جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: شعبه .[ ش ُ ب َ / ب ِ ] (ع اِ) شعبة. شاخه . (ناظم الاطباء). شاخه ٔ درخت . شاخ درخت . (یادداشت مؤلف ) : این سید شعله ای بود از نور نبوت و شعبه ای از دوحه ٔرسالت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 247). مگر طوبی برآمد در سرابستان جان من که بر هر شعبه ای مرغی شکرگفتار می بینم . سعدی . || ریشه . || فرع . (ناظم الاطباء). فرعی که از اصلی جدا شود. (فرهنگ فارسی معین ). || جزء و پاره ای از هر چیزی . (ناظم الاطباء). طایفه ای از هر چیز. (غیاث اللغات ). || بخش کوچکی از یک اداره . (فرهنگ فارسی معین ). کوچکترین واحد اداری : دایره از مجموع چند شعبه . اداره از مجموع چند دایره ، و اداره ٔ کل از مجموع چند اداره تشکیل می شود. || (اصطلاح موسیقی ) به اصطلاح موسیقی شعبه به معنی نغمه که از نغمه ٔ دیگر برآورده شود چنانکه شعبه بیست و چهارند. دو شعبه از هر مقام و مقام دوازده گانه مشهورند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). شعبه نزد قدما بیست و چهار است : 1- دوگاه 2- سه گاه 3- چهارگاه 4- پنج گاه 5- عشیرا 6- نوروز عرب 7- نوروز خارا 8- نوروز بیاتی 9- ماهور 10- حصار 11- نهفت 12- غزال 13- اوج 14- نیریز 15- مبرقع 16- رکب 17- صبا 18- همایون 19- زاولی 20- اصفهانک 21- روی عراق 22- نهاوند 23- فوزی 24- محیر. (فرهنگ فارسی معین ). - شعبه ٔ رقص زرینه ؛ نام شعبه ای از موسیقی . (آنندراج ) (غیاث اللغات ) : چو خواند شعبه ٔ رقص زرینه نهفته کی بماند زو دفینه . ملاطغرا (از آنندراج ). 1- رشته، شاخه
2- بخش، قسمت
3- آژانس، باجه، فرع، نمايندگي
4- باند، دسته، فرقه، گروه branch, chapter, substation, department, arm, offshoot, wing, embranchment, member, prong فرع، شعبة، غصن، شعب، فرع شجرة، طريق فرعي، فرع شعبة، نهير، تفرع، تشعب، طرز على شكل أغصان، رافد dal bifurquer zweig rama ramo انشعاب، فصل، باب، مقاله، ایستگاه فرعی، خرده ایستگاه، حوزه، دایره، اداره گروه اموزشی، بازو، دست، سلاح، اسلحه، جوانه، شاخه نورسته، ترکه، بال، جناح، پره، بال مانند، عضو، جزء، کارمند، اندام، چنگک، چنگال، زبانه، تیزی چنگال، تیزی دندان
... ادامه
1650|0
مترادف:1- رشته، شاخه
2- بخش، قسمت
3- آژانس، باجه، فرع، نمايندگي
4- باند، دسته، فرقه، گروه
branch|chapter , substation , department , arm , offshoot , wing , embranchment , member , prong
ترکی
dal
فرانسوی
bifurquer
آلمانی
zweig
اسپانیایی
rama
ایتالیایی
ramo
عربی
فرع|شعبة , غصن , شعب , فرع شجرة , طريق فرعي , فرع شعبة , نهير , تفرع , تشعب , طرز على شكل أغصان , رافد
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "شعبه" در زبان فارسی به معنای بخشی از یک سازمان، اداره یا مکان است و به صورتهای مختلفی در جملات به کار میرود. در زیر به برخی از قواعد نگارشی و گرامری مرتبط با این کلمه اشاره میشود:
نحوه نوشتن: کلمه "شعبه" باید به صورت صحیح و بدون اشتباه تایپی نوشته شود.
جمع بندی: جمع کلمه "شعبه" به صورت "شعب" یا "شعبهها" است. در جملات میتوان از هر دو فرم استفاده کرد، اما باید دقت کرد که با توجه به معنا، فرم مناسب انتخاب شود.
کاربرد در جملات:
"شعبه" میتواند به عنوان اسم به کار رود. مثلاً: "شعبه جدید بانک در این منطقه افتتاح شد."
میتواند در ترکیب با واژههای دیگر نیز استفاده شود، مثل "شعبه فروش"، "شعبه خدمات"، و غیره.
نکات نگارشی:
در نوشتن جملات، بهتر است کلمه "شعبه" با حروف فارسی نوشته شود و از نوشتن آن با حروف لاتین خودداری شود.
در متنهای رسمی، باید از عناوین دقیق و درست استفاده کرد (مثل "شعبه مرکزی" یا "شعبه فرعی").
اجازه به استفاده از فق و پیشوندها:
میتوان از پیشوندهایی مانند "زیر" (زیرشعبه) استفاده کرد تا اشاره به میزان خاصی از تقسیمبندی در سازمان یا مکان باشد.
با توجه به این نکات، میتوان از کلمه "شعبه" به درستی و در بافتهای مختلف استفاده کرد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته، در ادامه چند مثال برای استفاده از کلمه "شعبه" در جملات آورده شده است:
شعبه جدید بانک در خیابان اصلی افتتاح شد.
این فروشگاه دارای چندین شعبه در نقاط مختلف شهر است.
شعبه تحقیقات علوم انسانی در دانشگاه ما پروژههای جدیدی را آغاز کرده است.
برای دریافت اطلاعات بیشتر، میتوانید به شعبه مرکزی مراجعه کنید.
مدیر شعبه اعلام کرد که ساعات کاری در روزهای تعطیل تغییر کرده است.
اگر نیاز به مثالهای بیشتری دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!