جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: متناسب . [ م ُ ت َ س ِ ] (ع ص ) مشابه و مانند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || فراخور. جور. سازوار.هماهنگ . موافق . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : شعار و دثار من متناسب باشد. (کلیله و دمنه ). اگر چه هر یک از این دو وزن در تجزیت مختلف است لکن در نظم ارکان متناسب است . (المعجم چ دانشگاه ص 87). متناسبند و موزون حرکات دلفریبت متوجه است با ما سخنان بی حسیبت . سعدی . - متناسب الاعضاء ؛ قامت متناسب . تمام اندام . دارای اندام متناسب . - متناسب خلقت ؛ موزون اندام . خوش اندام . خوش قد و قامت : ملک سیرتی ، پری صورتی ، متناسب خلقتی چون ماه و مشتری در قبای ششتری . (سندبادنامه ص 102). - نامتناسب ؛ ناهماهنگ . ناموافق . ناجور : رقیب نامتناسب چه اهل صحبت تست که طبع او همه نیش و تو سربسر نوشی . سعدی . سعدیا نامتناسب حیوانی باشد هر که گوید که دلم هست و دلارامم نیست . سعدی . یارا بهشت صحبت یاران همدم است دیدار یار نامتناسب جهنم است . سعدی . || دارای نسبت . و به همه معانی رجوع به تناسب شود. || همسر. (ناظم الاطباء). 1- برازنده، شكيل، جور
2- فراخور، مشابه، داراي تناسب، موزون، هماهنگ
3- مشابه، مانند نامتناسب proportional, proportionate, commensurate, adequate, symmetric, symmetrical, proper متناسب، نسبي، تناسبي، الكمية المتناسبة orantılı proportionnel proportional proporcional proporzionale به نسبت، در خور، فرا خور، کافی، مناسب، بسنده، مساوی، لایق، متقارن، متوازن، برابر، هم اندازه
کلمه «متناسب» به طور کلی به معنای «مناسب» یا «تنظیمشده» است و میتواند در جملات مختلف به کار رود. در زیر به برخی از قواعد نگارشی و نکات مرتبط با استفاده از این کلمه اشاره میکنم:
نقطهگذاری: هنگام استفاده از جملهای که شامل کلمه «متناسب» است، باید به نقطهگذاری دقت کرد. مثلاً:
«این برنامه باید متناسب با نیازهای ما طراحی شود.»
ترکیب با دیگر واژهها: کلمه «متناسب» میتواند با واژههای دیگری ترکیب شود و عبارات مختلفی بسازد. مثلاً:
«متناسب با شرایط»، «متناسب با سن»، «متناسب با سبک زندگی»
قواعد صرف و نحوی: توجه داشته باشید که کلمه «متناسب» صفت است و معمولاً قبل از اسم به کار میرود. مثلاً:
«یک برنامه متناسب با اهداف آموزشی»
تطابق در جنس و عدد: در زبان فارسی، صفتها باید از نظر جنس و عدد با اسم متناسب باشند. لذا اگر بخواهید «متناسب» را با اسم جمع به کار ببرید، ساختار باید حفظ شود:
«برنامههای متناسب با نیازهای مختلف»
استفاده در جملات منفی: در جملات منفی نیز میتوان از «متناسب» استفاده کرد. مثلاً:
«این روش، متناسب با شرایط فعلی نیست.»
با رعایت این نکات، میتوان به درستی و به خوبی از کلمه «متناسب» در نوشتهها و گفتار استفاده کرد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
طراحی این لباس به گونهای است که با فرم بدن هر فردی متناسب باشد.
برای داشتن یک رژیم غذایی سالم، باید وعدهها را به صورت متناسب با نیازهای بدن خود برنامهریزی کنیم.
ورزشهای روزانه باید متناسب با سطح آمادگی جسمانی شما انتخاب شوند تا بهترین نتایج را به دنبال داشته باشند.
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: به نسبت، در خور، فرا خور، کافی، مناسب، بسنده، مساوی، لایق، متقارن، متوازن، برابر، هم اندازه