جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

mostaqel[l]
independent  |

مستقل

معنی: مستقل . [ م ُ ت َ ق ِل ل ] (ع ص ) نعت فاعلی از استقلال . بردارنده و حمل کننده چیزی را و آن مأخوذ از «قلة» است به معنی بالاترین قسمت هر چیزی . (از اقرب الموارد). || اندک شمارنده چیزی را. || طائر بلند برآمده . || قوم رونده و کوچ کننده . || لرزه گرفته . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || مستبد در رأی و نظر خویش . || والی که در کار ولایت و حکومت کردن تنها باشد و کسی را در آن شریک نکند. (از اقرب الموارد). || تنها به کاری استاده شونده . (غیاث ) (آنندراج ). || محکم و پابرجا. (غیاث ). چیز استوار و قائم بنفس خود که محتاج به دیگری نباشد. (ناظم الاطباء).
- فکر مستقل داشتن ؛ مقلد نبودن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- مستقل مزاج ؛ ثابت قدم و بردبار. (ناظم الاطباء). || صاحب استقلال . (غیاث ). || به معنی زن منکوحه . نظر به اینکه مستقل خانه است . (از آنندراج ) (از غیاث ) :
غم مخور مستقل خانه سلامت باشد
که از او بهره ترا تا به قیامت باشد.
شفائی (از آنندراج ).
- مستقل ناموس ؛ زن منکوحه و عقدی . (ناظم الاطباء).
|| (اِ) هر آنچه از آن انتفاع گیرند. (از آنندراج ). رجوع به معنی بعد شود. || در استعمال فارسیان ، دکانهای زیرخانه که مالک از کرایه ٔ آن منتفع شود.(غیاث ) (از آنندراج ). اما در این معنی تحریر غلطی از مستغل است . رجوع به مستغل و مستقلات و مستغلات شود.
... ادامه
728 | 0
مترادف: 1- آزاد، خودمختار، ناوابسته، خودگردان، خودفرمان، غيروابسته، مختار 2- جدا 3- جداگانه، علي حده
متضاد: غيرمستقل، وابسته
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (صفت) [عربی: مستقلّ]
مختصات: (مُ تَ قِ لّ) [ ع . ] (اِفا.)
الگوی تکیه: WWS
نقش دستوری: صفت
آواشناسی: mostaqell
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 630
شمارگان هجا: 3
دیگر زبان ها
انگلیسی
independent | autonomous , absolute , free , non-aligned , self-determining , self-governing
ترکی
bağımsız
فرانسوی
indépendant
آلمانی
unabhängig
اسپانیایی
independiente
ایتالیایی
indipendente
عربی
مستقل
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "مستقل" به معنای خودکفا بودن یا نیاز نداشتن به دیگران است. در زبان فارسی، این کلمه به اشکال مختلفی می‌تواند مورد استفاده قرار گیرد. در زیر به برخی از قواعد نگارشی و زبانی مربوط به این کلمه اشاره می‌شود:

  1. نقطه‌گذاری: اگر "مستقل" در پایان جمله‌ای بیاید، باید با نقطه تمام شود. مثلاً: "او یک انسان مستقل است."

  2. جنس کلمه: "مستقل" یک صفت است و می‌تواند با نام‌ها (اسم‌ها) ترکیب شود. مثلاً: "افراد مستقل".

  3. نحوی: می‌توان از "مستقل" در جملات مختلف استفاده کرد، هم به عنوان صفت و هم به عنوان مفهومی مستقل. مثلاً: "کشورهای مستقل باید از حق خود دفاع کنند."

  4. ترکیبات و هم‌نشینی‌ها: کلمه "مستقل" معمولاً با کلمات دیگری مانند "فکری"، "مالی"، "اجتماعی" و ... ترکیب می‌شود. مثلاً: "استقلال فکری".

  5. استفاده از پیشوند و پسوند: می‌توان از پیشوندها و پسوندها برای ساخت کلمات مرتبط استفاده کرد. مثلاً: "مستقل بودن".

  6. توجه به سیاق: در استفاده از "مستقل"، توجه به سیاق (زمینه) جمله و مفهوم کلی آن اهمیت دارد. به عنوان مثال، "او یک فرد مستقل است" به معنای خودکفا بودن در تصمیم‌گیری‌ها می‌باشد.

در کل، کلمه "مستقل" در جملات و متون مختلف کاربردهای فراوانی دارد و باید به تناسب با معنا و ساختار جمله استفاده شود.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. او شخصی مستقل است که همیشه به انتخاب‌های خود اعتماد دارد.
  2. این کشور در سال ۱۴۲۰ به طور رسمی به استقلال دست یافت و خود را به عنوان یک دولت مستقل معرفی کرد.
  3. برای رسیدن به موفقیت، باید مستقل فکر کرد و از نظرات دیگران آگاهانه استفاده کرد.

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری