جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: دن . [ دَن ن / دَ ] (از ع ، اِ) خُم بزرگ قاراندود و یا درازتر از سبو یا کوچکتر از آن ، و بر زمین ایستادن نتواند مگر جایی برای آن بکنند. ج ، دنان . (ازمنتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). به عربی خم سرکه و شراب و روغن و امثال آن را گویند. (برهان ). خم . (شرفنامه ٔ منیری ). ج ، دِنان . (دهار) (از مهذب الاسماء). در فارسی به تخفیف نون به معنی خم بزرگ و خم دراز که بر زمین نتواند ایستاد تا در زمین گو نکنند. (از غیاث ). خم قیراندود دراز ولی باریکتر از خم معمولی و در بن آن برآمدگی تیزی است شبیه ناوک که بر زمین نتواند ایستاد تا در زمین حفره میکنند، پس بنابراین اضافه ٔ خم به دن از قبیل اضافه ٔ عام است به خاص ، مثل روز جمعه و ماه رمضان و شهر تهران و امثالها. (از حاشیه ٔ قزوینی بر دیوان حافظ ص 339) : فزوده ست قدر تو بفْزای لهو گشاده ست گنج تو بگشای دن . فرخی . بر گل همی نشینی و بر گل همی خوری بر خم همی خرامی و بر دن همی دنی . منوچهری . تا توانی شهریارا روز امروزین مکن جز به گرد خم خرامش جز به گرد دن دنه . منوچهری . همه ساله به دلبر دل همی ده همه ماهه به گرد دن همی دن . منوچهری . دین همه خیر است برد سوی دین گرچه دل خلق به سوی دن است . ناصرخسرو. روی مکن سوی مسجد ایچ و همی دو روزی ده رو به سوی نان و سوی دن . ناصرخسرو. به جام زرّ بر دست شه آید مروق می چو بیرون آید از دن . ناصرخسرو. می در دن ای شگفتی لبیک ها زند چون وقت می گرفتن گویندنام می . مسعودسعد. تا نگویی تو مها کاین پسرک دردی آورد هم از اول دن . سنایی . کسی که باده ٔ کین تو نوش خواهد کرد ز شور بختی دردی خورد هم از سر دن . سوزنی . ز ساقیان پری روی و پرنیان برگیر میی چنانکه چو جان در بدن بود در دن . سوزنی . غم تخم خرمی است که در یک دل افکنم دُردی است جنس می که به یک دن درآورم . خاقانی . هرکه کبوتری کشد هم به ثواب دررسد خیز و ببر گلوی دن کو کندت کبوتری . خاقانی . گل اگر یوسف عید است عجب نیست از آنک رود نیلش قدح و ملکت مصریش دن است . ؟ (از تاج المآثر). به میخانه بر سنگ بر دن زنند کدو را نشانند و گردن زنند. (بوستان ). مده ز اول دن دُردیَم که دن را درد بود همیشه ولیکن در ابتدا نبود. سلمان ساوجی . لفظ مبارک تو شرابی است کز صفا صافی ّ ساغر خِضِرش دُردی دن است . سلمان ساوجی . ساقیا راح روان بخش بده می پرور بدن و روح بپرورده روانی به دنی . سلمان ساوجی . هرکه چون نرگس شد از جام خلافت سرگران لاله وار اول قدح دادش فلک از دُرد دن . سلمان ساوجی . شوق جان مستی دهد نه ذوق نان دَرد دل مستی دهد نه دُرد دن . قاآنی . dan دان dan dan dan dan dan
کلمه "دن" به عنوان یک واژه در زبان فارسی به دو شکل ممکن است استفاده شود:
به عنوان اسم خاص: در این حالت "دن" نام یک شخصیت یا مکان خاص میتواند باشد. در این صورت باید رعایت نگارش دقیق و قواعد مربوط به اسمهای خاص مانند استفاده از حروف بزرگ در ابتدای آنها انجام شود.
به عنوان یک واژه عمومی یا اختصار: در این صورت باید با توجه به سیاق جمله و مفهوم آن نوشت.
قواعد نگارشی:
حروف بزرگ: در صورتی که "دن" نام خاص باشد، با حرف بزرگ نوشته میشود.
تلفظ: "دن" به صورت [dan] تلفظ میشود.
علامتگذاری: در متن، اگر کلمه "دن" در میانه یا انتهای جمله بیاید، نیاز به استفاده از ویرگول یا سایر نشانههای نگارشی بسته به ساختار جمله دارد.
مثال:
"دن" شخصیت مهمی در داستان است.
در دنیای مدرن، "دن" به عنوان یک نماد شناخته میشود.
اگر سوال خاصی درباره کاربرد یا قاعده دیگری دارید، خوشحال میشوم که بیشتر کمک کنم.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در زیر چند مثال برای استفاده از کلمه "دن" در جمله آورده شده است:
دن من درختان بسیار بلندی دارد که سایهاش را بر روی حیاط میاندازند.
در انتهای دن، یک رودخانه زیبا جریان دارد که منظرهاش را جذابتر کرده است.
هنگام قدم زدن در دن، میتوانیم صدای پرندگان و نرمی باد را حس کنیم.
این عکس از دن، یادآور لحظات شیرینی است که با خانوادهام گذراندهام.
او در دن خودش دوست دارد همه چیز را دقیقاً طبق برنامهریزی کند.
اگر سوال یا درخواست دیگری دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر