جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: راحت . [ ح َ ] (ع اِمص ) راحة. شادمانی . (منتهی الارب ). شادمانی و آسایش و سرورکه بحصول یقین حادث شود. (آنندراج ). آرام . آسایش . (غیاث اللغات ) (شعوری ). نقیض تعب . (اقرب الموارد). سبات . (ترجمان القرآن جرجانی ترتیب عادل ) : شادیت باد چندان کاندر جهان فراخا تو با نشاط و راحت با درد و رنج اعدا. دقیقی . ازو خواه راحت که این آفرید شب و روز و آیین و دین آفرید. فردوسی . ای باده خدایت بمن ارزانی دارد کز توست همه راحت روح و بدن من . منوچهری . خویشتن سوزیم هر دو بر مراد دوستان دوستان در راحتند از ما و ما اندر حزن . منوچهری . تا جان در تن است امید صد هزار راحت است . (تاریخ بیهقی ص 201). امروزبحمداﷲ والمنة چنین شهری هیچ جای نشان نمیدهند به آبادانی و مردم بسیار و ایمنی و راحت و سلطان عادل و مهربان . (تاریخ بیهقی ص 277). راحت روح از عذاب جهل در علم است از آنک جز بعلم از جان کس ریحان راحت نشکفید. ناصرخسرو. یک راه همه نعمت است و راحت یک راه بجز شدت و عنا نیست . ناصرخسرو. اکنون از خدای عز و جل و از شما می پذیرم که هر رنج که از وی برآید براحت بدل گردانم . (فارسنامه ابن بلخی ص 82). این بتر باشدم که راحت عمر در سر رنج انتظار شود. مسعودسعد. مرد چون رنج برد گنج برد مرغ راحت بباغ رنج پرد. سنایی . راحت ما بصحت ذات ملک متعلق است . (کلیله و دمنه ص 62). راحت و ساحت نگر از در او مستعار راحت جان از خرد ساحت کون و مکان . خاقانی . در کوزه نگر بشکل مستسقی مستسقی را چه راحت از کوزه . خاقانی . راحت آن روز رفت کو رفته ست کرم آن روز مرد کو مرده ست . خاقانی . مرا زدل خبر رسد ز راحتم اثر رسد سحرگهی که در رسد نسیم دلگشای تو. خاقانی . بس وفاپرورد یاری داشتم بس براحت روزگاری داشتم . خاقانی . سایه ٔ خورشید سواران طلب رنج خود و راحت یاران طلب . نظامی . ز خواری عز بدست آور که باشد رنج با راحت ز طاعت خلد حاصل کن که باشد خار با خرما. فخرالدین مطرزی . گفت دوست دیوانی را وقتی توان دید که معزول باشد و مرا راحت خویش در رنج او نمی باید. (گلستان ). از زر و سیم راحتی برسان خویشتن هم تمتعی برگیر. سعدی (گلستان ). و همانا عذاب و راحت حق است و نیکبختی و بدبختی حق است حقی ثابت و لاحق به انسان و نیکبخت پس از مرگ راحت یابد و بدبخت پس از مرگ عذاب خواهد یافت . (حکمت اشراق ص 263). 1- آرام، آسوده، ساكت، فارغ، فارغ البال، فارغ بال
2- آسايش، آسودگي، استراحت، سلامت، عيش، فراغ ناراحت، مشقت comfortable, convenient, well, comfy, straight, cozy, cuddly, placid, homelike, snug, beforehand, cosy, light-handed, comfort, tranquility, tranquillity مريح، مرتاح، مستريح، وثير rahat confortable komfortabel cómodo comodo مناسب، راه دست، خوب، خوش، بسیار خوب، سالم، تندرست، مستقیم، راست، درست، صریح، مرتب، دنج، گرم و نرم، ارام، متین، خانگی، امن و امان، اماده و مجهز، راحت واسوده، اماده، مقتدر، سبک دست، ماهر، تردست، اسان، مایه تسلی، اسایش، اسودگی، ارامش، سکون، اسایش خاطر، راح
کلمه "راحت" در زبان فارسی دارای معانی و کاربردهای متفاوتی است. در زیر به برخی از نکات نگارشی و گرامری مربوط به این کلمه اشاره میکنم:
معنی و استفاده: کلمه "راحت" به معنی آسودگی، بدون سختی و دردسر، یا به طور کلی، آسان بودن است. این کلمه میتواند به صورت صفت به کار رود. به عنوان مثال: "این کتاب راحته." یا "او در این کار راحت است."
استفاده در جملات: "راحت" میتواند بهعنوان قید نیز به کار رود. مثلاً: "او راحت خوابید." در اینجا به معنای خوابیدن بدون مشکل است.
هجی و نوشتار: کلمه "راحت" به همین شکل نوشته میشود و نیازی به تغییر در نوشتار ندارد. در برخی از متون رسمی یا ادبی، ممکن است به جای "راحت" از واژههایی مانند "آسوده" یا "بدون زحمت" استفاده شود.
قواعد صرف و نحو: "راحت" معمولاً به عنوان صفت در کنار اسمها به کار میرود، مانند: "صندلی راحت" یا "زندگی راحت".
استفاده غیررسمی: در زبان محاوره، ممکن است به صورت "راحت باش" یا "راحت میتونی بگی" نیز به کار رود که نشاندهندهی تأکید بر آسانی یا بیزحمت بودن است.
خلاقیت در نگارش: در نوشتارهای ادبی یا خلاقانه، میتوان با استفاده از "راحت" ابراز احساسات یا تشبیهات جالبی ایجاد کرد. بهعنوان مثال: "دلش مثل یک پرنده در قفس، در جستجوی راحتی بود."
در کل، "راحت" یک کلمه پرکاربرد در زبان فارسی است که میتواند در زمینههای مختلف به کار گرفته شود و معنای مختلفی را conveyed کند. با رعایت نکات فوق، میتوانید استفادهی درست و بهجایی از این کلمه داشته باشید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال از کلمه "راحت" در جملات مختلف آورده شده است:
این مبل خیلی راحت است و میتوان ساعتها روی آن نشسته و استراحت کرد.
او با آرامش و راحتی در مورد مشکلاتش صحبت کرد.
برای درس خواندن، بهتر است در یک فضای راحت و ساکت باشید.
این لباس مناسب و راحت برای روزهای گرم تابستان است.
با داشتن یک برنامهریزی مناسب، میتوانیم کارها را به راحتی انجام دهیم.
اگر نیاز به مثالهای بیشتری دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: مناسب، راه دست، خوب، خوش، بسیار خوب، سالم، تندرست، مستقیم، راست، درست، صریح، مرتب، دنج، گرم و نرم، ارام، متین، خانگی، امن و امان، اماده و مجهز، راحت واسوده، اماده، مقتدر، سبک دست، ماهر، تردست، اسان، مایه تسلی، اسایش، اسودگی، ارامش، سکون، اسایش خاطر، راح