جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: منقح . [ م ُ ن َق ْ ق َ ] (ع ص ) پاک کرده شده . (آنندراج ) (غیاث ). پاک و پاکیزه ساخته شده . (ناظم الاطباء) : از شوائب خواطر نفسانی منقح و خالص گرداند و آن را تعبیر و تأویل کند. (مصباح الهدایه چ همایی ص 175). || کلام و شعر اصلاح شده . تهذیب شده . (از اقرب الموارد). پیراسته : از عمعق پرسید که شعر... رشیدی را چون می بینی ؟ گفت : شعر بغایت منقی و منقح ، اما... (چهارمقاله ص 74). - منقح شدن ؛ مهذب شدن . پیراسته شدن : وزان نشاط که آن نظم از او منقح شد چو سرو نو ز صبا پای حال می کوبم . انوری (دیوان چ مدرس رضوی ص 678). - منقح کردن ؛ اصلاح کردن . تهذیب کردن . پیراستن : انشا کندش روح و منقح کندش عقل گردون کند املا و زمانه کند اصغا. مسعودسعد. - منقح گشتن ؛ اصلاح شدن . مهذب شدن . پیراسته شدن : تا شک و ریب از او برخاست و منقح و محقق گشت . (چهارمقاله ص 111). || چیزی که از دروغ پاک باشد. (غیاث ) (آنندراج ). 1- اصلاح شده، تصحيح شده، تهذيب شده
2- پاك، تميز، صافي، طاهر، طيب، نظيف screening فحص، غربلة، عرض فيلم، كل ما يفصل بالغربلة، عملية الأختيار، تحري revize edildi modifié Überarbeitet revisado revisionato
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر