جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: دخیل . [ دَ ] (ع ص ، اِ) درآینده . || آنکه در کار کسی مداخله کند. آنکه در کار و محل کسی دخالت داشته باشد. (غیاث ). دخیله . دُخلل . آنکه در کار کسی دخالت کند. || دخیل الرجل ؛ نیت مردو مذهب و دل و جمیع امور آن . (از منتهی الارب ). || اندرون کار. (دهار). || حب دخیل ؛دوستی دلی . (منتهی الارب ). || دوست ویژه . (مهذب الاسماء). دوست خالص . (مهذب الاسماء). دوست خاص .(غیاث ). || هو دخیل فیهم ؛ یعنی از غیر قوم است و داخل شده است در آنها. (از منتهی الارب ). آنکه در جماعتی نباشد و در آن درآمده باشد : دید اعرابی زنی او را دخیل گفت نک خفته ست زیر آن نخیل . مولوی . || مهمان : دخیلم ؛ مهمانم . منسوب به قومم و از آنان نیستم ازاین رو به من ترحم باید و هرچه خواهم تراست و بر تست که از مهمان دریغ نداری . || آن کلمه که از زبان دیگر درآمده است . کلمه ای که در زبانی درآمده باشد و از آن زبان نباشد. هر کلمه که دخیل کرده شود در کلام عرب و از کلام عرب نباشد. (منتهی الارب ). معرب . (نشوءاللغة ص 35). || اسبی که خاص به گیاه باشد. (از منتهی الارب ). || من المفاصل ما دخل بعضها فی بعض . (از منتهی الارب ). || محلل (در اسب دوانی ). || اسب کلج که از بنی ضبه است . (منتهی الارب ). || در تداول زنان فارسی زبان الامان ! امان ! توسل . (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ). پناه می برم به تو! زنهار! گویند: دخیلم یا دخیلتم فلان کار را نکنی ؛ یعنی به تو توسل می جویم که ...: از زنی مجلله در بغداد بر سر قبر ابی حنیفه شنیدم که خطاب به قبر می گفت : دخیل یا غریب بغداد! (یادداشت مؤلف ). 1- ذيمدخل، موثر، نقش پرداز
2- ، پناهنده، شفيع طلب
3- پناه بردن، ملتجي شدن
4- بيگانه involved تأثير، نفوذ، سلطة، تأثير نفوذ، عامل مؤثر، فعالية، تدخل غير مشروع، أثر، أثر في dahil olmuş impliqué beteiligt involucrado coinvolto
... ادامه
659|0
مترادف:1- ذيمدخل، موثر، نقش پرداز
2- ، پناهنده، شفيع طلب
3- پناه بردن، ملتجي شدن
4- بيگانه
تأثير|نفوذ , سلطة , تأثير نفوذ , عامل مؤثر , فعالية , تدخل غير مشروع , أثر , أثر في
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "دخیل" در زبان فارسی به معنای "مشارکتکننده" یا "دخیلشده" است و معمولاً در متون فقهی، حقوقی و ادبیات بهکار میرود. برای استفاده صحیح از این کلمه و نوشتار آن، توجه به چند نکته الزامی است:
۱. نهاد و حرف اضافه
استفاده از حرف اضافه: معمولاً کلمه "دخیل" با حرف اضافه "در" بهکار میرود. مثلاً: "فلانی در مسئلهای دخیل است."
۲. انواع کاربرد
کاربرد فقهی و حقوقی: در متون فقهی و حقوقی، "دخیل" به کسانی اطلاق میشود که در یک مسئله یا معامله نقشی دارند.
۳. نگارش صحیح
وزن و قالب کلمه: این کلمه به صورت صحیح "دخیل" نوشته میشود و نباید با کلمات دیگری اشتباه گرفته شود.
۴. جمع و مفرد
جمع کلمه: جمع این کلمه "دخیلیها" یا "دخیلان" است که بستگی به سیاق جمله دارد.
۵. توجه به سیاق
سیاق جملات: بستگی به سیاق جملات دارد که چه معنایی از این کلمه برداشت شود. در برخی جملات ممکن است مفهوم عمیقتری از همکاری یا مشارکت را القا کند.
با رعایت نکات فوق، میتوان بهخوبی و بهصورت صحیح از کلمه "دخیل" در نوشتار و گفتار فارسی استفاده کرد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای استفاده از کلمه "دخیل" در جملات مختلف آورده شده است:
در فرهنگ ما، دعا کردن به روحانیان دخیل میشود تا خواستههایمان برآورده شود.
او برای بهبود وضع مالیاش از یک روش دخیل استفاده کرد و به نتیجه مطلوبی رسید.
بسیاری از مردم اعتقاد دارند که نذر و زیارت میتواند در حل مشکلات دخیل باشد.
زندگی او به دلایل مختلفی دخیل شده است که باعث ایجاد چالشهای زیادی شده است.
اگر به مثالهای بیشتری نیاز دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر