جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

rānande
driver  |

راننده

معنی: راننده . [ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف ) که براند. که عمل راندن انجام دهد. || محرک . حرکت دهنده بجلو. فشاردهنده که به جلو برد. || که وسایط نقلیه و جز آن را از جایی بجایی برد. که ماشین و گاری و جز آن را براند. که عمل راندن و راهنمایی ماشین و جز آن را بعهده داشته باشد. و در اصطلاح امروز بر کسانی که گاری و درشکه و کالسکه و اتومبیل و جز آن را هدایت می کنند اطلاق می شود مرادف گاری چی و درشکه چی و ماشین چی ؛ و کلمه ٔ شوفر ، فرانسه ٔ آن است . ج ، رانندگان . چاروادار. مکاری : سائق . ج ، سُوّاق ؛ راننده ٔ چاروا. (منتهی الارب ). سائقه ٔ؛ مؤنث سائق . راننده . (منتهی الارب ). شادی ؛ راننده . مِنجَر؛ مرد سخت راننده . (منتهی الارب ).
- راننده ٔ کشتی ؛ ناوبر. کشتیبان . کشتی بر. هدایت کننده ٔ کشتی . ناوخدا. ناخدا.
- راننده ٔ هواپیما ؛ خلبان . آنکه هواپیما را هدایت می کند.
|| دفعکننده . دافع: دَفوع ؛ بسیار راننده و دفعکننده . مِدفَع؛ بسیار دفعکننده و راننده . || دورکننده . طردکننده . ذائد. طارد. شَحَذان ؛ نیک راننده . مِشحَذ؛ سخت راننده . مِدنَظ؛ سخت راننده . || جاری کننده . روان سازنده : کارح ؛ راننده ٔ آب . (منتهی الارب ). || رونده . روان : مُدقَس : جمل مدقس ؛ شتر درشت بسیار راننده . (منتهی الارب ).
... ادامه
618 | 0
مترادف: شوفر
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم، صفت فاعلی)
مختصات: (نَ دِ) (ص فا.)
الگوی تکیه: WWS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: rAnande
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 310
شمارگان هجا: 3
دیگر زبان ها
انگلیسی
driver | helmsman , steersman , wheelman , wheelsman , propellant
ترکی
sürücü
فرانسوی
conducteur
آلمانی
treiber
اسپانیایی
conductor
ایتالیایی
autista
عربی
سائق | ناقل الحركة , جنن , راكب السيارة , متنزه
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه «راننده» در زبان فارسی به معنای کسی است که وسیله‌ای را می‌رانَد. در استفاده نگارشی از این کلمه، توجه به نکات زیر ضروری است:

  1. جنس کلمه: «راننده» یک اسم مختص به جنسیتی نیست و می‌تواند به هر دو جنس مرد و زن اشاره داشته باشد. به‌طور مثال، می‌توانیم از «راننده زن» و «راننده مرد» استفاده کنیم.

  2. مفرد و جمع:

    • مفرد: راننده
    • جمع: رانندگان
  3. کاربرد در جملات:

    • به عنوان فاعل: «راننده ماشین را به سلامت راند.»
    • به عنوان مفعول: «ما با راننده صحبت کردیم.»
    • به عنوان صفت: «راننده ماهر خودرو را کنترل کرد.»
  4. نکات نگارشی:

    • در نوشتن كلمات در جملات، باید به قواعد حروف‌نویسی و نشانه‌گذاری دقت شود.
    • اگر «راننده» بخواهد به عنوان یک صفت به کار رود، باید دقت کرد که با کلمات دیگر در جمله همخوان و سازگار باشد.
  5. استفاده از کلمات مترادف: در صورت نیاز، می‌توان از کلمات مترادف مانند «کشنده» یا «مُقدس» استفاده کرد، هرچند که این کلمات در زمینه‌های خاصی به کار می‌روند.

به این ترتیب می‌توان از کلمه «راننده» به شکل صحیح و مؤثری در جمله‌ها و متون مختلف استفاده کرد.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته، در اینجا چند مثال برای کلمه "راننده" در جمله آورده شده است:

  1. راننده تاکسی با خوش‌رویی به مسافرین خوش‌آمد گفت.
  2. من تصمیم دارم گواهینامه بگیرم و به عنوان راننده فعالیت کنم.
  3. راننده اتوبوس با دقت به همه قوانین رانندگی احترام می‌گذارد.
  4. این راننده به خاطر سرعت غیرمجاز جریمه شد.
  5. راننده کامیون بار را به موقع به مقصد رساند.

واژگان مرتبط: محرک، سورچی، گاری چی، مدیر، سکان گیر، رل دار، سکاندار، شراعبان، شوفر اتومبیل، دوچرخه سوار، راندن

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری