جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: رختخواب . [ رَ ت ْ / ت ِ خوا / خا ] (اِمرکب ) جامه ٔ خواب که مجموع لحاف و برخوابه (توشک ) و متکا و بالش و غیره است .فراش . بستر. جا. جای . بسترآهنگ . (یادداشت مؤلف ). - رختخواب افکندن در جایی ؛ ساکن شدن در آن جای . مقیم گردیدن در آنجا. اقامت ورزیدن و قرار گرفتن در آنجا : دوربینان در فراز کوه می دارند و ما در ره سیل حوادث رختخواب افکنده ایم . صائب . - رختخواب انداختن ؛ پهن کردن رختخواب . انداختن بستر خواب . آماده ساختن جای خواب . - || بمجاز، ساکن شدن . مقیم گشتن . رختخواب افکندن . رجوع به ترکیب رختخواب افکندن شود. - رختخواب پیچ ؛ پارچه یا پوششی که رختخواب را بدان پیچند. (یادداشت مؤلف ). - رختخواب دوز ؛ امروزه لحاف دوز گویند. (یادداشت مؤلف ). که رختخواب بدوزد. که به شغل دوختن رختخواب پردازد. و رجوع به لحاف دوز شود. بستر، تختخواب، تشك، خوابگاه، فراش، نهالي bed قاع، حشية، مضجع، مسكبة، سحن، صد، ضرب، قرع، نبض، هزم، شاطر، غرس في مسكبة، ترنح، سرير yatak le lit das bett la cama il letto
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر