جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

'āh
Ah!  |

آه

معنی: آه . (صوت ، اِ) آوازیست که برای نمودن درد و رنج و الم و اسف و تلهف و اندوه از سینه برآرند. آوَه . آوخ . وای . آخ . اَه . دردا. افسوس . || باد. باد سرد. دم سرد :
آه از این جور بد، زمانه ٔ شوم
همه شادی ّ او غمان آمیغ.
رودکی .
چو بهرام گفت آه مردم ، ز راه
برفتند پویان به نزدیک شاه .
فردوسی .
بپیچید از آن پس یکی آه کرد
ز نیک و بد اندیشه کوتاه کرد.
فردوسی .
از این کار دل تنگ شد شاه را
همی هر زمان برکشید آه را.
فردوسی .
شغاد از پس زخم او آه کرد
تهمتن بر او درد کوتاه کرد.
فردوسی .
یکی دشنه زد بر تهیگاه شاه
رها شدبزخم اندر، از شاه آه .
فردوسی .
نگه کرد افراسیاب آن بدید
یکی آه سرد از جگر برکشید.
فردوسی .
ابا ناله و آه و با روی زرد
به پیش فریدون شد آن نیکمرد.
فردوسی .
خروشیدن و ناله و آه بود
بهر برزنی ماتم شاه بود.
فردوسی .
چو بشنید زوزن ، دم اندرکشید
یکی آه سرد از جگر برکشید.
فردوسی .
چو رستم به نزدیک توران رسید
پشیمان شد آه از جگربرکشید.
فردوسی .
سیاوش چو رخسارایشان بدید
ز دل باز آه دگر برکشید.
فردوسی .
مر آن درد را راه چاره ندید
بسی آه سرد از جگر برکشید.
فردوسی .
بس اشک شکّرین که فروبارم از نیاز
بس آه عنبرین که بعمدا برآورم
لب را حنوط زآه معنبر کنم چنانک
رخ را وضو ز اشک مصفا برآورم .
خاقانی .
شب نباشد که آه خاقانی
فلک چنبری نمی شکند.
خاقانی .
گر بود در ماتمی صد نوحه گر
آه صاحب درد را باشد اثر.
عطار.
تا ز تحسر مرا نباید گفتن
آه که برگل نهاد یار بنفشه .
رفیعالدین مرزبان فارسی .
پیرزن نیم شب که آه کند
روی هفت آسمان سیاه کند.
اوحدی .
آهی کن و زین جای بجه گرد برانگیز
کخ کخ کن و برگرد و بدر، برپس ایزار.
حقیقی صوفی (تحفةالاحباب اوبهی ).
گفتمش پوشیده رخ مگذر به آه کاتبی
گفت هرجا باد باشد شمع را پنهان کنند.
کاتبی .
و این کلمه میان فارس و عرب مشترک است .
- آه در بساط نداشتن ؛ هیچ نداشتن . بالتمام مفلس بودن . فاقد مال و دارائی بودن .
- آه در جگر نداشتن (نبودن کسی را) ؛ سخت فقیر و بی چیزبودن :
آن پیرگشته را که نبد آه در جگر
آروغ امتلا زند اکنون ز خوان شکر.
کمال اسماعیل .
|| دم . نفس .
... ادامه
2543 | 0
مترادف: 1- آوخ، افسوس، حيف، دريغا، واي 2- دم، نفس 3- مويه، ناله
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم صوت) (کلمۀ افسوس)
مختصات: (صت .)
الگوی تکیه: S
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: 'Ah
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 6
شمارگان هجا: 1
دیگر زبان ها
انگلیسی
Ah! | Alas! , Ay! , Aye! , Fie! , Woe! , Pshaw! , sigh , aspiration , suspiration , ah
ترکی
ah
فرانسوی
ah
آلمانی
ah
اسپانیایی
ah
ایتالیایی
ah
عربی
آه
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "آه" در زبان فارسی به عنوان یک واژه عاطفی و احساسی استفاده می‌شود و معانی مختلفی دارد. در اینجا به برخی از نکات نگارشی و قواعد مربوط به کلمه "آه" اشاره می‌کنیم:

  1. نوشتار: کلمه "آه" با حروف فارسی نوشته می‌شود و شامل دو حرف "ا" و "ه" است. در جملات معمولاً باید به صورت جداگانه و با فاصله از کلمات دیگر نوشته شود.

  2. علامت گذاری: اگر "آه" در جملات احساسی یا زبانی بیان شود، معمولاً از ویرگول یا علامت تعجب استفاده می‌شود:

    • مثلاً: "آه! چقدر دلم تنگ است."
  3. استفاده به عنوان فعل: "آه" می‌تواند به عنوان یک فعل یا حالت بیان شود. به عنوان مثال: "او آه کشید." در اینجا "آه کشیدن" به معنای به صورت عاطفی یا ناراحتی تنفس عمیق کشیدن است.

  4. مکانیسم‌های اشتقاق: این کلمه می‌تواند در ترکیب با دیگر واژه‌ها به صورت عبارات مختلف مانند "آه کشیدن" یا "آه و ناله" استفاده شود.

  5. احساسات مرتبط: "آه" معمولاً نشان‌دهنده احساساتی مانند غم، تاسف، یا شادی است و در متون ادبی، شعر و داستان‌ها به وفور استفاده می‌شود.

در نهایت، آگاهی از این نکات به غنی‌تر شدن نوشته‌ها و بیان دقیق‌تر احساسات کمک می‌کند.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال برای استفاده از کلمه "آه" در جملات مختلف آورده شده است:

  1. آه! چقدر روز زیبایی است.
  2. وقتی او آن خبر را شنید، یک آه از روی ناامیدی کشید.
  3. صدای آهی که از دلش برمی‌خاست، نشان‌دهنده‌ی اندوهش بود.
  4. آه و ناله‌های زنی که در قهرمانی‌اش غمگین بود، فضای اتاق را پر کرد.
  5. با یک آه عمیق، سعی کرد تا استرسش را کنترل کند.

اگر به مثال‌های بیشتری نیاز دارید، خوشحال می‌شوم که کمک کنم!


واژگان مرتبط: اه، اوخ، دریغا، اف، تف، وای بر، اوه، واه، تنفس، استنشاق، دم زنی، ارزو، شهیق

الله :یعنی ال إلاه : از (آه) گرفته شد چون انسان وقتیکه در تنگاتنگ میافته وحس عمیق ناتوانی کرد(وهوأقرب إلیکم)، عاجزانه آه میکشه وبسوی قدرت نامتناهی پناه میبره "أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ". وغالبا در نعمت آه نمیکشه وتوی غفلت فرومیبره "نسی ماکان یدعو إلیه" والله المجیب تنهائی "مجیب ال آه" در هر شرایط انسان وهر مخلوق باشد. " ... یاالله" همه احساسات ومشاعر انسان به آه وصله. وقتیکه دردت میاد(رنج)واوج لذت میبری و تعجب میکنی :آه میکشی. واین آه در زبان عربی ال آه میشناسند. ــ محمدعلی عطار در 3 سال قبل

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری