جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

fām
color  |

فام

معنی: فام . (اِ) قرض . دین . (برهان ). وام :
به فعل نیک و به گفتار خوب ، پشت عدو
چو عاقلان جهان زیر فام باید کرد.
ناصرخسرو.
رجوع به وام شود. || لون و رنگ . (برهان ). و در این معنی به تنهایی مستعمل نیست و جزء دوم کلمات دیگر است . (یادداشت بخط مؤلف ). و ترکیب آن بیشتر با اسم رنگهای مختلف و اسم اشیاء زینتی و درخشان صورت گیرد و بعنوان صفت مرکب بکار رود، مانند ترکیبات زیر:
- آیینه فام ؛ شفاف و درخشان :
یکی خود پولاد آیینه فام
نهاد از برِ فرق چون سیم خام .
نظامی .
- ازرق فام ؛ کبود :
برخیز تا یکسو نهیم این دلق ازرق فام را
بر باد قلاشی دهیم این شرک تقوی نام را.
سعدی .
- بیجاده فام ؛ سرخرنگ :
کشیدند بر طره ٔکوی و بام
شقایق نمطهای بیجاده فام .
نظامی .
- خورشیدفام ؛ درخشان و روشن :
چو روی زمین گشت خورشیدفام
سخنگوی بندوی برشد به بام .
فردوسی .
- زنگارفام ؛ کبودرنگ . سبزرنگ . آسمانی :
ساقیا می ده که مرغ صبح بام
رخ نمود از بیضه ٔ زنگارفام .
سعدی (خواتیم ).
- سرخ فام ؛ سرخرنگ :
بفرمود مهتر که جام آورید
بدو درمی سرخ فام آورید.
فردوسی .
- سیه فام ؛ سیاهرنگ :
شنیدم که لقمان سیه فام بود
نه تن پرور و نازک اندام بود.
سعدی .
- فیروزه فام ؛ آبی رنگ :
سحرگه که طاوس مشرق خرام
برون زد سر از طاق فیروزه فام .
نظامی .
- لعل فام ؛ قرمزرنگ :
برافروخت رخساره ٔ لعل فام
یکی بانگ زد هر دو را پور سام .
فردوسی .
... ادامه
1089 | 0
مترادف: 1- رنگ، صبغه، گونه، لون 2- شبيه، مانند، نظير 3- دين، قرض، وام
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (پسوند) ‹پام›
مختصات: (مْ) (اِ.)
الگوی تکیه: S
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: fAm
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 121
شمارگان هجا: 1
دیگر زبان ها
انگلیسی
color | credit , debt , fam
ترکی
dostum
فرانسوی
famille
آلمانی
fam
اسپانیایی
familia
ایتالیایی
fam
عربی
اللون | لون , صباغ , بشرة , راية , تورد البشرة , مظهر خارجي , لون محلي , صب , وجهة نظر , صبغ , شوه
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه «فام» در زبان فارسی به معنای «رنگ» یا «رنگ‌آمیزی» به کار می‌رود و در زمینه‌های مختلفی به‌خصوص در هنر، طراحی و نقاشی مورد استفاده قرار می‌گیرد. برای نگارش صحیح این کلمه و استفاده از آن در جملات، رعایت نکات زیر می‌تواند مفید باشد:

  1. حروف بزرگ و کوچک: در شروع جملات یا عناوین، کلمه «فام» باید با حرف بزرگ نوشته شود: «فام آبی».

  2. ترکیب با دیگر کلمات: کلمه «فام» می‌تواند با دیگر کلمات ترکیب شود. به‌عنوان مثال: «فام زرد»، «فام قرمز».

  3. صرف و نحوه استفاده: به‌طور کلی، این کلمه به صورت اسم استفاده می‌شود و نیازی به صرف ندارد.

  4. جمله‌سازی: در جملات، کلمه «فام» می‌تواند به عنوان مفعول یا صفت به کار رود:

    • مثال به عنوان مفعول: «او فام جدیدی برای دیوار انتخاب کرد.»
    • مثال به عنوان صفت: «این تابلو با فام‌های شاداب طراحی شده است.»
  5. نکات نگارشی: به نقاشی‌ها یا آثار هنری که شامل فام‌های مختلفند، توجه کنید. از کلمه «فام» به‌عنوان توصیف کننده رنگ‌ها و جزئیات استفاده شود.

با رعایت این نکات، می‌توان به شیوه‌ای درست و زیبا از کلمه «فام» در نوشتار فارسی بهره برد.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. در جشن تولد، فام‌های مختلف خانواده دور هم جمع شده بودند و خوشحال بودند.
  2. رنگ فام دیوارهای اتاق، به فضای خانه حس آرامش و گرما بخشیده است.
  3. در عکسی که از خانواده‌ام داریم، همه فام‌های ما با لباس‌های مشابهی ظاهر شده‌اند.

واژگان مرتبط: بشره، اعتبار، نسیه، ستون بستانکار، خوشنامی، اب رو، بدهی، دین، قصور

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری