گیلاس
licenseمعنی کلمه گیلاس
معنی واژه گیلاس
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | پارچ، ليوان | ||
انگلیسی | cherry, glass, shot, demitasse | ||
عربی | ثمر الكرز، مصنوع من خشب الكرز، كرز نبات، الأحمر الفاتح، كرزي اللون، محمر فاتح، الكرز | ||
ترکی | kiraz | ||
فرانسوی | cerise | ||
آلمانی | kirsche | ||
اسپانیایی | cereza | ||
ایتالیایی | ciliegia | ||
مرتبط | شیشه، لیوان، استکان، جام، شیشه الات، گلوله، عکس، تیر، تزریق، جرعه، فنجان قهوه خوری | ||
واژه | گیلاس | ||
معادل ابجد | 121 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | gilās | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [مٲخوذ از انگلیسی: glass] | ||
مختصات | (اِ.) | ||
آواشناسی | gilAs | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | لغتنامه دهخدا | ||
نمایش تصویر | معنی گیلاس | ||
پخش صوت |
گیلاس . (اِ) میوه ای است کوچک به قدر فندق که شیرین و از جنس آلوبالو است اما کم رنگ تر از آن و اول میوه ای است که در ایران بعد از توت در بهار به دست می آید. (از فرهنگ نظام ). این میوه گوشت دار و هسته ای و دارای ریشه های سطحی است و در خاکهای بارخیز رستی و آهکی خوب میروید. در خاکهای شنی چندان رشد نمی کند. و بلندی درخت گیلاس از پنج تا هفت متر میرسد. چوب آن سخت و سنگین است و به مصرف بسیاری از کارها میرسد. (از جنگل شناسی ساعی ج 1 ص 241) : و در این چهار باغها میوه های الوان از ناشپاتی و بادام و فندق و گیلاس و عناب و هر میوه که اندر بهشت باشد. (تاریخ بخارای نرشخی ).
- گیلاس وحشی ؛ نوعی از گیلاس خودرو است بیشتر در جنگلهای شمال ایران میروید،روستاییان از پوست آن کیف و صندوق می سازند. (از جنگل شناسی کریم ساعی ج 1 ص 242) (درختهای جنگلی ایران ثابتی ص 37).
پارچ، ليوان
cherry, glass, shot, demitasse
ثمر الكرز، مصنوع من خشب الكرز، كرز نبات، الأحمر الفاتح، كرزي اللون، محمر فاتح، الكرز
kiraz
cerise
kirsche
cereza
ciliegia
شیشه، لیوان، استکان، جام، شیشه الات، گلوله، عکس، تیر، تزریق، جرعه، فنجان قهوه خوری