جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: حصن . [ ح ِ ] (ع اِ) بنا و جای استوار که درون آن رسیدن نتوانند. جان پناه . حصار. پناه گاه . (ترجمان عادل ).دز. (مهذب الاسماء). قلعه . دژ. جای پناه . برج . جای استوار. پناه . پناه جای . موضع استوار که به اندرون آن نتوان رسید. ج ، حُصون ، اَحصان ، حَصَنَة : حصن است جان عاشق و آن غمزگانش بلکن . بوالمثل بخاری . بحصنش فرستاد نزدیک شوی جگر خسته از غم ز خون شسته روی . فردوسی . پس پشتش اندر یکی حصن بود برآورده سر تا بچرخ کبود. فردوسی . چنان خواست کآید بدان حصن باز که دارد زمانه نشیب و فراز. فردوسی . چو نزدیکی حصن بهمن رسید زمین همچو آتش همی بردمید. فردوسی . چو بگذشت یکچند بر هفت واد مر آن حصن را نام کرمان نهاد. فردوسی . همه حصن بی تن سر و پای بود تن بی سرانشان دگر جای بود. فردوسی . یکی کنده دیدی و حصن بلند که بالاش افزون بد از ده کمند. فردوسی . یکی قلعه بالای آن کوه بود که آن حصن از مردم انبوه بود. فردوسی . بگفت و برآمد بحصن بلند نگه کرد بردشت و دید ارجمند. (داستان کک کوهزاده بیت 285). گر ز خیمه سوی جنگ آمد و خم داد کمان دشمن او را چه بصحرا و چه در حصن حصین . فرخی . بلند حصنی دان دولت و درش محکم بعون کوشش بر درش مرد یابد بار. ابوحنیفه ٔ اسکافی (از تاریخ بیهقی ص 277). بنگر که خداوند ز بهر تو چه آورد از نعمت بی مرّ درین حصن مدور. ناصرخسرو. هرگه که ترا باید درحجرگک خویش یک نعمت از این حصن برون بر ز یکی در. ناصرخسرو (دیوان ص 159). امیر اسماعیل در قلعه ٔ غزنه گریخت و بحصانت آن حصن از صدمت اولی و طامه ٔ کبری محترس شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). چو حمله آورد از حصن هندوان سپهت چو چشم ترکان بر خصم ملک گشت جهان . رضی الدین نیشابوری . || پیرامون . حوالی . اطراف . گرد. دور : حصن قلب بپانصد سر فیل که استوار کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). چندفیل که حصن قلب کافر بوده بستد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). - ابوالحصن ؛ کنیت روباه است . (آنندراج ). - حصن افکن ؛ قلعه گشای : عجب حصن افکن خاراگذار است . مسعودسعد. - حصن دوشیزه ؛ دژ فتح نشده : گر جهان حصنهای دوشیزه عقد بندد برو صواب کند. خاقانی . - حصن دولت ؛ پشتیبان دولت : رای همام گفت که ما حصن دولتیم کز هشت چار چشم فلک دیدْبان ماست . خاقانی . از پی امن حصن دولت او نقب ایام بر خراب رساد. خاقانی . - حصن دین ؛پشت و پناه دین و دیانت : جز بدین اندر نیابی راستی راستی شد حصن دین را کوتوال . ناصرخسرو. شاه و فلک بر گاه نو داده جهان را جاه نو چون حصن دین را شاه نو بنیان نو پرداخته . خاقانی . - حصن مدور ؛ آسمان . فلک : بنگر که خدواند ز بهر توچه آورد از نعمت بی مرّ درین حصن مدور. ناصرخسرو. - حصن معلق ؛ کنایه از آسمان است . حصار معلق . - حصن نکیر ؛ قلعه ٔ استوار. (منتهی الارب ). - حصن هزارمیخه ، حصن هزارمیخی ؛ کنایه از آسمان است : حصن هزارمیخه عجب دارم سست است سخت پایه ٔ ستوارش . ناصرخسرو. - حصن هیکل ؛ بس بزرگ : سی سرفیل حصن هیکل کوه صفت دریاگذار از آن کفار سلطان را به دست آمد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). - ذات الحصن ؛ اصطلاحی در بازی شطرنج . ج ، ذوات الحصون . (نفائس الفنون ). 1- ارگ، بارو، برج، حصار، دژ، قلعه
2- پناهگاه، مامن، جان پناه hasan حسن kale forteresse festung fortaleza fortezza
... ادامه
583|0
مترادف:1- ارگ، بارو، برج، حصار، دژ، قلعه
2- پناهگاه، مامن، جان پناه
کلمه «حصن» در زبان فارسی به معنای دژ و قلعه است و یک واژه عربی است که در فارسی نیز استفاده میشود. در نگارش و کاربرد این کلمه، نکات زیر را در نظر داشته باشید:
نگارش صحیح: کلمه «حصن» به صورت «حصن» نوشته میشود و در هیچ شرایطی نباید به اشتباه «حسن» یا «حص» نوشته شود.
جایگاه کلمه: این کلمه میتواند به عنوان اسم در جملات استفاده شود. به عنوان مثال:
«حصن قدیمی در بالای تپه قرار دارد.»
ترکیبها: «حصن» میتواند با دیگر واژهها ترکیب شود و معانی جدیدی بیافریند. مثلاً:
«حصن تاریخی» یعنی دژی که دارای تاریخچهای کهن است.
صرف و نحو: همانند سایر اسمها، «حصن» نیز میتواند در جملات نقشهای مختلفی ایفا کند:
فاعل: «حصن در برابر حملهی دشمن ایستادگی کرد.»
مفعول: «ما به بازدید از حصن رفتیم.»
توجه به معنی: هنگام استفاده از این کلمه، نسبت به معنای آن دقت کنید. «حصن» به مفهوم امنیت و محافظت اشاره دارد، بنابراین در متونی که به امنیت، حفاظت یا استحکام اشاره دارند، مناسب است.
با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه «حصن» در نگارشهای خود به درستی استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای استفاده از کلمه "حصن" در جمله آورده شده است:
در زمان قدیم، مردم برای محافظت از خود در برابر مهاجمان، حصنهای مستحکم بنا میکردند.
حصنهای تاریخی موجود در کشور نشاندهنده فرهنگ غنی و معماری منحصر به فرد آن دوران هستند.
او به عنوان یک راهنما، گردشگران را به بازدید از حصنهای باستانی در این منطقه دعوت کرد.
حصن این منطقه به دلیل دیوارهای بلند و محکم خود مشهور است.
داستانهای زیادی درباره نبردها و حماسههای صورت گرفته در حصنهای آن زمان وجود دارد.
اگر نیاز به مثالهای بیشتری دارید یا سوال دیگری دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!