جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: قاروره . [ رو رَ ] (ع اِ) شیشه . (ترجمان عادل بن علی ). قرابه . پیاله . (دهار). || آنچه در آن می و مانند آن باشد عموماً. (منتهی الارب ). ظرفی که در آن می و سرکه وآبلیمو و آب غوره و مانند آن کنند عموماً. || یا ظرفی از شیشه خصوصاً. (منتهی الارب ). ج ، قواریر. (منتهی الارب ). قوله تعالی : قواریر من فضة (قرآن 16/76)؛ ای من زجاج فی بیاض الفضه و صفا الزجاج . (منتهی الارب ). ج ، قارورات . (دهار). || شیشه ٔ کوچک مدور که به صورت مثانه سازند و در آن بول پر کنند. (آنندراج ) : آن زجاجی کو ندارد نور جان بول قاروره است قندیلش مخوان . مولوی (مثنوی ). || حقه ٔ باروت . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). ظرف شیشه ای که در آن ماده ٔ آتشگیر ریخته بعد از آتش دادن از بالای برج و غیر آن به دشمن پرتاب میکردند. (فرهنگ نظام ) : ز دروازه ها جنگ برساختند همی تیر و قاروره انداختند. فردوسی . مردی سبابه نام برخاست و دعوت همی کرد به علویان ، معتضد او را بازداشت و پرسید تا که را دعوت همی کند،نگفت . معتضد [ باﷲ خلیفه ٔ عباسی ] بفرمود تا قاروره ای به وی اندازند و بعد از آن بیاویختند بعد از آنکه سرش برگرفتند. (مجمل التواریخ والقصص ). و جمله را ادب سلاح و مردی [ بیاموختند ] از تیر انداختن و نیزه داشتن و شمشیر و قاروره افکندن . (مجمل التواریخ والقصص ). و لشکری آراسته آمده و قاروره اندازان و ناچخ و چرخ و عدتهای مصاف با ایشان همه بود. (راحة الصدور راوندی ). || دوات یعنی ظرف که در آن مرکب کنند نوشتن را مطلقاً یا دوات که از شیشه باشد و این معنی از فرهنگهای دیگر فوت شده است . قال ابوالحسن احمدبن فارس ... حضرت مجلس بعض اصحاب الحدیث و لیست معی قارورة (دوات ) فرأیت شاباً علیه سمة جمال فاستاذنته فی کتب الحدیث من قارورته . (معجم الادباء چ مارگلیوث ج 2 ص 10 و 15) ج ، قواریر. || بول . شاش . || پروار. پرواره . (ناظم الاطباء). || پیشیار بیمار که پزشک را برند تا تمیز بیماری کند. در قدیم ادرار مریض را برای معاینه در شیشه میگرفتند از این حدیث قاروره گرفتن به معنی ادرار گرفتن استعمال شده است و این مجاز باشد تسمیه حال به اسم محل : خلیفه طبیبی ترسا داشت سخت استاد حاذق پیش سفیان فرستاد تا معالجت کند. چون قاروره ٔ او بدید گفت این مردی است که از خوف خدای جگر او خون شده است و پاره پاره از مثانه بیرون می آید. (تذکرة الاولیاء عطار) || دلیل . || تفسره . (فرهنگ نظام ). || نوعی از پیکان . (آنندراج ). qur'an القرآن
کلمه «قاروره» در زبان فارسی به معنای ظرف شیشهای یا سفالی میباشد و برای معانی خاصی نیز به کار میرود. در زیر به چند نکته قواعدی و نگارشی مربوط به این کلمه اشاره میکنم:
جنس کلمه: «قاروره» مؤنث است و برای اشاره به یک ظرف شیشهای به کار میرود.
جمع: جمع «قاروره» به صورت «قارورهها» یا «قارورههای» نوشته میشود.
نحو: این کلمه معمولاً به عنوان اسم در جملات قرار میگیرد و میتواند فاعل، مفعول یا مضافالیه باشد.
مثال: قاروره روی میز قرار دارد. (فاعل)
مثال: من قاروره را روی میز گذاشتم. (مفعول)
مثال: در قاروره آب است. (مضافالیه)
استفاده در متون: وقتی از این کلمه در نویسشهای رسمی یا ادبی استفاده میشود، رعایت قاعدههای نگارشی مرتبط با جملهبندی و ارتباط آن با بقیه کلمات اهمیت دارد.
نکات تلفظ: به صورت معمول این کلمه به شکل «قاروره» تلفظ میشود و از نظر آوایی دارای هجاهای مشخصی است.
در کل، استفاده درست و رعایت نکات بالا میتواند به بهبود نگارش و بیان شما کمک کند.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
در کنج قفسه آشپزخانه، یک قاروره پر از روغن زیتون قرار دارد که همیشه استفاده میشود.
هنگام سفر به طبیعت، یک قاروره آب همراه خودم بردم تا در روزهای گرم تشنگیام برطرف شود.
مادر برای ذخیره مربای خانگی، قارورههای شیشهای زیبا را آماده کرده است.