جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

mo'ammam
puzzle  |

معمم

معنی: معمم . [ م ُ ع َم ْ م َ ] (ع ص ) صاحب عمامه و دستار. (غیاث ) (آنندراج ) . دارای عمامه و مندیل و عمامه بر سرگذاشته . (ناظم الاطباء). دستاربسته . دستارنهاده . دستارور. مندیل به سر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
عروسان مقنع بیشمارند
عروسی را به دست آور معمم .
(هزلیات ، منسوب به سعدی ).
|| در تداول فارسی امروز، در برابر کسانی که کلاه بر سر گذارند این کلمه را به روحانیان اطلاق کنند که عمامه بر سر نهند.
- معمم شدن ؛ عمامه بر سرگذاشتن . (ناظم الاطباء). || مهتر و سید قوم .(ناظم الاطباء). مرد بزرگی که قوم امور خود را بدو سپارند و عوام بدو پناه برند. (از ذیل اقرب الموارد). || اسب سپید سر سوای گردن یا اسب که سپیدی پیشانیش تا نبت موی پیشانی فرود آید. (منتهی الارب )(آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || اسب که گوش و موی پیشانی و گرداگرد آن سپیده شده باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
... ادامه
545 | 0
مترادف: 1- دستاري، شيخ، آخوند، عمامه دار
متضاد: مكلا 1- ريش سفيد، محترم
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (صفت) [عربی]
مختصات: (مُ عَ مَّ) [ ع . ] (اِمف .)
الگوی تکیه: WWS
نقش دستوری: صفت
آواشناسی: mo'ammam
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 190
شمارگان هجا: 3
دیگر زبان ها
انگلیسی
puzzle
ترکی
bulmaca
فرانسوی
puzzle
آلمانی
puzzle
اسپانیایی
rompecabezas
ایتالیایی
puzzle
عربی
مغتصب بلدي
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "معمم" به معنای فردی است که عمامه بر سر دارد، معمولاً در اشاره به علمای دینی و روحانیون. برای استفاده صحیح از این کلمه در متن‌های فارسی، می‌توان به نکات زیر توجه کرد:

  1. نحوه نوشتار: کلمه "معمم" به صورت "معمم" نوشته می‌شود و نیازی به استفاده از علائم خاص یا اعراب‌گذاری ندارد.

  2. کاربرد: این کلمه به عنوان صفت به کار می‌رود و معمولاً در جملات به عنوان توصیف‌کننده‌ای برای افراد استفاده می‌شود. مثلاً: "معمم در درس اخلاق سخنرانی کرد."

  3. جمع و مفرد: بصورت مفرد "معمم" و بصورت جمع "معممین" به کار می‌رود. مثلاً: "معممین در جامعه نقش مهمی دارند."

  4. نحوه‌ی استفاده در جملات:

    • "او یک معمم است."
    • "معممین در مراسم مذهبی حضور دارند."
  5. پرهیز از استفاده‌ی نادرست: این کلمه بایستی در زمینه‌های مناسب مورد استفاده قرار گیرد و نباید به شکل توهین یا بی‌احترامی به کار رود.

این نکات می‌تواند به شما در استفاده صحیح و مؤثر از کلمه "معمم" در نوشتار و گفتار کمک کند.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. معمم جوانی که در مسجد محل سخنرانی می‌کرد، توانست توجه بسیاری از مردم را جلب کند.
  2. در روزهای تابستان، معمم‌ها به برگزاری کلاس‌های آموزشی برای جوانان مشغول هستند.
  3. معمم با دانش و بینش خود، به حل مسائل اجتماعی و فرهنگی جامعه کمک می‌کند.

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری