جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: قدرت . [ ق ُ رَ ] (ع مص ) قدرة. توانستن . توانائی داشتن . رجوع به قدرة و قدران شود : میرسد مست و جهانسوز و که دارد قدرت که سر راه به آن شعله ٔ آتش گیرد. کافی سبزواری (از آنندراج ). سرحد خلقت شده بازار او بکری قدرت شده در کار او. نظامی . 1- توان، زور، قوت، قوه، نيرو
2- استطاعت، تاب، توانايي، طاقت، وسع
3- زبردستي، مقاومت، نيرومندي، هنگ، يارا
4- استيلا، اقتدار، تسلط، سلطه
5- تاثير، نفوذ،
6- انرژي
7- عظمت، كبريا ضعف power, authority, might, potency, vigor, sovereignty, posse, staying power, nerve, vim, vis, godown, puissance, rod, strong arm, zing, vigour, the power قوة، القوة، طاقة، سلطة، قدرة، صلاحية، سلطات، نفوذ، سلطان، مقدرة، تأثير، قوة عقلية، اله إو إلاهة، حول قوة، حول، شغل، وصل الي السلطة güç la puissance die macht el poder il potere برق، توان، نیرو، اقتدار، حکومت، اختیار، اجازه، اعتبار، نفوذ، تسلط، توانایی، زور، انرژی، لیاقت، نیرومندی، حق حاکمیت، سلطه، پادشاهی، قدرت قانونی، دسته افراد پلیس، جماعت، نیروی اجتماعی، نیروی پایداری، بنیه، طاقت، استحکام، عصب، رشته عصبی، وتر، پی، فشار، قوت، پیچ، جرعه، بلع، لقمه بزرگ، انبار، میله، چوب، عصا، میل، ترکه، دست قوی، گرمی، جیغ شدید و تند، صدایی شبیه جیغ، قدر
power|authority , might , potency , vigor , sovereignty , posse , staying power , nerve , vim , vis , godown , puissance , rod , strong arm , zing , vigour , the power
ترکی
güç
فرانسوی
la puissance
آلمانی
die macht
اسپانیایی
el poder
ایتالیایی
il potere
عربی
قوة|القوة , طاقة , سلطة , قدرة , صلاحية , سلطات , نفوذ , سلطان , مقدرة , تأثير , قوة عقلية , اله إو إلاهة , حول قوة , حول , شغل , وصل الي السلطة
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "قدرت" در زبان فارسی به معنای توانایی، قابلیت یا نیرو است. در زیر به مواردی از قواعد نگارشی و نحوی مرتبط با این کلمه اشاره میشود:
نحوه استفاده:
"قدرت" میتواند به عنوان اسم استفاده شود. مثلاً: "قدرت انسان در فکر کردن است."
همچنین میتواند در ترکیباتی به کار رود، مانند: "قدرت مدیریت" یا "قدرت فیزیکی".
صفات و قیدها:
میتوانید صفات یا قیدهایی را قبل یا بعد از "قدرت" قرار دهید. مثلاً: "قدرت بالای او" یا "او به قدرتی دست یافت که بینظیر بود."
جمع و مفرد:
"قدرت" به صورت مفرد به کار میرود، و جمع آن "قدرتها" یا "قوا" است. مثلاً: "قدرتها در دستههای مختلف تقسیم میشوند."
نحوه ویرایش و نقطهگذاری:
هنگام نوشتن، توجه به نقطهگذاری و استفاده صحیح از کاما و سایر علائم نگارشی مهم است. مثلاً: "قدرت، یک ویژگی مهم برای رهبری است."
استفاده در متنهای علمی و ادبی:
در متون علمی، بهتر است از "قدرت" به صورت دقیق و مفهومدار استفاده شود. در متون ادبی، میتوان به معانی استعاری این کلمه نیز توجه کرد.
پیشوند و پسوند:
"قدرت" میتواند با پسوندهایی مانند "مند" ترکیب شود: "قدرمند" به معنای توانمند.
با رعایت این نکات میتوانید استفاده صحیح و مفیدی از کلمه "قدرت" در نوشتار و گفتار خود داشته باشید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
قدرت اراده انسان میتواند او را در رسیدن به اهدافش یاری کند.
دانش و آگاهی، قدرتی هستند که میتوانند تغییرات مثبت در جامعه ایجاد کنند.
قدرت طبیعت گاهی اوقات به ما یادآوری میکند که باید به محیط زیست احترام بگذاریم.
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: برق، توان، نیرو، اقتدار، حکومت، اختیار، اجازه، اعتبار، نفوذ، تسلط، توانایی، زور، انرژی، لیاقت، نیرومندی، حق حاکمیت، سلطه، پادشاهی، قدرت قانونی، دسته افراد پلیس، جماعت، نیروی اجتماعی، نیروی پایداری، بنیه، طاقت، استحکام، عصب، رشته عصبی، وتر، پی، فشار، قوت، پیچ، جرعه، بلع، لقمه بزرگ، انبار، میله، چوب، عصا، میل، ترکه، دست قوی، گرمی، جیغ شدید و تند، صدایی شبیه جیغ، قدر
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر