جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

xādem
servant  |

خادم

معنی: خادم . [ دِ ] (ع ص ) خدمتکار. پرستار. پرستنده . نوکر. گماشته . ملازم . چاکر. ج ، خُدّام ، خَدَم ، خادمین ، خَدَمه . مؤنث . خادمه :
چون ملک الهند است از آن دیدگانش
گردش بر خادم هندو دو رست .
خسروی .
شمرده ست خادم در ایوان شاه
کز ایشان یکی نیست بی دستگاه .
فردوسی .
بفرخنده فال و بروشن روان
برفتند گرد اندرش خادمان .
فردوسی .
پرستنده در پیش و خادم چهل
برو برگذشتند شادان بدل .
فردوسی .
زین سپس خادم تو باشم و مولایت
چاکر و بنده و خاک دو کف پایت .
منوچهری .
برجاس او بسر بر گه باز و گه فراز
چون خادمی که سجده برد پیش شاه ری .
منوچهری .
احمدبن ابی داود گوید: چون بخادم رسیدم بحالی بودم عرق بر من نشسته . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 173). امیر رضی اﷲ عنه بر تخت نشست و رسول وخادم را برنشاندند. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 376). گفتی قیامت است از آن دهشت ، پیلی چند بداشته و رسول و خادم را در دهلیز فرود آوردند. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 376). عمر و رسول را صدهزار درم داد... اما رسول چون بنیشابور آمد، دو خادم و دو خلعت آوردند. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 296). فرمود بو سهل را بقهندز... در راه دوخادم و شصت غلام او را می آوردند. (تاریخ بیهقی ص 330).
کنیزان و کرسی هزار از چگل
پری چهره خادم هزار و چهل .
اسدی (گرشاسب نامه ).
بدو گفت بر دار کن هر که هست
بشد خادم و دید بتخانه پست .
اسدی (گرشاسب نامه ).
سپهدار را داد خادم خبر
که هست آن قباد فریدون گهر.
اسدی (گرشاسب نامه ).
فرستاد گرد سپهبد بجای
یکی سرور از خادمان سرای .
اسدی (گرشاسب نامه ).
تن تو خادم این جان گرانمایه است
خادم جان ، گرانمایه همیدارش .
ناصرخسرو.
گفت ... پس دستوری دهید تا هم اینجا وصیتی بنویسم و این خادم را دهم . گفتیم رواست . (تاریخ بخارا).
مهر و مه بود چو جوزا دوبدو
خادم طالع سرطان اسد.
خاقانی .
خادم این جمع دان و آب ده دستشان
قبه ٔ ازرق شعار، خسرو زرین غطا.
خاقانی .
و بسرای خلیفه رفتند، هفتصد زن و هزار و سیصد خادم بودند. (جهانگشای جوینی ). خلیفه را... طلب کرد... با پنج و شش خادم و آن روز در آن دیه کار او به آخر رسید. (جهانگشای جوینی ). و فرمان شد تا حرمهای خلیفه را بشمارند، هفتصد زن و سریت و یکهزار خادم بتفصیل آمدند. (ذیل جامعالتواریخ رشیدی ).
نه خادم مساجدم نه مؤذن مناره ام
نه کدخدای جوشقان نه عامل زواره ام .
قاآنی .
|| خصی . (مقدمة الادب زمخشری ). خواجه سرا. خایه کنده . خادم عبارت است از خواجه سرایانی که در حرمسرا و ابواب سلاطین و امرا خدمت کنند. (انساب سمعانی ). و خادمان خصی را در دوره ٔ عباسی جاه ومقامی خاص بود و اول کسی که از این دسته استفاده کرد امین پسر هارون الرشید بود. رجوع شود بترجمه ٔ تاریخ تمدن جرجی زیدان ج 4 ص 161. و غالب خادمان در این عهد بردگان سیاه و سپید بودند از مردان و زنان و اصطلاحاً ببردگان سپید ممالیک و ببردگان سیاه عبید می گفتندو این خادمان بسه دسته تقسیم میشوند: بردگان ، خصیان و کنیزان . جرجی زیدان از برای هر یک از این سه دسته بحث مفصلی دارد. (تاریخ تمدن جرجی زیدان ج 5 ص 22) : گفت نامه نویس به نعمان تا آن دختر را با خادمان سوی من بفرستد. (ترجمه ٔ طبری بلعمی ). و این [سودان ] آن ناحیت است که خادمان بیشتر از اینجا آرند... بازرگانان فرزندان ایشان را بدزدند و بیارند و آنجا خصی کنند و بمصر آرند و بفروشند. (حدود العالم ).
کنون نهصدوسی تن از دختران
بسر بر همه افسر از گوهران
شمرده ست خادم بمشکوی شاه
کزایشان یکی نیست بی دستگاه .
فردوسی .
شبستان او را بخادم سپرد
وز آنجایگه روشنائی ببرد.
فردوسی .
چو فغفوربنهاد در کاخ پای
بیامد سر خادمان سرای
ز گرشاسب آزادی آورد پیش
همان نیز خاتون ز اندازه بیش .
اسدی .
با خادمی ده از خواص که روا بودی که حرم را دیدندی . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 402). و میگوید [ محمد زکریا ] که دو مرد اندر یک روز حجامت کردند و هر دو پیش از حجامت خایه ٔ مرغ خورده بودند هر دو را همان روز لقوه پدید آمد، یکی پیری فربه و دیگری جوان بود و لکن مزاج او مزاج خادمان بود. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
دولت امروز زن و خادم راست
کاین امیر ری و آن شاه قم است .
خاقانی .
دولت از خادم و زن چون طلبم
کاملم ، میل بنقصان چه کنم .
خاقانی .
خادمانند و زنان دولت یار
چون مرا آن نشد، اینان چه کنم .
خاقانی .
|| دلاک . مالنده : و خادمان گرمابه رگهای سباتی بگیرند و حالی مانند سبات و غشی پدید آید و این رنج بدان زایل شود... لکن فروگرفتن این رگها خطر است . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). || پیشکش . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
... ادامه
725 | 0
مترادف: آغا، برده، بنده، پرستار، پيشكار، چاكر، خدمتكار، خدمت كننده، خدمتگر، خدمتگزار، غلام، مددكار، مستخدم، نوكر
متضاد: مخدوم، آقا، ارباب
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم، صفت) [عربی، جمع: خُدّام و خَدَم]
مختصات: (دِ) [ ع . ] (اِفا.)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: xAdem
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 645
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
servant | sexton , ministrant , slave , gillie , the servant
ترکی
hizmetkar
فرانسوی
serviteur
آلمانی
diener
اسپانیایی
servidor
ایتالیایی
servitore
عربی
خادم | خادمة , مستخدم , لعبة , وصيف
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "خادم" در زبان فارسی به معنای خدمتکار یا کسی است که به دیگری خدمت می‌کند. در بحث قاعده‌های نگارشی و دستور زبان فارسی، نکات زیر را می‌توان در مورد این کلمه و نحو استفاده از آن در جملات در نظر گرفت:

  1. تعریف و معنی: خادم به معنای خدمت‌گزار است و معمولاً به کسانی که در خدمت دیگران هستند، اشاره دارد.

  2. نحو و استفاده:

    • می‌توان از "خادم" به عنوان اسم و فاعل در جملات استفاده کرد. به عنوان مثال: "خادم در خانه به مهمانان خدمت می‌کند."
    • همچنین می‌تواند به عنوان اسم مفعول یا توصیفی نیز به کار رود: "خادمِ خوب، همیشه در خدمت مردم است."
  3. جمع: جمع "خادم" به صورت "خادمان" یا "خادمین" است. هنگام استفاده از جمع، باید توجه داشت که تفاوت‌های معنایی ممکن است بر اساس جمله تغییر کند.

  4. صفت و قید: می‌توان از صفاتی مانند "خوب"، "دلسوز" و غیره برای توصیف خادم استفاده کرد. به عنوان مثال: "خادم دلسوز، به مهمانان احترام می‌گذارد."

  5. نکات نگارشی:
    • آغاز جملات باید با حروف بزرگ باشد.
    • برای نشان دادن پرسش، علامت سوال در انتهای جملات لازم است.
    • ترجیحاً از واژه‌ها و تعابیر مناسب و مختصر استفاده شود تا پیام روشن باشد.

به‌طور کلی، کلمه "خادم" در جملات می‌تواند به راحتی توضیح داده شده و در ترکیب با دیگر کلمات به کار رود. رعایت قواعد نگارشی و استفاده درست از این کلمه می‌تواند به غنای متن کمک کند.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "خادم" در جمله آورده شده است:

  1. خادم مسجد هر روز صبح زود به محل کارش می‌رود تا قبل از نماز آماده شود.
  2. او به عنوان یک خادم در روستا به مردم خدمات مختلفی ارائه می‌دهد.
  3. خاندان سلطنتی همیشه به خادم‌های خود احترام می‌گذارند.
  4. در مراسم جشن، خادم‌ها غذا و نوشیدنی را به مهمانان سرو کردند.
  5. خادمین در این مؤسسه به آموزش و پرورش دانش‌آموزان کمک می‌کنند.

اگر نیاز به جملات بیشتری دارید یا سوال دیگری دارید، خوشحال می‌شوم کمک کنم!


واژگان مرتبط: خدمتکار، نوکر، پیشخدمت، گورکن، خدمت کننده، اسیر، زر خرید، کلفت، ملازم، نوکر یکی از روسای کوهستانی

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری