جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: لوش . (اِ) لَجَن . حَماء. گل سیاه تیره که در زیر آب نشیند. لای سیاه تک جوی و حوض و تالاب . لَجَم . لژن . گل سیاه و تیره که در بن حوضها و تالابها و امثال آن به هم رسد. (برهان ). خَرّه . لوشن .(آنندراج ) : و لقد خلقنا الاًنسان من صلصال من حماء مسنون ؛ گفت : بیافریدیم آدم را از لوش سالها بر او برآمده . (ترجمه ٔتفسیر طبری ). ابلیس گفت : سجده نکنم کسی را که آفریده باشی از گل و صلصال و لوش . (ترجمه ٔ تفسیر طبری ). چون قلم بست او میان در هجو تو لیکن دهانش چون دوات از گفته های خویشتن پر لوش باد . و زمین ... از ممازجت آب و هوا تأثیر پذیرد تا گل گردد و لوش ... (تاریخ بیهق ص 23). چون همی شد غرقه فرعون آن زمان کرد پر از لوش جبریلش دهان . عطار. الاحماء؛ لوش در چاه کردن . الحَماء؛ لوش از چاه برآوردن . الاجتهار؛ رُفتن چاه از لوش . (تاج المصادر). الاخلاب ؛ لوشناک شدن آب . و رجوع به لوشناک شود. || (ص ) دهان کژ. (لغت نامه ٔ اسدی ). کژدهان . کسی رانیز گویند که دهنش کج باشد. (برهان ) : زن چو این بشنید بس خاموش بود کفشگر کانا و مردی لوش بود. رودکی .
|| کسی که به علت جذام گرفتار باشد. کسی که خوره دارد. صاحب جذام . || پاره . دریده . (از برهان ) : گر بجنبد در زمان گیردش گوش بر زمین زن تا که گردد لوش لوش . عیوقی . || بیهوش . بیخرد. بی خبر و بیهوش . (برهان ). || لوچ . کلاژه . چپ . احول . دوبین . و رجوع به لوچ شود. || (پسوند) لوش چون مزید مؤخری در برخی از کلمات آید، چون : هلالوش . خلالوش و جز آن . lush خصب، ثمل، شهواني، الوفرة
کلمه "لوش" در زبان فارسی به معنای رها کردن یا ول کردن میباشد و در زمینههای مختلفی ممکن است به کار رود. در ادامه به برخی از قواعد نگارشی و نحوه استفاده از این کلمه اشاره میشود:
نحوه نوشتن:
کلمه "لوش" به صورت "لوش" نوشته میشود و نیازی به استفاده از حروف اضافه ندارید.
معنی و مفهوم:
"لوش" میتواند به معنای "رها" کردن یا "ول" کردن چیزی باشد. لازم است در متن به وضوح مشخص شود که به چه چیزی اشاره میشود.
جایگاه در جمله:
این کلمه معمولاً در جملات به عنوان فعل یا اسم به کار میرود. مثلاً:
"او میخواهد لوش کند."
"این کار بسیار لوش است."
تلفظ:
توجه داشته باشید که تلفظ صحیح این کلمه ممکن است در نقاط مختلف ایران کمی متفاوت باشد. در برخی مناطق ممکن است به صورت "لُش" نیز تلفظ شود.
استفاده از علامتهای نگارشی:
در نوشتار رسمی، توجه به علائم نگارشی و قرار دادن کلمه "لوش" در جملات به گونهای که مفهوم را به وضوح منتقل کند، از اهمیت بالایی برخوردار است.
اگر سوال خاصی دربارهی کاربرد یا قاعده خاصی مربوط به این کلمه دارید، لطفاً دقیقتر بفرمایید تا کمک بیشتری کنم.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
در جشن تولد، او بهناگاه لوش شد و همه را شگفتزده کرد.
لوش دخترک در آخرین بازی، در یک لحظه هوش و ذکاوت خود را نشان داد.
وقتی که او موضوع را لوش کرد، همه به خنده افتادند و جو را شاد کردند.