جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

čupān
shepherd  |

چوپان

معنی: چوپان . (ص ، اِ) همریشه ٔ شبان در پهلوی شوپان در جغتایی کوپان (با واو مجهول ) و چوبان (با واو مجهول و باء). (حواشی برهان چ معین ). نگهبان گوسفندان و گاوان . کسی که نگاهبان گوسفندان است . نامهای دیگرش گله بان و شبان است . مؤلف سراج اللغات احتمال غالب به ترکی بودن این کلمه داده لیکن در فارسی بودن آن شک نیست چه چوپان و شبان از یک ریشه است . «پان » و«بان » بمعنی نگاه دارنده است و «چ « »ش » مبدل هم هستند. در اوستا «پسو» بمعنی حیوانات اهلی است . در سنسکریت «پشو» بهمان معنی است . پس اصل لفظ بمعنی نگاهدارنده ٔ حیوانات اهلی است و در پهلوی این کلمه شپان است .(فرهنگ نظام ). گله بان . (غیاث اللغات ). شپان گوسفندان . (شرفنامه ٔ منیری ). چوپان و شپان و گله دار. (ناظم الاطباء). چپان . شبان . گله بان . رمه یار و رمه بان . پاده بان . گوسفندچران . راعی . بمعنی حارس و حافظ است . (یادداشت مؤلف ). نگهبان گله ٔ گوسفند و گاو :
ستمکاره چوپان بدشت قلو
همانا نبرد بدانسان گلو.
فردوسی .
بشدکرد چوپان و دو کره تاز
ابا زین و پیچان کمندی دراز.
فردوسی .
ز چوب زهر چون چوپان خبر داشت
چراگاه گله جای دگر داشت .
نظامی .
گوسپند از برای چوپان نیست
بلکه چوپان برای خدمت اوست .
سعدی (گلستان ).
گر نشوی گرگ ز چوپان چه غم
ور نکنی ظلم ز سلطان چه غم .
خواجو.
باشه ٔ عدلش شده با پشه خویش
گرگ بدورش شده چوپان میش .
خواجو.
در زمانش بره بردعوی خون مادران
گرگ را بگرفته گردن پیش چوپان میبرد.
سلمان (از شرفنامه ٔ منیری ).
و آن رمه ٔ آهو که نزدیک تو آمدند چوپان ایشان من بودم . (انیس الطالبین نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ص 219).
- امثال :
اجل سگ که رسد نان چوپان خورد .
چوپان بد داغ پیش آورد . :
امیرا به سوی خراسان نگر
که سوری همی بند و ساز آورد
اگر دست شومش بماند دراز
به پیش تو کار دراز آورد
هر آن کار کان را بسوری دهی
چو چوپان بد دوغ بازآورد.
ابوالفضل جمحی (از تاریخ بیهقی ).
و در تاریخ بیهقی کنیه ٔ این شاعر ابوالمظفر ضبط شده و شعر نیز بصورت ذیل مکتوب است :
امیرا بسوی خراسان نگر
که سوری همی مال و ساز آورد
اگر دست ظلمش بماند دراز
به پیش تو کاری دراز آورد
هر آن مملکت کآن بسوری دهی
چو چوپان بد داغ بازآورد.
هر دو کلمه ٔ داغ و دوغ در این مثل بی تناسب نیست و داغ به ذوق نزدیکتر است . چه رسم بر این رفته است که هرگاه در مسافتی دور که نقل لاشه عادتاً صعب باشد چون حیوانی سقط شود خربنده یا ساربان یا شبان داغ حیوان را بریده و بصاحب آن میبرد تا ظاهر شود که حیوان مرده است و آنرا نفروخته اندو البته مواشی چوپان بد بعلت عدم مواظبت کامل بیشترتلف میشود. (امثال و حکم ج 3 ص 1423 و 1424). چوپان خائن گرگ است .
|| گله بان اسبان . (شرفنامه ٔ منیری ). یلخی دار. (یادداشت مؤلف ). ایلخی دار :
به رستم چنین گفت چوپان پیر
که ای مهتر اسب کسان رامگیر.
فردوسی .
نماند ایچ در دشت اسبان یله
بیاورد چوپان بمیدان گله .
فردوسی .
رجوع به شبان شود.
... ادامه
1836 | 0
مترادف: پادهبان، راعي، رمهبان، شبان، گلهبان، رمهيار
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [پهلوی: čupān]
مختصات: (اِمر.)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: CupAn
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 62
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
shepherd | herder , herdsman , pastor , rancher , neatherd , ranchero , sheepherder
ترکی
Çoban
فرانسوی
le berger
آلمانی
der hirte
اسپانیایی
el pastor
ایتالیایی
il pastore
عربی
الراعي | كاهن , غنام , راعي الكنيسة , رعى , دخل الماشية في المرعى , قاد , وجه , حرس
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "چوپان" در زبان فارسی به معنای فردی است که به نگهداری گوسفند و سایر دام‌ها می‌پردازد. در اینجا برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه آورده شده است:

  1. املا:

    • کلمه "چوپان" به این صورت نوشته می‌شود و باید از اشتباهات املایی جلوگیری شود. توجه داشته باشید که "چوپان" با "چ" شروع می‌شود و جزو اسم‌های شغلی و حرفه‌ای است.
  2. نقطه‌گذاری:

    • وقتی "چوپان" در یک جمله به کار می‌رود، باید به قواعد نقطه‌گذاری توجه کرد. به عنوان مثال: «چوپان در دشت مشغول به کار است.»
  3. جمع‌سازی:

    • جمع این کلمه به صورت "چوپانان" یا "چوپان‌ها" نوشته می‌شود. مثال: «چوپانان بسیاری در این منطقه زندگی می‌کنند.»
  4. استفاده در جملات:

    • می‌توانید از این کلمه در جملات مختلف استفاده کنید. مثلاً:
      • «چوپان با صدای بلندی گوسفندان خود را صدا کرد.»
      • «در هنگام غروب، چوپان‌ها به خانه‌های خود بازمی‌گردند.»
  5. تاریخچه و فرهنگ:
    • این کلمه در ادبیات فارسی و فرهنگ ایرانی جایگاه ویژه‌ای دارد، و در آثار شاعران و نویسندگان برجسته به‌کرات مورد استفاده قرار گرفته است. بنابراین، استفاده ادبی و فرهنگی از "چوپان" نیز قابل توجه است.

با رعایت این نکات می‌توانید به درستی و به زیبایی از کلمه "چوپان" در نوشتار خود استفاده کنید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "چوپان" در جمله آورده‌ام:

  1. چوپان به دقت به گوسفندها نگاه می‌کرد تا از گم شدن آن‌ها جلوگیری کند.
  2. صبح‌ها، چوپان در دامنه کوه به دنبال چرای گله‌اش می‌رفت.
  3. داستان‌های قدیمی اغلب درباره‌ی چوپانانی هستند که ماجراهای جالبی را تجربه می‌کنند.
  4. صدای شیپور چوپان در دشت طنین‌انداز شد و گله به سوی او حرکت کرد.
  5. چوپان با مهارت توانست گوسفند زخمی را پیدا کند و به درمانش بپردازد.

اگر مثال‌های بیشتری نیاز دارید، بفرمایید!


500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری