جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

šafe(a)q[q]at
compassion  |

شفقت

معنی: شفقت . [ ش َ ف َ ق َ / ش َ ق َ ] (از ع ، اِمص ) مهربانی . مهر. برّ. رحمت . رأفت . عطوفت . (یادداشت مؤلف ). مهربانی و ترحم و رحم و نرم دلی و ملایمت و مرحمت و عنایت و نوازش و دلنوازی و ملاطفت . (ناظم الاطباء). شفقت که بعضیها به تشدید قاف خوانند در اصل بروزن حرکت است که اسم مصدر اشفاق باشد... و در شعر فارسی گاه به سکون فاء استعمال شود. (از نشریه ٔ دانشکده ٔ ادبیات تبریز سال 1 شماره ٔ 6 و 7). مهربانی ، و این لفظ را اکثر فارسیان به فتحات استعمال کرده اند اگرچه در عرف به سکون ثانی شهرت دارد و تحقیق این است که شفقت در اصل لغت به معنی ترس است چون مهربان از آفتاب و بلیات دوست خود را ترساننده باشد مجازاً بمعنی مهربانی مستعمل شده . (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ). مهربانی و... در تداول به تشدید قاف به غلط تلفظ کنند و نیز شعرا به ضرورت به سکون فاء آورده اند. (ازفرهنگ فارسی معین ). این اصطلاح اخلاقی است و عبارت ازملاطفت و مراحمت در حق غیر است و آن بود که از حالی غیرملایم که به کسی رسد مستشعر بود و همت بر ازاله ٔ آن مقصور دارد. (فرهنگ علوم عقلی سجادی ) :
نه برکشیدش فرعون از آب و از شفقت
به یک زمان ننهادش همی فرو ز کنار.
ابوحنیفه ٔ اسکافی (از تاریخ بیهقی ص 279).
آنچه جهد است بجای آرم چنانکه مقرر گردد از شفقت و نصیحت چیزی باقی نمانده . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 269). آنچه خواجه ٔ بزرگ بیند و داند ما چون توانیم دید و دانست و نصیحت و شفقت وی معلوم است خداوند را. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 285). گفتم الحمدﷲ و این بی ادبی که کردم و میکنم اما از شفقت است که میگویم . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 595).
شادی آمد مرا ازین شفقت
خنده آمد مرا ازین گفتار.
مسعودسعد.
شیر فرمود که اینجامقام کن تا از شفقت ... ما نصیب تمام یابی . (کلیله ودمنه ). و اول نعمتی که خدای تعالی بر من تازه گردانید دوستی پدر و مادر بود و شفقت ایشان بر حال من . (کلیله و دمنه ). پوشیده نماند که سخن من از محض شفقت رود. (کلیله و دمنه ). هر سخن که از سر نصیحت و شفقت رود... بر ادای آن دلیری نتوان کرد. (کلیله و دمنه ).
- اظهار شفقت کردن ؛ نوازش نمودن و ترحم کردن و ملاطفت نمودن . (ناظم الاطباء).
- بی شفقت ؛ بی رحم و بی مروت و ستمگر و درشت و نامهربان . (ناظم الاطباء) :
اشک من رنگ شفق یافت ز بیمهری یار
طالع بی شفقت بین که درین کار چه کرد.
حافظ.
- خواهران شفقت ؛ دختران تارک دنیا. (یادداشت مؤلف ).
به سکون فاء (در شعر فارسی ). (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ) :
ای قوت جان من ز لطف تو
بی شفقت خویش مرده انگارم .
مسعودسعد.
ور چشم فلک به شفقت استی
زو خون شفق چکیده بودی .
خاقانی .
ایا شهان زمانه عیال شفقت تو
به حال من نظری کن به دیده ٔ اشفاق .
خاقانی .
پای اگر در کار وی ننهی به وصل
دست شفقت بر سرم باری نهی .
خاقانی .
خاطر خاقانی است مدحگر خاص تو
یاور خاقان چین شفقت عام تو باد.
خاقانی .
گرچه بسی سازند از در ثمن
شفقت من بازندارد ز من .
نظامی .
صبح چودر گریه ٔ من بنگریست
بر شفق از شفقت من خون گریست .
نظامی .
سرش بوسید و شفقت بیش کردش
ولیعهد سپاه خویش کردش .
نظامی .
من از شفقت سپند مادرانه
به دود صبحدم کردم روانه .
نظامی .
سرگشته پدر ز مهربانی
برجست به شفقتی که دانی .
نظامی .
در دل کس شفقتی از من نبود
هیچ کسی را به کرم ظن نبود.
نظامی .
به تشدید قاف نیز به معنی مهربانی آمده و این غریب است . (آنندراج ) :
سربلندی آرزو داری شفقّت پیشه کن
کاین عَلَم را ریزش باران احسان پرچم است .
واعظ قزوینی (از آنندراج ).
|| (اصطلاح تصوف ) مهر ورزیدن ، و به اصطلاح متصوفان شفقت یامهر غیر از دوست داشتن و محبت است . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به محبت در اصطلاح متصوفه شود. || ترس . (از آنندراج ) (از غیاث اللغات ).
... ادامه
987 | 0
مترادف: ترحم، دلجويي، دلسوزي، رافت، عطوفت، غمخواري، لطف، محبت، مرحمت، مهرباني، نوازش، نرم دلي
متضاد: قسوت
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم مصدر) [عربی: شفقّة]
مختصات: (شَ فَ قَ) [ ع . شفقة ] (اِمص .)
الگوی تکیه: WWS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: Safeqat
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 880
شمارگان هجا: 3
دیگر زبان ها
انگلیسی
compassion | mercy , benignity , lenity , ruth , tendresse
ترکی
merhamet
فرانسوی
compassion
آلمانی
mitgefühl
اسپانیایی
compasión
ایتالیایی
compassione
عربی
عطف
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "شفقت" در زبان فارسی به معنای مهربانی، محبت و لطف نسبت به دیگران است. در نگارش این کلمه و استفاده از آن قواعد خاصی وجود دارد که در زیر به برخی از آن‌ها اشاره می‌كنم:

  1. تلفظ صحیح: کلمه "شفقت" به صورت "شَفَقَت" تلفظ می‌شود. توجه به تلفظ درست در گفتار و نگارش مهم است.

  2. واژه‌سازی: این کلمه از ریشه "شفقت" به معنای مهربانی و شکیبایی آمده و می‌توان برای ایجاد واژه‌های دیگر از آن استفاده کرد، مانند "شفقت‌آمیز".

  3. جایگاه کلمه: "شفقت" معمولاً به عنوان اسم جمع به کار می‌رود و می‌تواند در جملات به عنوان فاعل، مفعول، یا دیگر اجزای جمله قرار گیرد.

  4. نکات نگارشی:

    • برای نوشتن جملات مرتبط با این کلمه، باید به قواعد عمومی نگارش، همچون رعایت علائم نگارشی (نقطه، ویرگول، خط تیره و ...) توجه کرد.
    • در هنگام استفاده از "شفقت"، باید به نوع جملات (فعل، اسم، صفت) توجه شود تا مفهوم به درستی منتقل شود.
  5. استفاده در عبارات و جملات:
    • "او با شفقت به بچه‌ها کمک می‌کند."
    • "شفقت او نسبت به دیگران همیشه قابل تحسین است."

با رعایت این نکات، می‌توان به نحو مناسب از کلمه "شفقت" در نگارش‌ها استفاده کرد.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "شفقت" در جمله آورده شده است:

  1. مادر همیشه با شفقت و محبت با فرزندانش رفتار می‌کند.
  2. در روزهای سخت، شفقت و حمایت دوستان می‌تواند تسکین‌دهنده باشد.
  3. پزشک با شفقت به بیمار نگاه کرد و سعی کرد او را آرام کند.
  4. او در حین صحبت درباره بی‌خانمان‌ها، از شفقت جامعه برای کمک به آن‌ها سخن گفت.
  5. شفقت یک ویژگی انسانی است که در هر فرهنگی ارزشمند تلقی می‌شود.

اگر مثال‌های بیشتری نیاز دارید، خوشحال می‌شوم کمک کنم!


واژگان مرتبط: دلسوزی، رحم، غمخواری، رحمت، بخشش، امان، مروت، مهربانی، احسان، خوش خیمی، رقت قلب، ملایمت، نرمی، مدارا، تاسف، رقت

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری