familiar |

مأنوس

معنی: مأنوس . [ م َءْ ] (ع ص ) انس گرفته . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) : ساحت ولایتش به وفود بر و برکت و وفور خصب نعمت مأهول و مأنوس . (المعجم چ دانشگاه ص 21و 22). || آشنا و همدم و مصاحب و یار و رفیق و همراه و دوست . || رام و خانگی . (ناظم الاطباء). آموخته . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- مأنوس الاستعمال ؛ هر چیزی که بیشتر اوقات استعمال شود وهر چیز قدیم و عمومی . (ناظم الاطباء).
- مأنوس شدن ؛ انس گرفتن و رام شدن و خانگی و اهلی شدن . (ناظم الاطباء).

... ادامه

527 | 0

نمایش تصویر

اطلاعات بیشتر واژه

آواشناسی:

منبع: لغت‌نامه دهخدا

معادل ابجد: 157

شمارگان هجا:

دیگر زبان ها

انگلیسی

familiar | intimate , comrade , menus

عربی

مألوف | معروف , عشير , حميم , غير رسمي , متخط الرسميات , داجن , رافع للكلفة , رفيق , شيطان , من يكثر التردد على مكان

واژگان مرتبط: مانوس، محرم، رفیق، همراه، شریک

فرم ورود

آدرس بخش انتخاب شده

رویداد ها - امتیازات

زیر مجموعه ها

سوالات متداول

مأنوس

معنی کلمه مأنوس

معنی واژه مأنوس

مأنوس

اطلاعات بیشتر واژه

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام

تبلیغات توضیحی

تبلیغات موضوعی

تبلیغات تصویری

فرم ورود

آدرس بخش انتخاب شده

رویداد ها - امتیازات

زیر مجموعه ها

سوالات متداول

مأنوس

معنی کلمه مأنوس

معنی واژه مأنوس

مأنوس

اطلاعات بیشتر واژه

500 کاراکتر باقی مانده

مطالب مرتبط

مأنوسة

جعبه لام تا کام

تبلیغات توضیحی

تبلیغات موضوعی

تبلیغات تصویری