جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

xarboze
melon  |

خربزه

معنی: خربزه . [ خ َ ب ُ زَ/ زِ ] (اِ) میوه ای است شیرین و لذیذ و خوشبو و کلان . (ناظم الاطباء). میوه خوشبودار کلان چرا که «خر» بالفتح بمعنی کلان و «بزه » بضم موحده و فتح زاء معجمه بمعنی میوه ٔ شیرین و خوشبودار چون خربزه به نسبت اکثر میوه ها کلان و خوشبودار است . لهذا به این اسم مسمی گردید. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). بطیخ . (منتهی الارب ). اَبُوالاْ َصفَر. (یادداشت بخط مؤلف ) :
کسی برنداشته ست بدستی دو خربزه .
(منسوب برودکی ).
خربزه پیش او نهاد اسن
وز بر او بگشت حالی شاد.
غضایری .
سرد و دراز و زردی چون غاوشوی خام
نه سبز چون خیار و نه شیرین چو خربزه .
لبیبی .
و بفهرج خربزه ها بود و نیکو شیرین و بزرگ [ و هندویانه بدان مرتبه که از آن ] خربزه ... (از فارسنامه ٔ ابن بلخی ص 122).
بوستان چون مشعبد از نیرنگ
خربزه حقه های رنگارنگ .
نظامی .
وز همه عیش و خوشیها و مزه
او نبیند غیر قشر خربزه .
مولوی .
نیکوتر از این میوه همه عمر که خورده ست
شیرین تر از این خربزه هرگز که بریده ست .
سعدی .
چه بگویم صفت خربزه ٔ خوارزمی
که نظیرش نبود در همه چین و بلغار.
بسحاق اطعمه .
نشود شاهد زیبا و جز همدم زشت
نخورد خربزه ٔ شیرین الا کفتار.
قاآنی .
در میان میوه های خوشمزه
شاه انگور و وزیرش خربزه .
؟
- امثال :
پایش روی پوست خربزه است ؛ مقصود سست بودن زیر پای آدمی است . کنایه از عدم اتکای محکم است .
تو خربزه خوری یا بستان جو ؛ کنایه از کسی است که بظاهر یک چیز گوید و در ضمن بهزار چیز دیگر کار دارد.
خربزه خور ترابپالیز چکار ؛ کار خود پیش گیر بدیگران ترا چکار است .
خربزه ٔ شیرین نصیب کفتار میشود ، نظیر: میوه ٔ خوب نصیب شغال است .
خربزه می خواهی یا هندوانه ، هر دو آنه ؛ کنایه از صاحب طمع است .
زیر پای کسی پوست خربزه گذاشتن ؛ مقصود آن است که کسی را به امری غره کنند و بعد بحمایت او برنخیزند.
فکر نان کن که خربزه آب است ؛ بکسی اطلاق میشود که کار اصل را می گذارد و کار فرعی پیش می گیرد.
در این ترکیبات انواع خربزه های معروف ایران و هندی می آید:
- خربزه ٔ برگ نی ؛ نوعی از خربزه است که مشهور بین پارسی زبانان هند می باشد. (از آنندراج ).
- خربزه ٔ بشقابی ؛ نوعی از خربزه است . (یادداشت بخط مؤلف ).
- خربزه ٔ چارجوی ؛ نوعی خربزه است که در خراسان بوجود آید و بسیار مشهور است . (یادداشت بخط مؤلف ).
- خربزه ٔ خریفی ؛ آنرا بعربی عَوفَر نامند. (منتهی الارب ).
- خربزه ٔ دبیری ؛ نوعی از خربزه است . (یادداشت مؤلف ).
- خربزه ٔدود چراغ ؛ نوعی از خربزه ٔ مشهور بین پارسی زبانان هند. (آنندراج ).
- خربزه ٔ دور مشعل ؛ نوعی از خربزه ٔ مشهور بین پارسی زبانان هند. (از آنندراج ).
- خربزه ٔ زرندی ؛ نوعی از خربزه است که در زرند کاشته میشده است . (یادداشت بخط مؤلف ).
- خربزه ٔ شهدی ؛ نوعی از خربزه است مشهور بین پارسی زبانان هند. (از آنندراج ).
- خربزه ٔ قمی ؛ نوعی از خربزه است که در قم کاشته میشده است . (یادداشت بخط مؤلف ).
- خربزه ٔ کدخداحسینی ؛ نوعی ازخربزه است . (یادداشت بخط مؤلف ).
- خربزه ٔ گرگاب ؛ خربزه ای است که در گرگاب اصفهان بعمل می آید و از بهترین نوع خربزه است . (یادداشت بخط مؤلف ).
- خربزه ٔ محولات ؛محولات نام نقطه ای است به خراسان که بهترین نوع خربزه ٔ خراسان در آنجا کاشته میشود و آنرا خربزه ٔ فیض آباد نیز می گویند چه فیض آباد محولات یک نقطه است .
... ادامه
1494 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) ‹خربوزه، خربز› (زیست‌شناسی)
مختصات: (خَ بُ زِ) (اِ.)
الگوی تکیه: WWS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: xarboze
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 814
شمارگان هجا: 3
دیگر زبان ها
انگلیسی
melon
ترکی
kavun
فرانسوی
melon
آلمانی
melone
اسپانیایی
melón
ایتالیایی
melone
عربی
شمام | شىء مستدير كالبطيخ
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه «خربزه» در زبان فارسی به چند نکته و قاعده نگارشی مرتبط است:

  1. نوشتار: این کلمه به صورت "خربزه" نوشته می‌شود و در هیچ حالتی نباید حروف آن جابه‌جا یا حذف شود.

  2. کاربرد: «خربزه» به عنوان اسم، به میوه‌ای اشاره دارد که خوراکی است و در فصل‌های گرم سال مصرف می‌شود.

  3. جنس و نوع: خربزه یکی از میوه‌های تابستانی است و به خانوادهٔ کدوها (Cucurbitaceae) تعلق دارد.

  4. صرف و نحو:

    • مفرد: خربزه
    • جمع: خربزه‌ها
    • می‌توان از عبارت‌های وصفی مانند «خربزه شیرین» یا «خربزه بزرگ» استفاده کرد.
  5. تلفظ: تلفظ صحیح این کلمه به صورت "خَر-بِزه" است و تأکید در سیلاب اول است.

  6. استفاده در جملات:
    • "من یک خربزه خریدم."
    • "خربزه‌ها در بازار بسیار تازه و خوشمزه‌اند."

با رعایت این نکات، می‌توان به درستی از کلمه «خربزه» در نوشتار و مکالمه استفاده کرد.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال برای استفاده از کلمه "خربزه" در جمله آورده شده است:

  1. من هر روز در تابستان خربزه می‌خورم تا خنک شوم.
  2. بازار میوه‌فروشی پر از خربزه‌های رسیده و شیرین بود.
  3. او برای مهمانی یک خربزه بزرگ خرید تا همه مهمان‌ها را به عنوان دسر سیر کند.
  4. خربزه‌های یزد یکی از بهترین و خوشمزه‌ترین انواع خربزه در ایران هستند.
  5. بچه‌ها با شادی در پارک، مشغول خوردن خربزه‌های یخ‌زده بودند.

اگر مثال‌های دیگری نیاز دارید، خوشحال می‌شوم کمک کنم!


500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری