جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

sath
level  |

سطح

معنی: سطح . [ س َ ] (ع مص ) گسترانیدن . (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). بگسترانیدن . (المصادر زوزنی ) (ترجمان القرآن ). گستردن . (منتهی الارب ). || بر زمین افکندن . || بر پهلو خوابانیدن . || کوفته و برابر شدن .(آنندراج ) (منتهی الارب ). || پهن نمودن چیزی را. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (دهار). || (اِ) بام و بالای هر چیزی . (آنندراج ) (منتهی الارب ). رویه . (فرهنگستان ) (دهار). بام . (مهذب الاسماء). ج ، سطوح . بالای هر چیز که هموار و پهن باشد. رویه . (فرهنگ فارسی معین ). || پهنا. پهنه :
از خط بغداد و سطح دجله فزون است
نقطه ای از طول و عرض جای صفاهان .
خاقانی .
دائره ٔ تنوره بین ریخته نقطه های زر
کرده چو سطح آسمان خط سرای زندگی .
خاقانی .
|| جزو خارجی هرجسم . (فرهنگ فارسی معین ). || آنچه جسم را از فضای محیط جدا کند. و آن طول و عرض دارد و عمق ندارد. (فرهنگ فارسی معین ). || سطح به اصطلاح هندسه . هرآنچه طول و عرض دارد بی عمق . (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ). طول است و عرض بس و از جسم به یک بعد کمتر است [ یعنی بعد عمق ] . (التفهیم ). مقداری صاحب دو بعد طول و عرض تنها و بحس ادراک نشود مگر با جسم چه آن نهایت جسم است و بالانفرادتنها بوهم ادراک گردد. (مفاتیح ). رجوع به تعریفات شود.
- سطح بسیط ؛ سطح مستوی . (فرهنگ فارسی معین ).
- سطح تابش ؛ در اصطلاح فیزیکی سطحی است عمود بر سطح انعکاس که شعاع تابش و شعاع انعکاس در روی آن قرار دارد.
- سطح راست ؛ سطحی است که بر دو خط موازی بگذرد. (فرهنگ فارسی معین ).
- سطح محدب ؛ سطح روئین جسم . (فرهنگ فارسی معین ).
- سطح مستوی ؛ سطحی که همه ٔ اجزای آن مساوی باشد نه آنکه بعضی بالا باشد و بعضی فرود. آنچه طول و عرض قبول کند. (فرهنگ فارسی معین ).
- سطح مقعر ؛ سطح زیرین جسم . (فرهنگ فارسی معین ).
|| در اصطلاح مدارس قدیم مقابل درس خارج است و آن تدریس مطالب فقهی و اصولی است از متن کتاب .طلاب پس از پایان دوره ٔ تحصیلات عمومی و مقدماتی بتحصیلات تخصصی فقه و اصول میپرداختند و چون قوه ٔ آنان هنوز ضعیف بوده ، استاد مطالب را کلمه بکلمه از روی کتاب بدیشان تدریس میکرد. (فرهنگ فارسی معین ).
... ادامه
1314 | 0
مترادف: روي، رويه، بام، مساحت ، حد، ميزان ، جنبه، سياق ، صحن، محوطه ، پهنا، گستره، عرصه، پهنه ، قشر
متضاد: عمق حجم 1- حد، ميزان 2- جنبه، سياق 3- صحن، محوطه 4- پهنا، گستره، عرصه، پهنه 5- قشر
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [عربی، جمع: سطوح]
مختصات: (سَ طْ) [ ع . ] (اِ.)
آواشناسی:
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 77
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
انگلیسی
level | surface , area , plane , face , external , superficies
عربی
مستوى | صعيد , شاقول , ميزان البناء , مسواة المساح , قياس التفاوت في الأرتفاع , أفقي , مسطح , أمين , متساوى الجهد , رزين , هدم , قاس الإرتفاع , سوى الأرض , صوب البندقية , مهد
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "سطح" در زبان فارسی چندین کاربرد دارد و بسته به زمینه‌های مختلف می‌تواند معانی متفاوتی را منتقل کند. در ادامه به برخی از نکات نگارشی و قواعد مربوط به استفاده از این کلمه اشاره می‌کنم:

  1. معنی و کاربرد:

    • "سطح" به معنای "سطح صاف" یا "پلان" است، مثلاً در عبارت "سطح زمین" یا "سطح آب".
    • می‌تواند به معنای "مقدار" یا "درجه" نیز به کار رود، مانند "سطح تحصیلات" یا "سطح کیفیت".
  2. نحوه نوشتار:

    • این کلمه به تنهایی نوشته می‌شود و در عبارت‌های ترکیبی نیز بدون تغییر در املای آن به کار می‌رود.
    • برای تأکید بر معنای خاص یا ایجاد اصطلاحات، ممکن است با کلمات دیگر ترکیب شود، مانند "سطح دانش" یا "سطح تحلیل".
  3. حروف اضافه:

    • هنگام استفاده از "سطح" با حروف اضافه دقت کنید. به عنوان مثال: "در سطح"، "بر سطح"، "به سطح" و غیره.
  4. جمع و مفرد:

    • "سطح" به صورت مفرد و "سطوح" به صورت جمع به کار می‌رود. در جملات دقت کنید که جمع و مفرد به درستی استفاده شوند. مثلاً: "سطح آب پایین آمده است" و "سطوح مختلف دانش در نظر گرفته شد".
  5. استفاده در جملات:

    • به هنگام استفاده از کلمه "سطح"، ساختار جملات باید مشخص و واضح باشد. از جملات مبهم و طولانی پرهیز کنید. مثلاً: "سطح زبان فارسی در این دوره در حال افزایش است".
  6. نکات نگارشی:
    • از علامت‌گذاری مناسب در جملات استفاده کنید. در جایی که کلمه "سطح" در جملات پیچیده‌تر به کار می‌رود، از ویرگول یا سایر علامت‌های نگارشی برای جداسازی اطلاعات استفاده کنید.

با رعایت این نکات، می‌توان از کلمه "سطح" به‌طور مؤثری در نوشتار فارسی استفاده کرد.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. سطح دانش دانش‌آموزان در این کلاس بسیار بالا است و همگی در امتحانات نمرات خوبی کسب کردند.
  2. در این پروژه، ما باید سطح کیفیت محصولات را افزایش دهیم تا رضایت مشتریان را جلب کنیم.
  3. با استفاده از تکنیک‌های جدید، می‌توانیم سطح انرژی را در بدن به طور مؤثری افزایش دهیم.

واژگان مرتبط: میزان، تراز، سویه، هم تراز، سطح برابر، رویه، بیرون، نما، ناحیه، منطقه، مساحت، حوزه، پهنه، هواپیما، صفحه، پرواز، سطح تراز، جهش شبیه پرواز، چهره، صورت، رو، وجه، قیافه، روکار، جبهه

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری