فلک
licenseمعنی کلمه فلک
معنی واژه فلک
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | آسمان، چرخ، سپهر، طارم، عالم، فضا، گردون | ||
انگلیسی | heaven, sphere, sky, firmament, felucca, doom, fate, destiny, welkin, carousel | ||
عربی | سماء، الجنة، النعيم، فردوس | ||
ترکی | uçaksavar | ||
فرانسوی | flak | ||
آلمانی | flak | ||
اسپانیایی | reproches | ||
ایتالیایی | flak | ||
مرتبط | بهشت، خدا، عرش، حوزه، کره، قلمرو، محیط، گوی، اب و هوا، گنبد اسمان، فلوقه، محشر، سرنوشت، حکم، سرنوشت بد، حکم مجازات، تقدیر، قضا و قدر، بخت، نصیب و قسمت، سرگذشت، ابشخور، طاق، گنبد نیلگون، هوا، دارای بنیه محکم و قوی | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "فلک" در زبان فارسی معانی و کاربردهای زیادی دارد و ممکن است به شکلهای مختلفی در جملات به کار رود. در ادامه به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم:
در نهایت، استفاده صحیح از کلمه "فلک" بستگی به ساختار جمله و مفهوم مورد نظر دارد. | ||
واژه | فلک | ||
معادل ابجد | 130 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | falak | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [مٲخوذ از عربی: فلق] ‹فلکه› | ||
مختصات | ( ~ .) [ ع . ] (اِ.) | ||
آواشناسی | falak | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | لغتنامه دهخدا | ||
نمایش تصویر | معنی فلک | ||
پخش صوت |
فلک . [ ف َ ل َ ] (اِ) آلتی چوبین که تسمه ای در وسط آن قرار داده کف پای بی ادبان و مجرمان را بدان بسته چوب زنند. (فرهنگ فارسی معین ). دو سرتسمه به چوب متصل است و برای چوب زدن پای مجرم را میان تسمه و چوب قرار داده و چوب را میگردانند تا تسمه دور آن بپیچد و پای را محکم نگه دارد، آنگاه شخص دیگر با چوب بر کف پای مجرم زند. رجوع به فلکه شود. کلمه "فلک" در زبان فارسی معانی و کاربردهای زیادی دارد و ممکن است به شکلهای مختلفی در جملات به کار رود. در ادامه به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم: معنا و کاربرد: "فلک" به معنای آسمان، دایره یا مدار، و همچنین در اشعار به معنای بخت و سرنوشت به کار میرود. در ادبیات فارسی، این کلمه به وفور یافت میشود. نحوه استفاده: "فلک" میتواند به عنوان اسم به کار رود و در جملات به صورت فاعل، مفعول یا مضاف الیه قرار گیرد. به عنوان مثال: سازگاری با قواعد صرف و نحو: در جملهها، "فلک" با سایر جملات باید از نظر نحوی هماهنگ باشد. مثلاً: نگارش و املاء: در نوشتار فارسی، کلمه "فلک" به مانند سایر کلمات باید به درستی نوشته شود و هیچگونه نقطهگذاری خاصی نیاز ندارد، مگر در مواقعی که در قالب جملههای بلند استفاده شود. در نهایت، استفاده صحیح از کلمه "فلک" بستگی به ساختار جمله و مفهوم مورد نظر دارد.
آسمان، چرخ، سپهر، طارم، عالم، فضا، گردون
heaven, sphere, sky, firmament, felucca, doom, fate, destiny, welkin, carousel
سماء، الجنة، النعيم، فردوس
uçaksavar
flak
flak
reproches
flak
بهشت، خدا، عرش، حوزه، کره، قلمرو، محیط، گوی، اب و هوا، گنبد اسمان، فلوقه، محشر، سرنوشت، حکم، سرنوشت بد، حکم مجازات، تقدیر، قضا و قدر، بخت، نصیب و قسمت، سرگذشت، ابشخور، طاق، گنبد نیلگون، هوا، دارای بنیه محکم و قوی