جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: دستکاری . [ دَ ] (حامص مرکب ) عمل دستکار. با دست کار کردن . صنعت و کار دستی . صنعت کاری . (ناظم الاطباء). صنعت یدی . صنعت : چو ده گانه ای مانداز آن زر بجای در آن دستکاری بیفشرد پای . نظامی . به کهپایه دارم یکی دسکره که بر دستکاریش باد آفرین . نزاری قهستانی . || کسب و حرفت و تجارت و پیشه . || پیشه وری . || تیزدستی . || ظرافت . (ناظم الاطباء). || دست بردن در چیزی . مرمت کردن : چون نیر اعظم سایه بر برج میزان افکَنْد و سپاه مهر و ماه در ضمن باغ و راغ دستکاری آغاز نهاد. (تاج المآثر). و رجوع به ترکیب دستکاری کردن شود. - دستکاری کردن ؛ در مصنوعی یا کاردستی و یا نوشته ای دست بردن و بر آن افزودن یا از آن کاستن به قصد تخریب و غالباً به نیت بهتر ساختن . یا دستکاری کردن استادی نقاشی شاگردی را آن است که بعد از اتمام کاری یا صنعتی تزیین و اصلاح آن نمایند تا هرکه در کنه آن دررود خرده در آن نتواند گرفت مثلاً مندیل را بعد از بستن برسر زانو گذارند و بیارایند. (آنندراج ) : باز میکارند بر طرف خیابانها چنار باغ را بهر قدومت دستکاری می کنند. اشرف (ازآنندراج ). || جراحی . اِعمال حدید. (یادداشت مرحوم دهخدا). عمل یدی . عمل : دوم آنکه سبب استقصاء دستکاری باشد که اندر بریدن ظفره کرده باشند و از گوشت گوشه ٔ چشم لختی با ظفره بریده باشد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). علاج این علت [ علت شرناق ] دستکاریست ، و دستکاری آن از رنج و خطر خالی نیست از بهر آنک پوست پلک بباید شکافت اگر کمتر از مقدار شکافند مقصود حاصل نباشد و اگر زیادت شکافند بیم آن باشد که غضروف پلک شکافته شود... علی بن عیسی الکحال اندر کتاب خویش گوید: ابن الخشاب را شرناقی عظیم پدید آمد و قوم و قرابات او دستوری ندادند دستکاری کردن ... (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). مردی را حاجت افتاد که او را به دستکاری و آهن علاج کردند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). طریق علاج باسور دو است یکی دارو و یکی دستکاری و بریدن و تراشیدن . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). اما علاج آنکه جراحت برو آید و رباطی کوتاه گردد دستکاری است و بریدن آن رباط. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). دستکاری و داروهای قوی پس از آن باید کرد که استفراغ کرده باشند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). اما طریق دستکاری و بریدن و تراشیدن چنان باشد که ... (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). علاج این علت [ علت رتقاء ] جز بآهن و به دستکاری نیست . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). بومیمون قداح دعوی طبیبی و دستکاری داشتی . (بیان الادیان ) . اگر در نابینایان گم گشته ، درد طلب بینائی باقی باشد به تأیید ربانی باندک روزگار به دستکاری طریقت ، سبل خودبینی از پیش چشم حقیقت بین ایشان برداشته شود. (مرصاد العباد). manipulation, handwork, attaint تلاعب، معالجة بارعة، مناورة في السوق التجارية manipülasyon manipulation manipulation manipulación manipolazione دست کاری، انجام با مهارت، بکار بری، یدی، دستکار، لمس
کلمه "دستکاری" از ترکیب "دست" و "کاری" تشکیل شده است و به معنای تغییر یا تصحیح در چیزی به صورت دستی است. در زبان فارسی، استفاده از این کلمه و نگارش صحیح آن به برخی نکات نگارشی و دستوری وابسته است:
کتابت صحیح: کلمه "دستکاری" به همین شکل نوشته میشود و نیازی به ویرگول یا نشانههای دیگر ندارد.
نوع کلمه: این کلمه به عنوان اسم به کار میرود و میتوان آن را در جملات مختلف به عنوان فاعل یا مفعول استفاده کرد.
صرف و سیاق: "دستکاری" میتواند در ترکیبهای مختلفی به کار رود، مثلاً "دستکاری در اسناد"، "دستکاری دادهها" و ...
زبانشناسی: این کلمه در متنهای علمی و فنی به معنای ایجاد تغییرات و اصلاحات در اطلاعات یا دادهها به کار میرود.
نکات نگارشی: در جملات، به عنوان مثال "او دستکاری در فایلها را انجام داد"، باید به نهاد، گزاره و سایر اجزاء جمله توجه شود تا ساختار جملات به درستی رعایت شود.
اگر سوال خاصتری دربارهی استفاده یا کاربرد این کلمه دارید، لطفاً بفرمایید!
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در ادامه چند مثال برای کلمه "دستکاری" در جمله آوردهام:
پس از دستکاری در تنظیمات دوربین، کیفیت تصاویر به طرز قابل توجهی افزایش یافت.
مهندسان با دستکاری در طراحی این دستگاه، آن را به یک محصول کارآمدتر تبدیل کردند.
او معتقد بود که دستکاری در دادهها میتواند نتایج نادرستی به همراه داشته باشد.
هنرمند با دستکاری رنگها و بافتها به یک اثر هنری منحصر به فرد دست یافت.
دستکاری در سوابق مالی میتواند پیامدهای قانونی جدی به همراه داشته باشد.
اگر سوال دیگری دارید یا به جملات بیشتری احتیاج دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: دست کاری، انجام با مهارت، بکار بری، یدی، دستکار، لمس
جعبه لام تا کام
وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.