جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: لوس . (اِ) تملق . فروتنی . چرب زبانی . مردم را به زبان خوش فریفتن و بازی دادن . (از برهان ). گفتار خوش . گفتار فریبنده . فروتنی بیش از اندازه . فریفتن به فروتنی و تملق و چرب زبانی بود. (جهانگیری ). لابه است ، یعنی فریفتن به گفتار خوش و بی اندازه فروتنی کردن . (اوبهی ). تملق . چاپلوسی . (غیاث ). فریبندگی . فریب . فروتنی کردن باشد و به زبان مردم را فریفتن و مبالغت (؟) کردن . (صحاح الفرس ) : نشکیبند ز لوس و نشکیبند ز فحش نشکیبند ز لاف و نشکیبند ز منگ . قریعالدهر. وآن چاپلوس بسته گر خندان ؟ کت هر زمان به لوس بپیراید. لبیبی . چون بیامد به وعده بر سامند آن کنیزک سبک ز بام بلند به رسن سوی او فرودآمد گوئی از جنّتش درود آمد جان سامند را به بوس گرفت دست و پا و سرش به لوس گرفت . عنصری . مرد قانع نه مرد لوس بود کز طمع، گربه چاپلوس بود. سنائی . گر بودم سیم کار گردد چون زر ور نبود سیم لوس و لابه فزایم . سوزنی . گهی بوس و گهی لوس و گهی رقص چه گویم عیب آن شب کوتهی بود. جمال الدین عبدالرزاق . چو دستی نتانی بریدن ببوس که با غالبان چاره رفق است و لوس . سعدی . به تدبیر باید جهان خورد و لوس چو دستی نشاید گزیدن ببوس . سعدی . آمد و با هزار لابه و لوس داد بر دست و پای برنا بوس . امیرخسرو. || (ص ) نُنُر. لوس را با کلمات و مصادر ترکیب هایی است . ترکیب ها: لوس بار آوردن . لوس بازی . لوس بازی درآوردن . لوس کردن . لوس گری . لوس گری کردن .لوس و ننر. لوس و ننر بارآمده بودن . بچه ٔ لوس و جز اینها. رجوع به هر یک از این مدخل ها در ردیف خود شود. 1- بي مزه، خنك، يخ
2- بچه ننه، ننر capricious, facetious, fickle, gaudy, spoilt, spooney, spoony, los هوس باز، دمدمی مزاج، بوالهوس، شوخ، هیجان، اهل شوخی بیجا، بی ثبات، بی وفا، دمدمی، متلون، پر زرق و برق، زرق و برق دار، نمایش دار، جلف، پر زرق وبرق وتوخالی، خراب، خراب شده، ضایع، اهل بوس و کنار
کلمه "لوس" در زبان فارسی معمولاً به معنای نازک، نرم، یا به نوعی نازپرورده و لوس به کار میرود. در زبان محاوره و ادبیات، این کلمه بیشتر به معنای محبت و تلخی نداشتن یا در مواردی به معنای بیمحتوا و سطحی بودن نیز استفاده میشود.
برای نوشتار صحیح و بیان این کلمه در جملههای مختلف، به چند نکته توجه کنید:
استفاده از کلمه در متن: باید مشخص کنید که آیا قصد دارید از "لوس" به عنوان صفت استفاده کنید یا به شیوهای دیگری. معمولاً به صورت صفت به کار میرود و باید در جملههای مناسب قرار گیرد.
مثال: "او خیلی لوس است و به راحتی تحت تأثیر قرار میگیرد."
نکات نگارشی: در نوشتار رسمی، بهتر است از زبان ساده و شفاف استفاده کنید و از بهکارگیری اصطلاحات محاورهای یا غیررسمی در متون رسمی خودداری کنید.
اجتناب از کلمات بیمعنی: اگر قصد دارید از این کلمه در متنی استفاده کنید، سعی کنید آن را بهگونهای به کار ببرید که مفهوم اصلی آن، یعنی حسی نرم و دلنشین یا حتی انتقادی درباره یک رفتار یا شخصیت را منتقل کند.
توجه به مخاطب: بسته به اینکه مخاطب شما چه کسی است (رسمی، غیررسمی) ممکن است شیوه استفاده از این کلمه متفاوت باشد.
با رعایت این نکات، میتوانید به خوبی از کلمه "لوس" در نوشتار خود استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
۱. بچهها با رفتار لوس خود مادرشان را به خنده انداختند.
۲. او همیشه در جمع دوستانش لوس بازی درمیآورد تا توجه همه را جلب کند.
۳. آن دخترک با لوس شدن و نازکردن، خواستهاش را از پدرش گرفت.
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: هوس باز، دمدمی مزاج، بوالهوس، شوخ، هیجان، اهل شوخی بیجا، بی ثبات، بی وفا، دمدمی، متلون، پر زرق و برق، زرق و برق دار، نمایش دار، جلف، پر زرق وبرق وتوخالی، خراب، خراب شده، ضایع، اهل بوس و کنار
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر