جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

[kāx]
palace  |

کاخ

معنی: کاخ . (اِ) کوشک باشد. (لغت فرس اسدی ). منظر باشد و کوشک را نیزگویند. (صحاح الفرس ). کوشک بلند. صرح . (زمخشری ). کوشک و قصر و عمارت بلند باشد. (برهان ). خانه ، اطاق ، کوشک و خانه های چند رویهم برافراشته . قصری که در بستان سازند. اسپرلوس . رجوع به اسپرلوس شود :
چه شهر شهر بدو اندرون سرای سرای
چه کاخ کاخ بدو اندرون بهار بهار.
رودکی .
از ایوان گشتاسپ تا پیش کاخ
درختی گشن بیخ و بسیارشاخ .
دقیقی .
ای منظره و کاخ برآورده به خورشید
تا گنبد گردان بکشیده سر ایوان .
دقیقی .
ز یک میل کرد آفریدون نگاه
یکی کاخ دید اندر آن شهر شاه .
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 1 ص 52).
به اسپ اندر آمد به کاخ بزرگ
جهان ناسپرده جوان سترگ .
(ایضاً ص 53).
بکاخ اندر آمددوان کندرو
در ایوان یکی تاجور دید نو.
(ایضاً ص 55).
ز بی راه مر کاخ را بام و در
گرفت و بکین اندر آوردسر.
(ایضاً ص 58).
هم از رشک ضحاک شد چاره جوی
ز لشکر سوی کاخ بنهاد روی .
(ایضاً ص 59).
برسم کیان تاج و تخت بهی
بیاراست باکاخ شاهنشهی .
(ایضاً ص 62).
یکی کاخ آراسته چون بهشت
همه از زر و سیم افگنده خشت .
(ایضاً ص 72).
فرود آورید اندر آن کاخشان
چو شب روز شد کرد گستاخشان .
(ایضاً ص 72).
چو آمد بکاخ گران مایه باز
بپیش جهان داور آمد براز.
(ایضاً ص 76).
چو آیی بکاخ فریدون فرود
نخستین ز هر دو پسر ده درود.
(ایضاً ص 80).
برون آمد از کاخ شاپور گرد
فرستاده ٔ سلم را پیش برد.
(ایضاً ص 98).
سپهر برین کاخ ایوان اوست
بهشت برین روی خندان اوست .
(ایضاً ص 102).
یکی کاخ بد تارک اندر سماک
نه از دست رنج و نه از سنگ و خاک .
(ایضاً ص 137).
چنین گفت گوینده با پهلوان
که از کاخ مهراب روشن روان ...
(ایضاً ص 157).
نبایدشدن تان سوی کاخ باز
بدان تا پیامی فرستم براز.
(ایضاً ص 159).
پرستنده گفتا چو فرمان دهی
بتازیم تا کاخ سرو سهی .
(ایضاً ص 161).
رسیدند خوبان بدرگاه کاخ
بدست اندرون هر یک از گل دوشاخ .
(ایضاً ص 161).
نبینید کز کاخ کابل خدای
بزین اندر آرد بشبگیر پای .
(ایضاً ص 162).
سپهبد سوی کاخ بنهاد روی
چنانچون بود مردم جفت جوی .
(ایضاً ص 164).
ز بالا کمند اندر افکند زال
فرود آمد از کاخ فرخ همال .
(ایضاً ص 167).
همه کاخ مهراب مهر منست
زمینش چو گردان سپهر منست .
(ایضاً ص 169).
وزان جا بکاخ اندر آمد دژم
همی بود با درد و اندوه و غم
در کاخ بر خویشتن بر ببست
از اندیشگان شد بکردار مست .
(ایضاًص 178).
از این کاخ آباد و این بوستان
از این کامگاری دل دوستان .
(ایضاً ص 180).
به هندوستان اندر آتش فروز
همه کاخ مهراب و کابل بسوز.
(ایضاً ص 189).
که ویران کنی کاخ آباد من
چنین داد خواهی همی داد من .
(ایضاً ص 192).
چماند بکاخ من اندر سمند
سرم بر شود بآسمان بلند.
(ایضاً ص 204).
به کابل دگر سام را هرچه بود
ز کاخ و ز باغ و ز کشت و درود.
(ایضاً ص 205).
بزرگان سوی کاخ شاه آمدند
کمربسته و با کلاه آمدند.
(ایضاً ص 213).
چو بشنید سیندخت گفتار اوی
به آرایش کاخ بنهاد روی .
(ایضاً ص 215).
بزرگان کشورش با دست بند
کشیدند صف پیش کاخ بلند.
(ایضاً ص 220).
همه کاخها تخت زرین نهاد
نشستند و خوردند و بودند شاد.
(ایضاً ص 229).
چو شد ساخته کار جنگ آزمای
بکاخ آمد اغریرث رهنمای .
(ایضاً ص 249).
سپاه و جهاندار بیرون شدند
ز کاخ همایون بهامون شدند.
(ایضاً ص 251).
بخواست آتش و آن کند را بکند و بسوخت
نه کاخ ماند و نه تخت و نه تاج و نه کاخال .
بهرامی .
جهان جای بقا نیست به آسانی بگذار
بایوان چه بری رنج و بکاخ و ستن آوند .
طیان .
چون در او خذلان عصیان تو ای شه راه یافت
کاخها شد جای کوف و باغها شد جای خاد.
فرخی .
بر کاخهای او اثر دولت قدیم
پیداتر است ز آتش بر تیغ کوهسار.
فرخی .
هر روز شادی نو بیناد و رامشی
زین باغ جنت آئین وین کاخ کرخ وار .
فرخی (دیوان چ دبیرسیاقی ص 128).
شهریاری که خلاف توکند زود فتد
از سمن زار بخارستان وز کاخ بکاز.
فرخی .
کاخ او پرنیان جادوفش
باغ او پر فغان کبک خرام .
فرخی
سختم عجب آید که چگونه بردش خواب
آن را که بکاخ اندر یک شیشه شرابست ؟
منوچهری .
اندر عجم نبود بمردی کسی چو نصر
بگذشتش از سهیل سر برج و کاخ و قصر.
منوچهری .
کاخی که دیدم چون ارم خرّمتر از روی صنم
دیوار او بینم بخم ماننده ٔ پشت شمن .
امیر معزّی .
یک مشت خاکی از چه در بند کاخ و کوخی
برگ از خدا طلب کن بگذار شاخ و شوخی .
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 937).
اگر در پیش کاخ او سواریت آرزو آید
چو طفلان خوابگه بگذار و زی میدان مردان شو.
خاقانی .
دنیا که دو روزه کاخ و کوخی است
در راه محمدی کلوخی است .
خاقانی (از انجمن آرا).
جهدی بکن چو زلزله ٔ صور دررسد
شاه دل تو کرده بود کاخ را رها.
خاقانی .
ساختی کاخ سلیمان جای بانوی سبا
پس بدست مرغ کویم دادی احسنت ای ملک !
خاقانی .
از آن سرد آمد این کاخ دلاویز
که تا جاگرم کردی گویدت خیز.
نظامی (از انجمن آرا).
چه سود از دزدی آنگه توبه کردن
که نتوانی کمند انداخت بر کاخ .
سعدی (گلستان ).
|| بمعنی باران هم آمده است که عربان مطر خوانند. (برهان ). کاخه . رجوع به کاخه شود. بمعنی آینده از آسمان است که صفت باران است . (فرهنگ نظام ).
... ادامه
634 | 0
مترادف: 1- ارگ، صرح، قصر، قلعه، كوشك، 2- باران، مطر
متضاد: كلبه، كوخ
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم)
مختصات: (اِ.)
الگوی تکیه: S
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: kAx
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 621
شمارگان هجا: 1
دیگر زبان ها
انگلیسی
palace
ترکی
saray
فرانسوی
palais
آلمانی
palast
اسپانیایی
palacio
ایتالیایی
palazzo
عربی
قصر | بلاط الملك , مبنى الحكومة , صرح , مبنى ضخم للهو
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "کاخ" در زبان فارسی به معنی بنای مجلل و بزرگ است و در قواعد و نگارش فارسی به نکات زیر توجه می‌شود:

  1. نقش کلمه: "کاخ" می‌تواند به عنوان اسم و در جملات به‌عنوان فاعل، مفعول یا مضاف به کار رود. به عنوان مثال:

    • "کاخ دارالفنون در تهران قرار دارد." (فاعل)
    • "او به کاخ رفت." (مفعول)
  2. جمع و مفرد: "کاخ" به صورت مفرد است و جمع آن "کاخ‌ها" می‌باشد.

    • مثال: "این کاخ‌ها نمایانگر معماری ایرانی هستند."
  3. حروف اضافه: قبل از "کاخ" می‌توان از حروف اضافه مختلف استفاده کرد.

    • به: "او به کاخ رفت."
    • از: "کاخ تاریخی از دیدگاه معماری بسیار مهم است."
    • در: "کاخ در وسط شهر واقع شده است."
  4. نقش وصفی: این کلمه می‌تواند به عنوان صفت نیز به کار برود.

    • مثال: "کاخ زیبا."
  5. ترکیب‌های رایج: "کاخ" معمولاً با واژه‌های دیگری ترکیب می‌شود، مانند:

    • "کاخ سفید" (به معنی کاخ ریاست‌جمهوری آمریکا)
    • "کاخ سعدآباد"
  6. نقطه‌گذاری: در نوشتار فارسی، نقطه‌گذاری اهمیت دارد. در جملاتی که کلمه "کاخ" به کار می‌رود، می‌توان از ویرگول و نقطه در مکان‌های مناسب استفاده کرد:
    • مثال: "کاخ، محل سکونت شاهان بود."

این نکات می‌توانند به نگارش صحیح و مناسب کلمه "کاخ" در متون فارسی کمک کنند.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. کاخ سلطنتی که در دل جنگل‌های سرسبز ساخته شده، نمادی از تاریخ باشکوه کشور است.
  2. هنگام بازدید از کاخ، با معماری زیبا و دیوارهای مزین به نقاشی‌های هنرمندانه شگفت‌زده شدم.
  3. در جشنواره فرهنگی، نمایشگاهی در کاخ تاریخی برپا شد که آثار هنرمندان محلی را به نمایش گذاشت.

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری