جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: مبدل . [ م ُ دَ ] (ع ص ) بدل شده و تبدیل شده .(ناظم الاطباء). تغییرداده شده . دیگرگون : چون فرود آیی از آن گردی جدا مبدلش گرداند از رحمت خدا. مولوی شب غلط بنماید و مبدل بسی دید صائب شب ندارد هر کسی . مولوی . آن قراری که بزن او کرده بود گشت مبدل آن طرف مهمان غنود. مولوی . - مبدل شدن ؛ بدل شدن . تغییر یافتن . عوض گشتن . تبدیل گشتن : چیست هستی حس ها مبدل شدن چوب گز اندرنظر صندل شدن . مولوی . باش تا حسهای تو مبدل شود تا ببینی شان و مشکل حل شود. مولوی . پس قیامت نقد حال تو بود پیش تو چرخ و زمین مبدل شود. مولوی (مثنوی چ خاورص 268). - مبدل کردن ؛ بدل کردن . تغییر دادن : خشم و شهوت مرد را احول کند ز استقامت مرد را مبدل کند. مولوی . || کلمه ای که بدل ازکلمه ٔ دیگر (مبدل منه ) آید. (فرهنگ فارسی معین ). تغييريافته، تبديل گشته transducer,converter,transformer محول dönüştürücü convertisseur konverter convertidor convertitore