جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: جمال . [ ج َ ] (ع مص ) خوب صورت و نیکوسیرت گردیدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). زیبا بودن . (فرهنگ فارسی معین ). || (اِمص ) نیکویی . (مهذب الاسماء). زیب . زیبایی . (نصاب ). خوبی صورت و سیرت . (منتهی الارب ) (کشاف اصطلاحات الفنون از منتخب ). خوش صورتی . زیبائی . (فرهنگ فارسی معین ). اورنگ . افژنگ . (یادداشت مؤلف ) : جمال مردمی در حلم باشد کمال آدمی در علم باشد. ناصرخسرو. اگر چه زهد و مناقب جمال یافت بمن مرا بلندنشد قدر جز بدین دو قبل . ناصرخسرو. باجمال اکنون کجا جوید ترا کز تو می هر روز بگریزد جمال . ناصرخسرو. در حکمت و علم است جمال تن مردم نه در حشم و اسب و جلالست جمالش . ناصرخسرو. ... جمال روز روشن را بر اهل عالم جلوه کرد. (کلیله و دمنه ). جمال حال من تازه شود. (کلیله و دمنه ). چنانکه جمال خورشید روی زمین را منورگرداند. (کلیله و دمنه ).ملک از خردمندان جمال گیرد و دین از پرهیزگاران کمال یابد. (گلستان سعدی ). همه کس را عقل خود بکمال نماید و فرزند خود بجمال . (گلستان سعدی ). ماه فروماند از جمال محمد. سعدی . شمس و قمر در زمین حشر نباشد نور نتابد مگر جمال محمد. سعدی . نگویم آب و گل است این وجود روحانی بدین کمال نباشد جمال انسانی . سعدی . در بحر الجواهر گوید: جمال بر دو معنی اطلاق شود: یکی از آنها معنیی است که همگی مردم بدان آشنا میباشند. مثل صفاء رنگ بدن و صورت و نرمی پوست و غیر آن از آنچه که ممکن است حاصل آید. و آن بر دو نوع است ذاتی و ممکن الاکتساب . معنی دیگر جمال ، جمال حقیقی است . و آن عبارت از آن است که هر عضوی از اعضاء آدمی چنانچه باید آفریده شود آفریده شده باشد از ماهیت و ترکیب و مزاج - انتهی . (کشاف ). || (اصطلاح عرفان ) جمال در اصطلاح صوفیه عبارت است از الهام غیبی که بر دل سالک وارد شود و نیز بمعنی اظهار کمال معشوق از عشق و طلب عاشق آید. کذا فی بعض الرسایل و در شرح قصیده ٔ فارضیه گفته : جمال حقیقی صفتی ازلیست مر خدای تعالی را که در آغاز امر آنرا در ذات بیچون خود مشاهده فرمود بمشاهده ٔ علمیه ، آنگاه اراده فرمود که جمال حقیقی را در صنع خود بیند بمشاهده ٔ عینیه ، دو جهان را آفرید تا آیینه ٔ جمال حقیقی خویش باشد بر طریق عیان . و در ضمن تفسیر و معنی لفظ محبت در این باب توضیح بیشتری داده خواهد شد. و در انسان کامل گوید جمال حق تعالی عبارت است از اوصاف عالیه و اسماء حسنای او جل شأنه بر سبیل عموم . و اما بر طریق خصوص پس صفت رحمت و صفت علم و صفت لطف ونعم و صفت جود و رزاقیت و صفت نفع و غیر آنچه ذکر شده همگی از صفات جمال باشند. پاره ای دیگر از صفات حق بین جمال و جلال مشترک باشند مانند صفت ربوبیت که باعتبار تربیت و ایجاد باسم جمال تعلق دارند و باعتبار ربوبیت و قدرت متعلق باسم جلال و همچنین است دو اسم مبارک اﷲ و الرحمن بخلاف اسم الرحیم که تعلق او فقط باسم جمال است . بدان که جمال حق عزاسمه هر چند گوناگون باشد ولی در اصطلاح بر دو نوع است : جمال معنوی و آن عبارت است از معانی اسماء و صفات الهی و این نوع مختص باشد بشهود حق خویشتن را. و جمال صوری و آن عبارت است از این عالم مطلق که از آن به همگی آفریده شدگان تعبیر میشود که من حیث المجموع گوئیم این جهان و آنچه در اوست جمال و حسن مطلق باشد که بجلوه های حق متجلی هستند و آن جلوه ها بنام خلق خوانده شوند. و وجه تسمیه ٔ جلوه بخلق برای آن است که محقق شود در عالم آفرینش جز حسن و نیکوئی چیزی دیگر جلوه گر نیست و نباید قبح و زشتی را در پیرامون آفرینش ره داد. چه قبح و زشتی در حکم ملاحت و نمکین بودن جهان آفرینش است باعتبار جلوه گاه جمال الهی و تنوع جمال .چه بسا باشد که اظهار زشتی خود نوعی از ابراز نیکوئی باشد تا در عالم وجود حفظ مراتب مراعات گردد. و نیز باید دانست که زشتی در اشیاء باعتبار است نه بذات و نفس آن شی ٔ و ازاین رو در عالم زشتی یافت نشود مگر باعتبار و نسبت پس حکم قبح مطلق از این جهان برداشته شود و باقی نماند جز حسن مطلق ، چه زشتی گناه باعتبار بازداشت و نهی از ارتکاب بآن نمودار میشود و زشتی بوی بد باعتبار کسی که بوی بد ملایم طبع او نیست احساس شود اما در برابر جُعَل حسن مطلق است و بس . و سوزاندن آتش باعتبار آنکه هر کس در آتش افتد و سوزد هلاک شود بنظر مخلوق زشت و بد آید، اما نزد سمندر همان پرنده ای که زندگانی او وابسته زیستن در آتش است در نهایت حسن و غایت نکوئی باشد. پس آنچه آفریده ٔ حق است از زشتی دور و سراپا حسن و نکوئیست . چه همه ٔ آفریدگان صورت حسن و جمال او تعالی شأنه باشند، مگر خود ندیده ای که لفظی نیکو در پاره ای از احوال بجزئی مناسبتی در نظر زشت آید و حال آنکه آن اصالة دارای جمیع محسنات لفظی و معنوی است . و قولنا ان الوجود بکماله یدخل فیه المحسوس و المعقول و الموهوم و الخیالی و الاول و الاخر و الظاهر و الباطن و القول و الفعل و الصورة و المعنی . اعلم ان الجمال المعنوی الذی هو عبارة عن اسمائه و صفاته انما اختص الحق بشهود کمالها علی ما هی علیه . و اما مطلق الشهود لها فغیر مختص بالحق لانه لابد لکل من اهل المعتقدات فی ربه اعتقاد انه علی ما استحقه من اسمائه و صفاته او غیر ذلک . و لابد لکل من شهود صورة معتقده و تلک الصورة ایضاً سورة جمال اﷲ فصار ظهور الجمال فیها ظهوراً صوریا لا معنویاً فاستحال شهود الجمال المعنوی بکماله لغیره تعالی . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). - صاحب جمال ؛ زیبا : روی هر صاحب جمالی را بمه خواندن خطاست گر رخی را ماه باید خواند باری روی تو. سعدی (غزلیات ). - یوسف جمال ؛ که رویش چون یوسف زیباست : قضا نقش یوسف جمالی نکرد که ماهی گورش چو یونس نخورد. سعدی . - جمالک ان لاتغفل کذا ؛ ترغیب و تحریض است بر نیکوکاری . الزم الجمال و لاتفعل کذا. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). جمالک ایها القلب الفریح ستلقی من تحب و تستریح . ابوذویب (از اقرب الموارد). حسن، خوشگلي، زيبايي، صباحت، قشنگي، نيكويي، وجاهت بدگلي، بدمنظري beauty, jamal جمال cemal jamal jamal jamal jamal زیبایی، زنان زیبا، خوشگلی، خوش رویی
کلمه "جمال" به معنای زیبایی و خوش صورتی است و در زبان فارسی کاربردهای مختلفی دارد. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میشود:
نگارش و املاء: "جمال" با این املاء نوشته میشود و در متون رسمی و غیررسمی باید به همین شکل استفاده گردد.
جنس کلمه: "جمال" یک اسم مذکر است. بنابراین در استفادههای مربوط به آن، باید به جنسیت و یا ضمایر مناسب توجه شود.
مفرد و جمع: "جمال" به صورت مفرد به کار میرود. برای جمعسازی این کلمه میتوان از واژه "جمالات" استفاده کرد، هرچند "جمال" بهطور معمول در مفرد به کار میرود.
قید مکانی و زمانی: اگر بخواهید از "جمال" در جملات استفاده کنید، میتوانید آن را به عنوان قید توصیفی اضافه کنید. به عنوان مثال: "جمال او دلربا بود."
موارد ادبی: "جمال" در شعر فارسی و ادبیات بهویژه در توصیف معشوق و زیباییها به کار میرود. میتوانید از آن در قالب تشبیه و تمثیل نیز استفاده کنید.
کاربردهای اصطلاحی: "جمال" در اصطلاحات مختلف نیز کاربرد دارد، بهعنوانمثال "جمال حق" که به زیبایی و کمال الهی اشاره دارد.
با رعایت این نکات میتوان کلمه "جمال" را به درستی در نوشتار و گفتار فارسی به کار برد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "جمال" در جمله آوردهام:
جمال گلها در بهار باعث شادی باطن انسان میشود.
او با چشمان زیبا و اخلاق نیکو، نماد واقعی جمال است.
هنر عکاسی توانسته است جمال طبیعت را به بهترین شکل به تصویر بکشد.
موسیقی به ما اجازه میدهد تا جمال احساسات را بهتر درک کنیم.
جمال این اثر هنری، بینندگان را مجذوب خود میکند.
اگر نیاز به مثالهای بیشتری دارید، لطفاً بفرمایید!
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر