زمین مزروع که معادل هزار ذرع باشد حاصل ضرب پنج در دویست و مردم تهران ششصدو هفتاد و پنج ذرع زمین مزروع را یک جریب گویند یعنی حاصل ضرب پانزده در چهل و پنج . (ناظم الاطباء). معرب گری . در لهجه ٔ طبرستان گری گویند و جریب در مساحت و زمین مقداری است که وزن یک جریب از بذر را در آن کشت توان کرد. ازهری گوید: مقداری است معلوم از ذراع ومساحت و مقدار آن در اصفهان و آباده هزار مترمربع ودر گیلان ده هزار مترمربع و در بعض نقاط دیگر 1066 مترمربع را جریب گویند. و نیز جریب را در بعض نقاط به ده قفیز و هر قفیز را به چهار چارک و چارک را به ده نی یا نیزه قسمت کنند. (از یادداشت مؤلف ). بنابراین جریب به معنی زمینی است که مساحت آن به اندازه ٔ کشت یک جریب موزون از بذر باشد و همچنان که جریب از موزون به اختلاف بلاد و زمانها اختلاف وزن دارد همان طور مساحت جریب از زمین مختلف باشد. و مقدار آن به گفته ٔ مؤلف متن اللغة ده قفیز و هر قفیز ده عشیر باشد. و آن مضروب اشل است در نفس آن و اشل شصت ذراع هاشمی یعنی هشتاد ذراع و بقولی ذراع شرعی است و بنابر قول اول مساحت جریب ، هزار و چهارصد و هفتاد و چهارمتر و پنجاه و شش سانتیمتر مربع است و بنا بقول دوم دو هزار وسیصد و چهارمتر است . (از متن اللغة). نزد محاسبان وفقیهان مقداری است معین از زمین و آن حاصل ضرب شصت ذراع در شصت ذراع است که سه هزار و ششصد ذراع سطحی است . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). صاحب نفائس الفنون آرد: آلات مشهور مساحت پیش ارباب این صناعت سه است : ذراع ، قصبه ، امثل و ذراع سه قسم است یکی ذراع ید که آن را قایم نیز خوانند و آن شش قبضه است بقبضه معتدل که هر قبضه بعرض چهار انگشت باشد از انگشتان معتدل و عرض هر اصبعی (انگشتی ) شش عرض شعیری باشد معتدل و هر شعیری شش موی باشد از ذنب (دم ) اسب بر وزن . دوم ذراع هاشمی که آن ذراعی و ثلث باشد از ذراع الید و هشت قبضه از قبضات مذکور سوم ذراع الجدید که آن بیست و هفت انگشت باشد از انگشتان معتدل . و قصبه که آن را باب نیز خوانند و [ آن ] بذراع الید هشت ذراع باشد و بذراع هاشمی شش و بذراع جدید هفت و سبعی . و امثل ریسمانی باشد که طول آن بذراع الید هشتاد ذراع باشد. و مضروب قصبه را در نفس خود عشیر خوانند و ده مثل عشیررا قفیز و ده مثل قفیز را جریب . پس مضروب امثل در نفس خود جریب باشد و در قصبه قفیز و در ذراع عشیر و دو ثلث عشیر و در همه این اعتبار توان کرد. (از نفایس الفنون ). و در تاریخ قم چنین آمده : و چون زمینی را یابند که مساحت آن بذراع هاشمی سه هزار و ششصد گز هست بدانند که آن یک جریب است و جریبی عبارت از ده قفیز است . و قفیزی سیصد و شصت گز و قفیزی عبارت از ده عشیر است و عشیری 36 گز است پس معلوم شد که جریبی عبارت از صد عشیر است . (از تاریخ قم ص 109) :
هیزم خواهم همی دو امنه ز جودت
چون دو جریب و دو خم سیکی چون خون .
بوالمؤید (از حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ).
|| یک جفت زمین . (دهار). || کشت زار. || رود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة).
... ادامه
1036 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: گریب]
مختصات: (جَ) [ معر. ] (اِ.)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: jarib
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 215
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
acres
ترکی
dönüm
فرانسوی
acre
آلمانی
acre
اسپانیایی
acre
ایتالیایی
acro
عربی
فدان
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "جریب" در زبان فارسی به واحدی برای اندازه‌گیری زمین یا زمین‌های کشاورزی اشاره دارد. این کلمه قواعد خاصی دارد که می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  1. معنی و کاربرد: "جریب" به عنوان واحدی برای اندازه‌گیری زمین استفاده می‌شود. در برخی مناطق ایران، به‌ویژه در مناطق جنوبی، این واژه رایج‌تر است و معادل آن در دیگر زبان‌ها به "هکتار" یا "آکر" نزدیک است.

  2. نحوه جمع بستن: جمع "جریب" به شکل "جریب‌ها" یا "جریب‌های" است، که بسته به نوع جمله و نیاز نگارشی می‌تواند مورد استفاده قرار گیرد. برای نمونه: "دو جریب زمین" و "جریب‌های وسیع".

  3. نکات نگارشی:

    • در نگارش کلمه "جریب" به حروف بزرگ نیازی نیست مگر در موارد خاص مثل عنوان‌ها.
    • لازم است به استفاده صحیح از علائم نگارشی توجه شود. به عنوان مثال، اگر بخواهید در جمله‌ای از این کلمه استفاده کنید، باید متناسب با ساختار جمله عمل کنید و نشانه‌های نگارشی مانند ویرگول و نقطه را رعایت کنید.
  4. استفاده در جملات:
    • می‌توانید از "جریب" در جملات زیر استفاده کنید:
      • "این کشت‌زار به مساحت پنج جریب است."
      • "ما دو جریب زمین برای کشت محصولات کشاورزی داریم."

در کل، کلمه "جریب" قاعده خاصی ندارد و بیشتر به سیاق استفاده و نگارش بستگی دارد.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "جریب" در جمله آورده‌ام:

  1. این زمین کشاورزی حدود ۵ جریب مساحت دارد.
  2. در باغ پدریم، چند جریب درخت سیب کاشته‌ایم.
  3. قیمت زمین در این منطقه برای هر جریب افزایش یافته است.
  4. ما تصمیم داریم سال آینده یک جریب از زمین‌های خود را به کشت گندم اختصاص دهیم.
  5. او به دنبال خرید یک جریب زمین برای ساختن یک خانه جدید است.

اگر به مثال‌های بیشتری نیاز دارید، خوشحال می‌شوم کمک کنم!


500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری