جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

marjān
coral  |

مرجان

معنی: مرجان . [ م َ ] (ع اِ) بسد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ) (فرهنگ اسدی ) (منتهی الارب ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). حجر شجری . وسد. قورل . خروهک . کامه . بستام . قودالیون . قورالیون . (یادداشتهای مؤلف ). مسموع است که مرجان به معنی جوهر سرخ رنگ است در آب دریای شور مثل نبات می روید چون از آب بیرون می آرند سنگ می گردد و گاهی مثل چوب کرم خورده می شود. (غیاث اللغات ). نوعی از شبه سرخ و آن شاخ درخت دریائی است . (منتهی الارب ). شیئی است آهکی که حیوان دریائی آن را همچو حفیظی و حرزی از برای جسم خود می سازد و مرجان در زیر آب موجود می باشد و چون صخره بر بالای یکدیگر قرار دارد و بسیار اوقات تل های مرجانی سبب شکستن کشتی میگردند. به رنگهای مختلف و جور به جور یافت می شود سفید یا قرمز بعضی دارای شاخ و برگند. (از قاموس کتاب مقدس ). بیرونی در کتاب احجار نفیسه گوید: حجر شجری ریشه اش را مرجان و شاخه ها را بسد گویند. (لکلرک ، کتاب چهارم ص 481 ص 11). نباتی دریائی است بین نبات و حجر، و گفته اند آن حجر بحری است . (از بحرالجواهر). سنگ سرخ رنگی است به صورتی شاخه شاخه ، و معدن آن در موضعی از بحر قلزم است در ساحل افریقیه معروف به مرسی الخزر، در کف دریا چون گیاهی می روید. (از صبح الاعشی ). مرجان جانوری است دریازی از رده مرجانها که دارای پایه ٔ آهکی است و در دریای گرم می زید و دارای انواع و گونه های بسیار است . قورال . قرالیون . پایه ٔ آهکی مرجان قرمز که جزو احجار کریمه است و در جواهرسازی مورد استعمال دارد بسد نامیده می شود. مرجانها رده ای است از کیسه تنان که دریازی هستند و اکثر به صورت اجتماع زندگی می کنند. مرجانها از جانوران گیاهی شکلند و بر روی تخته سنگها در نقاط کم عمق دریاهای گرم می زیند. زندگی انفرادی در مرجانها بندرت دیده می شود و غالباً مستعمره های بسیار بزرگی درست می کنند. شکل خارجی مرجان استوانه ای است که در قاعده به صفحه ای پهن موسوم به صفحه پائی ختم می شود. سلولهای صفحه ٔ پائی جهت ثابت نگه داشتن حیوان مواد آهکی ترشح می کنند. از تجمع این مواد آهکی تدریجاً پایه ای آهکی برای حیوان بوجود می آید و چون مرجانها به صورت اجتماع می زیند. به سبب تجمع پایه های آهکی آنها گاهی جزایر مرجانی و یا سدهای مرجانی در دریا تولید می شود. در انتهای دیگر بدن دهان جانور قرار دارد که دور آن را شکافها احاطه می کنند. عده ٔ شاخکها متغیر است ، گاهی شش یا مضرب شش و گاهی هشت است . مبنای تقسیم بندی مرجانها بر روی تعداد همین شاخهاست . در صورتی که تعداد شاخکها هشت تا باشد آنها را «اوکتوکورالیر» یا «آلسیونر» گویند در صورتی که تعداد آنها شش یا مضربی از شش باشد آنها را «هکزاکورالیر» یا «زوآنتر» نامند. نمونه ای از مرجانهای هشت شاخکی مرجان قرمز است که دارای پایه ٔ آهکی قرمز و یا گلی رنگ می باشد. این مرجان مستعمره های بزرگی در اعماق بین 60 تا 150 متر دریا به وجود می آورد. از پایه های این گونه مرجان در جواهر سازی استفاده می شود و به همین جهت سالانه مقادیر زیادی از این قسم مرجان در بحر احمر و بحرالروم (دریای مدیترانه ) صید میشود. معمولاً مرجانی را که در ردیف احجار کریمه نام می برند و بنام بسد نیز مشهور است پایه ٔ گلی رنگ همین مرجان است . نمونه مرجانهای دسته دوم یعنی آنهائی که شش شاخک یا مضربی از شش هستند آنمونیا است که بر روی صدف خالی نرم تنان که قبلاً بوسیله یک جانور بندپا بنام پاگور اشغال شده ثابت می شود و با آن زندگی اشتراکی تشکیل می دهد. (فرهنگ فارسی معین ) : و به نزدیک طبرقه [به ناحیت مغرب ] اندر دریا معدن مرجان است سخت بسیار و اندر همه جهان جائی دیگر نیست . (حدود العالم ).
ز ترکان جنگی فراوان نماند
ز خون سنگها جز به مرجان نماند.
فردوسی .
تو گفتی که الماس مرجان فشاند
چه مرجان که در کین همی جان فشاند.
فردوسی .
تن ترک بدخواه بی جان کنم
ز خونش دل سنگ مرجان کنم .
فردوسی .
تا مورد سبز باشد چون زمرد
تا لاله سرخ باشد چون مرجان .
فرخی .
به بحر عمان ز آن رخش صاف شد لؤلؤ
به بحر مغرب ز آن جوش سرخ شد مرجان .
عنصری .
نار ماند به یکی سفرگک دیبا
آستر دیبه زرد ابره ٔ آن حمر
سفره پر مرجان تو بر تو و تا بر تا
دل هر مرجان چون لؤلؤکی لالا.
منوچهری .
ز بیم ذوالفقار شیرخوارش
به خندق شد زمین همرنگ مرجان .
ناصرخسرو.
در زناشوئی شده سنگ و قدمشان لاجرم
سنگ را از خون بکری رنگ مرجان دیده ام .
خاقانی .
دریاست آستانش کز اشک دادخواهان
بر دو کران دریا مرجان تازه بینی .
خاقانی .
غمناک بود بلبل گل می خورد که در گل
مشک است و زر و مرجان وین هر سه هست غم بر.
خاقانی .
|| مروارید ریزه . (برهان قاطع). مروارید خرد. (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 87) (مهذب الاسماء). لؤلؤ. (فرهنگ اسدی ). لؤلؤ است مشتمل بر دو نوع یکی درّ درشت و دیگر مرجان ریز [ الدر الکبار و المرجان الصغار ] چنانکه ابوعبیده گفت : دانه های در درشت است و دانه های مرجان ریز، و لؤلؤ را بدین هر دو نوع اطلاق کنند. (از الجماهر فی الجواهر بیرونی ) :
هیکل به تو گشته ست گرانمایه ازیراک
هیکل صدف تست در او جان تو مرجان .
ناصرخسرو.
قیمت به تو یافت این صدف زیرا
ای جان تو در او لطیف مرجانی .
ناصرخسرو.
کیستی بنگر کز بهر تو می روید
در صدف مرجان در خاک کهن ایمان .

ناصرخسرو.
|| درّ و مرجان اغلب در اشعار با هم ذکر شده است :
ز بهر حال نکو خویشتن هلاک مکن
به در و مرجان مفروش خیره مر جان را.
ناصرخسرو.
سواران پی در و مرجان شدند
ز سلطان به یغما پریشان شدند.
سعدی .
|| نوعی از ماهی دریائی که دارای گوشت لذیذی است . (ناظم الاطباء). || تره ای است بهاری . (منتهی الارب ). || کنایه از لب معشوق است ، به مناسبت رنگ سرخ آن :
ای نایب عیسی از دو مرجان
وی کرده ز آتش آب حیوان .
خاقانی .
|| کنایه از خون است .
- مرجان فشاندن ؛ خون فشاندن :
تو گفتی که الماس مرجان فشاند
چه مرجان که در کین همی جان فشاند.
فردوسی .
|| کنایت است از اشک خونین :
آن دُرِّ دورسته در حدیث آمد
وز دیده بیوفتاد مرجانم .
سعدی .
- مرجان کردن ؛ سرخ کردن . گلگون کردن . به خون مبدل کردن :
تن ترک بدخواه بی جان کنم
ز خونش دل سنگ مرجان کنم .
فردوسی .
... ادامه
2265 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [سُریانی] (زیست‌شناسی)
مختصات: (مَ) [ ع . ] (اِ.)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم خاص اشخاص
آواشناسی: marjAn
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 294
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
coral
ترکی
marjan
فرانسوی
marjan
آلمانی
marjan
اسپانیایی
marjan
ایتالیایی
marjan
عربی
مرجان | لون المرجان , حجر أحمر مرجاني , حيوان بحري يتشكل منه المرجان , مرجاني اللون , المرجان
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "مرجان" در زبان فارسی به معنای نوعی موجود دریایی است که معمولاً به عنوان نماد زیبایی و رنگ‌های زنده شناخته می‌شود. در اینجا به برخی از نکات نگارشی و قواعد استعمال این کلمه اشاره می‌کنم:

  1. نوشتار صحیح: کلمه "مرجان" به همین شکل و با حروف "م"، "ر"، "ج" و "ان" نوشته می‌شود و هیچ گونه املای دیگری ندارد.

  2. سرفصل و کلمه ترکیبی: کلمه "مرجان" به تنهایی یک اسم است و می‌توان آن را بخشی از ترکیب‌های longer مثل "صخره‌ مرجانی" یا "زیستگاه مرجانی" قرار داد.

  3. جمع‌سازی: جمع "مرجان" به صورت "مرجان‌ها" و یا "مرجان‌ها" می‌باشد.

  4. استفاده در جمله:

    • برای مثال: "مرجان‌ها در آب‌های گرم و شور رشد می‌کنند."
    • در جمله، معمولاً "مرجان" به عنوان اسم فاعل یا مفعول (بسته به ساختار جمله) بکار می‌رود.
  5. وضعیت نکره و معرفه:

    • نکره: "یک مرجان زیبا در دریای کارائیب شناور بود."
    • معرفه: "مرجان‌های دریای خلیج فارس بسیار معروف هستند."
  6. جملات توصیفی: می‌توانید از صفاتی برای توصیف مرجان استفاده کنید، مانند "زیبا"، "رنگین" و "حیات‌بخش".

این نکات می‌تواند به درک بهتر و صحیح‌تر استفاده از کلمه "مرجان" کمک کند.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. مرجان‌ها به عنوان موجودات دریایی زیبا، نقش مهمی در اکوسیستم‌های زیر آب ایفا می‌کنند.
  2. من یک گردنبند زیبا از مرجان خریدم که در زیر نور آفتاب درخشان است.
  3. مرجان‌های رنگارنگ در اعماق دریا به مانند باغ‌های زیرآبی هستند و زندگی بسیاری از موجودات دریایی را تأمین می‌کنند.

واژگان مرتبط: بسد

مرجان حدادی زیبا ترک سالم چشم عسلی ــ Sadaf Nowal در 7 ماه قبل

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری