جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: مبتذل . [ م ُ ت َ ذَ ] (ع ص )نعت مفعولی از ابتذال . که همه گفته اند. که بسیار گفته اند. که بسیار شنوده اند. شعری یا مضمونی یا کلامی مبتذل ، آنکه بسیار گفته شده باشد آنکه بسیار شنیده شده باشد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). هر روز استعمال شده و مستعمل . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). آنچه که در دسترس همه است . پیش پا افتاده و مستعمل . - تشبیه مبتذل ؛ تشبیهی است متداول که چون گفته شود بی آنکه مشبه دارای چندین صفت باشد همه کس یک صفت را از آن درک کنند. چنانکه وقتی گویند مثل برف مراد سردی آن نیست و همه دانند که مراد سپیدی آنست . یا در صفت جامه ٔ نیک شسته گویند مثل یاس ،مراد عطر آن نیست بلکه سپیدی مقصود است . یا مثل برق که سرعت از آن فهمند نه نور و روشنائی ، یا سوزندگی .و به عبارتی دیگر تشبیهی است سایر چون مثلی : مثل ابر بهار، سخت گریان . مثل الماس ، برنده . مثل سرو، با قدی بلند و موزون . مثل بید، سخت لرزان . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). - سیف صدق المبتذل ؛ شمشیر بران قاطع. (ناظم الاطباء) (از اقرب الوارد). - فلان صدق المبتذل ؛ یعنی سخت است در آنچه نفس او بذل میکند. (از ذیل اقرب الموارد). - کلام و مثل مبتذل ؛ که فراوان استعمال شود. (از اقرب الموارد). 1- بي ارزش، پست، پيش پاافتاده، سخيف، ناپسند، هجو
2- عوام پسند، بازاري
3- خوار، پست، فرومايه vulgar, banal, trite, trivial, stale, commonplace, humdrum, pedestrian, platitudinous, platitudinarian, truistic, well-worn مبتذل، سوقي، بذيء، شعبي، فاحش، عامي، خشن، مألوف، مبتذلة kaba vulgaire vulgär vulgar volgare عامیانه، رکیک، عوامانه، پیش پا افتاده، معمولی، همه جایی، بی مزه، کهنه، جزیی، ناچیز، بیهوده، چیزهای بی اهمیت، بیات، مانده، پر زور وکهنه، بوی ناگرفته، عادی، یک نواختی، وابسته به پیاده روی، بی روح، تکراری و پیش پا افتاده، عاری از لطف و مزه، بدیهی، مستعمل، زیاد کار کرده
کلمه "مبتذل" در زبان فارسی به معنای پیش‌پا افتاده، بی‌ارزش یا عامیانه به کار می‌رود. برای استفاده صحیح از این کلمه و نگارش آن قوانین و نکات زیر را در نظر داشته باشید:
جنس و جمع: کلمه "مبتذل" در فارسی صفت است و به تنهایی یک معنی را القا میکند. در مواقعی که بخواهید معنی جمعی آن را مطرح کنید، میتوانید از واژه‌های دیگر مثل "مبتذلات" استفاده کنید.
کاربرد: این کلمه معمولاً برای توصیف آثار هنری، ادبیات، گفتار یا رفتارهایی استفاده می‌شود که به نظر می‌رسد فاقد ارزش یا عمیق بودن باشند. باید دقت کنید در چه متنی و با چه هدفی از این کلمه استفاده می‌کنید.
فرم نگارش: در نوشتار رسمی و ادبی، سعی کنید از این کلمه به دقت و با توجه به زمینه‌ای که در آن قرار دارد، استفاده کنید.
استفاده در جملات: این کلمه می‌تواند در جملات به شکل مثالی به کار رود. مثلاً:
"این نوع موسیقی به نظر می‌رسد مبتذل و فاقد عمق باشد."
"بسیاری از کتاب‌های جدید با محتوای مبتذل به بازار آمده‌اند."
رعایت ادب و احترام: هنگام استفاده از کلمه "مبتذل"، توجه کنید که ممکن است به دیگران یا آثار آنها توهین‌آمیز باشد. در برخورد با نظرات و ایده‌ها، همواره با احتیاط و ادب صحبت کنید.
با در نظر داشتن این نکات، میتوانید از کلمه "مبتذل" به شکل مؤثری استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
برخی از فیلم‌های امروزی به دلیل داستان‌های مبتذل و تکراری، نتوانسته‌اند توجه بینندگان را جلب کنند.
او از محتوای مبتذل شبکه‌های اجتماعی خسته شده و به دنبال مطالب آموزشی و الهام‌بخش است.
استفاده از اصطلاحات مبتذل در گفتگوهای رسمی، باعث کاهش اعتبار فرد می‌شود.
لغت‌نامه دهخدا
واژگان مرتبط: عامیانه، رکیک، عوامانه، پیش پا افتاده، معمولی، همه جایی، بی مزه، کهنه، جزیی، ناچیز، بیهوده، چیزهای بی اهمیت، بیات، مانده، پر زور وکهنه، بوی ناگرفته، عادی، یک نواختی، وابسته به پیاده روی، بی روح، تکراری و پیش پا افتاده، عاری از لطف و مزه، بدیهی، مستعمل، زیاد کار کرده
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر
