جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

zāy(')idan
generate  |

زاییدن

معنی: زاییدن . [ دَ ] (مص ) مصدر دیگر زایش است . ایلاد. تولید. بچه آوردن . وضع حمل . بار نهادن . (در تداول عامه ). فارغ شدن . زادن . وضع. (ترجمان القرآن ). مشتقات آن : زایش . زاینده . زاییده : لزئة؛ زاییدن مادر کودک را. (منتهی الارب ). اطالة؛ زاییدن فرزند بلندبالا. (منتهی الارب ). نتاج و انتاج ؛ زاییدن ناقه و زه آوردن . (منتهی الارب ). دحق و دحاق ؛ برآمدن زهدان ناقه بعد از زاییدن . (منتهی الارب ) :
ز پرورده مرغی چه زاید پسر
چه باشدش نیرو، چه باشد هنر.
فردوسی .
نزاد از هیچ مادر نه بپروردش کسی هرگز
ولیکن هرکه زاد او یا بزاید زیر او زاید.
ناصرخسرو.
ترک نزاید چو تو بکاشغر اندر
سرو نبالد چو تو بغاتفر اندر.
معزی .
زنان باردار ای مرد هشیار
اگر وقت ولادت مار زایند.
از آن بهتر بنزدیک خردمند
که فرزندان ناهموار زایند.
سعدی (گلستان ).
از خویشتن بار دگر باید بزاییدن ترا
چون زاده باشی عشق خود چون شیر در کامت کنم .
اوحدی .
- امثال :
شاه خانم میزاید و ماه خانم درد می کشد. || مجازاً، بوجود آوردن . ایجاد کردن :
این خورد زاید همه بخل و حسد
و آن خورد زاید همه نور احد.
مولوی .
|| مجازاً،نبعان چشمه . نابع بودن . فیضان آب چشمه و نهر و مانند آن : و شهر دارابگرد از پارس ، دارا بکرد و خندقی گردبرگرد آن ساخته ست آب آن میزاید و قعر آن پدید نیست . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 55).
در انتظار تو آبی که می رود از چشم
به آب چشم نماند که چشمه میزاید.
سعدی .
|| ولادت . (آنندراج ). متولد شدن از مادر. زادن :
من یقینم که تا جهان باشد
زو سخی تر نزاید از مادر.
فرخی .
سخاوت همی زاید از دست او
که هر بچه ای زاید از مادری .
منوچهری .
بچه سنجاب زاید از سنجاب .
ناصرخسرو.
رجوع به زادن شود. || مجازاً، بوجود آمدن . تولید شدن . حاصل شدن بار و ثمر و نتیجه : و راهها از چپ و راست بگرفت تا از کین خللی نزاید. (تاریخ بیهقی ). من خواستم که بدرگاه عالی آیم به بلخ اما این خبر به خوارزم رسددشوار خلل زاید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 359).
بار چو فرزند و تخم او پدر اوست
از جو جو زاید ز پلپل پلپل .
ناصرخسرو.
محمود گفت این بیت که راست که مردی از او همی زاید. (چهارمقاله ٔ عروضی چ معین ص 28). گفتند از این قدر چه خلل زاید. (گلستان ).
ز عقل اندیشه ها زاید که مردم را بفرساید
گرت آسودگی باید برو مجنون شو ای عاقل .
سعدی .
|| مجازاً، فیضان . پیوسته تراویدن آب از چشمه و مانند آن : و از دوم آب چشمه ها خواست که در کوهها از جانبها میزاید. (تفسیر ابوالفتوح رازی ).
... ادامه
441 | 0
مترادف: توليد، زايش، ولادت
متضاد: مرگ
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (مصدر متعدی)
مختصات: (دَ) (مص م .)
آواشناسی:
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 82
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
انگلیسی
generate | calve , bear , teem , breed , produce , farrow , bring out , litter , bring
ترکی
doğurmak
فرانسوی
donner naissance
آلمانی
gebären
اسپانیایی
dar a luz
ایتالیایی
partorire
عربی
ولد | أنتج , أحدث , يولد
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

قواعد فارسی و نگارشی مرتبط با کلمه "زاییدن" به شرح زیر است:

  1. زبان فارسی: "زاییدن" در زبان فارسی به معنای به دنیا آوردن یا زایمان کردن است و عمدتاً در مورد حیوانات و انسان‌ها به کار می‌رود.

  2. صرف فعل: "زاییدن" یک فعل ثلاثی مجرد است و صرف آن در زمان‌های مختلف به شکل‌های زیر خواهد بود:

    • زمان حال: زایید، زاییدم، زاییدید، ...
    • زمان گذشته: زایید، زاییدند، زاییدیم، ...
    • زمان آینده: زایید خواهند کرد (با فعل آینده).
  3. استفاده در جملات:

    • "آن حیوان زایید."
    • "مادر در این فصل زایید."
  4. بندهای توصیفی: ممکن است از "زاییدن" در جملات توصیفی یا توصیف حال و آینده استفاده شود:

    • "او به خاطر زاییدن زودتر از خانه خارج شد."
  5. زبان ادبی: در زبان ادبی، این واژه ممکن است در اشعار یا نثرهای ادبی به منظور توصیف جنبه‌های انسانی یا طبیعت به کار رود.

  6. قیدهای مربوط: برای توصیف بهتر عمل زاییدن می‌توان از قیدهایی مانند "به دنیا آوردن"، "کودک زاییدن" یا "زاییده شدن" استفاده کرد.

اگر به اطلاعات بیشتری یا توضیحات خاص‌تری نیاز دارید، لطفاً بفرمایید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. مادر گربه کوچک روز گذشته زاییدن و حالا بچه‌گربه‌ها در گوشه‌ای از خانه بازی می‌کنند.
  2. در این فصل، بسیاری از پرندگان شروع به زاییدن می‌کنند و لانه‌های جدیدی برای جوجه‌های خود می‌سازند.
  3. زاییدن برای حیوانات یکی از مراحل طبیعی زندگی است که به بقای گونه‌ها کمک می‌کند.

واژگان مرتبط: تولید کردن، زادن، احدای کردن، بوجود اوردن، تناسل کردن، گوساله زاییدن، بشکل غار درامدن، جدا کردن، داشتن، حمل کردن، بردن، تاب اوردن، تحمل کردن، فراوان بودن، بارور بودن، پروردن، بار اوردن، بدنیا آوردن، تربیت کردن، ارائه دادن، بسط دادن، ایجاد کردن، عمل اوردن، خارج کردن، از اختفا بیرون اوردن، خیط و پیت کردن

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری