جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: ردف . [ رِ ] (ع اِ) نشیننده ٔ سپس سوار. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ) (از اقرب الموارد). || هرچه در پس چیزی لازم باشد. (آنندراج ) (ناظم الاطباء)(منتهی الارب ). هرچه تابع چیزی باشد. (از اقرب الموارد). || سرین . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ). میان سرون . (یادداشت مؤلف ). کفل . (از اقرب الموارد). || عَجُز. (از اقرب الموارد). || شب و روز. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || سرانجام بد کار یا تَبِعَت امر. (از اقرب الموارد). انجام بد از کاری . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || جلیس پادشاه که بطرف دست راست نشیند و در همه ٔ مصالح تا نشست و برخاست و خوردن و آشامیدن و نوعاً در همه ٔ کار دوم پادشاه باشد و چون پادشاه به جنگ رود او به جایش نشیند. ج ، اَرْداف ، رِداف . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). در جاهلیت جلیس پادشاه بود و پس از وی می نوشید و در جنگ به جای او می نشست و آنگاه که غنیمت جنگی می آمد آن را میگرفت . ج ، اَرْداف . (از المنجد). همنشین پادشاه در سمت راست وی که پس از او بیاشامد و هنگام جنگ به جای وی نشیند. (از اقرب الموارد). و رجوع به رِدافة شود. || تابع. (المنجد). || (اصطلاح عروض ) یکی از حروف علت ساکن که در شعر پیش از حروف رَوی ّ بلافاصله آرند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). صاحب کشاف اصطلاحات الفنون پس از شرح ردف گوید: رعایت تکرار ردف مطلقاً واجب است . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). هر الف و واو و یاء که ماقبل رَوی ّ باشد. و قافیه ای را که صاحب ردف است مُرْدَف خوانند. (از المعجم فی معاییر اشعار العجم چ مدرس رضوی ص 190) : قافیه در اصل یک حرف است و هشت آن را تبع چار پیش و چار پس این نقطه آنها دایره حرف تأسیس و دخیل و ردف و قید آنگه روی بعد از آن وصل و خروج است و مزید و نایره . و رجوع به مرآة الخیال ص 108 شود. || نتیجه است در اصطلاح منطق . (از مفاتیح العلوم ) (از کشاف اصطلاحات الفنون ). || (اِخ ) ستاره ای نزدیک نسر واقع. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نام دیگر ذنب الدجاجة است . (جهان دانش ). و آن یکی [ ستاره ] روشن که بر دمچه ٔ اوست [ دجاجة از صور فلکی ] ردف خوانند. (التفهیم ). red أحمر، محمر، شيوعي، قرمزي، اللون الأحمر، صبغ أحمر، خمر، السياسي الأحمر sıra rangée reihe fila riga
أحمر|محمر , شيوعي , قرمزي , اللون الأحمر , صبغ أحمر , خمر , السياسي الأحمر
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "ردف" در زبان فارسی به معنای "ردیف" یا "سطر" است و در موارد مختلفی استفاده میشود. در زیر به چند نکته درباره قواعد نگارشی و نحوه استفاده از این کلمه اشاره میشود:
اصلاح نوشتاری: کلمه صحیح "ردیف" است که به معنی یک ترتیب یا سطر در محتوای متنی یا جدولی به کار میرود. این کلمه معمولاً به صورت "ردیف" نوشته میشود نه "ردف".
استفاده در جملات: برای استفاده از "ردیف" در جملات، باید به ساختار جمله دقت کنید. به عنوان مثال:
"این دادهها در ردیفهای مختلف قرار گرفتهاند."
"لطفاً نام خود را در ردیف اول بنویسید."
قواعد نگارشی:
در نوشتار رسمی، از کلمات و اصطلاحات دقیق استفاده کنید.
سعی کنید جملات خود را ساده و قابل فهم نگه دارید.
به عنوان اسم: "ردیف" به عنوان اسم، میتواند به خصوص در جداول و لیستها مورد استفاده قرار گیرد. مثلاً:
"ردیف ۲: نام و نام خانوادگی"
جمع و مفرد: در صورتی که بخواهید حالت جمع این کلمه را بیان کنید، میتوانید از "ردیفها" استفاده کنید.
"در این جدول، ردیفها به تفکیک به نمایش گذاشته شدهاند."
با رعایت این نکات، میتوانید به خوبی از کلمه "ردیف" در نوشتار و مکالمات خود استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
در کنسرت، ردیف اول تماشاگران همیشه انرژی بیشتری دارند.
وقتی به کتابخانه میروم، همیشه سعی میکنم کتابها را در ردفهای مشخص خود قرار دهم.
در ایستگاه قطار، مسافرها بر اساس شماره ردفهای خود منتظر هستند تا سوار شوند.
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر