جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

mehr[a]bān
kind  |

مهربان

معنی: مهربان . [ م ِ ] (ص مرکب ) بامحبت .بامهر. عاطف . عطوف . (دهار). مشفق . شفیق . (منتهی الارب ). حفی . رؤوف . (ترجمان القرآن ). با مهر و دوستی . اریحی . صاحب مهر. قفی . ولی . (منتهی الارب ) :
خرد پادشاهی بود مهربان
بود در رمه گرگ را چون شبان .
ابوشکور.
چو زینسان سخن گفت شاه جهان
برآشفت از آن دختر مهربان .
فردوسی .
به پوزش بیاراست لب میزبان
به بهرام گفت ای گو مهربان .
فردوسی .
به دل مهربان و به تن چاره جوی
اگر تو خداوندرخشی بگوی .
فردوسی .
ای امیر مهربان این مهرگان خرم گذار
فر و فرمان فریدون ورز با فرهنگ و هنگ .
منجیک .
پردلی پردل ولیکن مهربانی مهربان
قادری قادر ولیکن بردباری بردبار.
فرخی .
روز تو باد فرخ چون دلت مهربان
دست تو باد با قدح و لبت با عصیر.
منوچهری .
باشی از برای رعیت پدر مشفق و مادر مهربان . (تاریخ بیهقی ص 313).
از این خوان خوب آن خورد نان و نعمت
که بشناسد آن مهربان میزبان را.
ناصرخسرو.
وز آنجا در جهان مردمت خواند
ز راه مام و باب مهربانت .
ناصرخسرو.
چگونه مهر نهم بر تو زآن سپس که به جهل
تو بر زمانه ٔ بدمهر مهربان شده ای .
ناصرخسرو.
این یزدجردبن شهریار دایه ای داشت مهربان . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ).
دشمنان دست کین برآوردند
دوستی مهربان نمی یابم .
خاقانی .
با غصه ٔ دشمنان همی ساز
بهر دل مهربان مادر.
خاقانی .
برحقند آنان که با عیسی نشستند ار ز رشک
خاک بر روی طبیب مهربان افشانده اند.
خاقانی .
دیک ؛ مشفق و مهربان . داسم ؛ رفیق کار مهربان . اغوز؛ مهربان و نیکی کننده بر خویشاوند و بسیارخیر بر ایشان . تهشم ؛ مهربان شدن . تجنث ؛ مهربان شدن بر کسی و دوست داشتن . تهدج ؛ مهربان شدن ناقه بر بچه . جراض ؛ ماده شتر که بر بچه مهربان باشد. رائف ، رأف ؛ سخت و بسیار مهربان . (منتهی الارب ).
- مهربان شدن ؛ رحیم شدن . دلسوز گشتن . محبت در میان آوردن . دوستدار گشتن :
در روزگار حسن سلوک تو اهل نظم
صائب شدند از ته دل مهربان هم .
صائب .
تتوبة، اتابة، متاب ، توب ، توبة؛ باز مهربان شدن خدا بر کسی . (منتهی الارب ).
- مهربان کردن ؛ رحیم کردن . به رحم آوردن . احناء. تحنیة. (تاج المصادر بیهقی ) :
برانگیخت از شهر ایران تو را
کند مهربان بادلیران تو را.
فردوسی .
- مهربان گردانیدن ؛ به رحم آوردن . رحیم کردن . اِرْآم . تعطیف . (تاج المصادر بیهقی ) : دل آن خداوند رحمةاﷲ علیه بر ما مهربان گردانید که بیگناه بودیم . (تاریخ بیهقی ص 214).
- مهربان گردیدن ؛ مهربان شدن . رحیم گشتن . دلسوز شدن . بامحبت گشتن .
- مهربان گشتن ؛ مهربان گردیدن . مهربان شدن . رحیم گشتن .
- نامهربان ؛ بی مهر. بی محبت . که دلسوز نیست . رجوع به نامهربان شود.
- امثال :
طبیب مهربان از دیده ٔ بیمار می افتد .
؟ (از امثال و حکم ).
|| معشوق . زن که موردمهر کسی است :
بدان تنگی اندر بجستم ز جای
یکی مهربان بودم اندر سرای .
فردوسی .
پس آنگه چنین گفت کای مهربان
مرا شاه چین داد هم در زمان .
فردوسی .
که آن مهربان کینه ٔ سوفرای
بخواهد به درد از جهان کدخدای .
فردوسی .
مهربان خویشتن گفتم تو را
کینه ٔ آن هر زمان چندی کشی .
عطار.
بر آن مهربان شد چنان مهربان
که جز نام وی نامدی بر زبان .
نظامی .
بکش جفای رقیبان مدام و خوشدل باش
که سهل باشد اگر یار مهربان داری .
حافظ.
|| عاشق . محب :
بسی دیدم به گیتی مهربانان
گرفته گونه گونه دوستگانان .
(ویس و رامین ).
جهان بین که با مهربانان خویش
ز نامهربانی چه آورد پیش .
نظامی .
زن نیک بود ولی زمانی
تا جز تو نیافت مهربانی .
نظامی (از تاریخ طبرستان ابن اسفندیار).
کینه گیری ز من نکو نبوَد
چون تو دانی که مهربان توام .
عطار.
خوش بود یاری و یاری در کنار جویباری
مهربانان روی در هم وز حسودان بر کناری .
سعدی .
اوحدی از جور آن نامهربانت ناله چیست
مهربانان زخمها خوردند و نخروشیده اند.
اوحدی .
|| رحم کننده . رحمت آرنده . حنان . رحیم . بخشاینده . راحم . (مهذب الاسماء). حنانه (زن مهربان ). تواب . (منتهی الارب ) :
دگر کو به درویش بر مهربان
بود راد و بیرنج و روشن روان .
فردوسی .
چون سگ به زبان جراحت خویش
میشویم و مهربان ندیدم .
خاقانی .
|| نیکی کننده . بَرّ. بارّ :
گرفتند هر دو بر او آفرین
که ای مهربان شهریار زمین .
فردوسی .
پادشاهی عادل و مهربان پیدا گشت . (تاریخ بیهقی ص 386).صفة أساسية، لطيف، حنون، ودي، شفوق، مؤدب، عطوف
tür
gentil
art
amable
tipo
خوب، با محبت، خیر، مهربانی شفقت امیز، بخشنده، رحیم، بخشایشگر، کریم، رحمت امیز، ملایم، لطیف، نجیب، ظریف، ارام، شفیق، غم خوار، دوستانه، مساعد، خودمانی، تعاونی، خون گرم، رئوف، خوشایند، دلپذیر، توفیق دهنده، خوش خلق، شیرین، خوش، نیک، نیکو، نوازش کننده، حساس، ترد، نازک، باریک، خوش خیم، بی خطر، اجباری، اماده خدمت، الزامی، نرم، بامروت، باشفقت، تهذیبی، خلیق، دلجو، خوش برخورد، خوش محضر، خوشخو، خوشرفتار، جا افتاده، خوش طعم، رسیده، معتدل، خوش مزاج، خیریه، سخی، خوشدل، سخاوتمند، موافق، با حوصله، بردبار، فروتن، حلیم، رام، دلجویی پذیر، مطبوع، بخشاینده، رحمان، با ادب، خوش معاشرت، راحت و مطبوع، صمیمی، گشاده دل، خوش قلب، خوش جنس، خوش نیت، دل رحیم، دل نازک، سرکیف، سرحال
... ادامه
1386 | 0
مترادف: باعاطفه، آزرم جو، بامهر، بامحبت، پرعاطفه، حفي، حميم، خوش خو، دلسوز، رحيم، رقيق القلب، شفيق، عاطفي مزاج، نرم دل، عطوف، غمخوار، مشفق، مهرور، مهرپرور، مهرورز، نازك دل
متضاد: جفاپيشه، نامهربان، جور، جفا
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (صفت) [پهلوی: mitropan]
مختصات: (مِ) (ص .)
الگوی تکیه: WWS
نقش دستوری: صفت
آواشناسی: mehrabAn
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 298
شمارگان هجا: 3
دیگر زبان ها
انگلیسی
kind | merciful , gentle , compassionate , friendly , affectionate , gracious , kindly , amiable , good , condescending , tender , benign , obliging , soft , humane , affable , mellow , mild , benignant , charitable , compliant , meek , placable , clement , complaisant , couth , big-hearted , good-hearted , good-natured , kind-hearted , open-armed , open-hearted , tender-hearted , warm-hearted , well-disposed
ترکی
tür
فرانسوی
gentil
آلمانی
art
اسپانیایی
amable
ایتالیایی
tipo
عربی
نوع | طبيعة , ضرب , صنف , طيبة , كريم , باب , صفة أساسية , لطيف , حنون , ودي , شفوق , مؤدب , عطوف
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "مهربان" در زبان فارسی از دو بخش "مهربان" و "بان" تشکیل شده است. این کلمه به معنای کسی است که محبت و مهربانی در رفتار و کردار خود دارد.

قواعد نگارشی و کاربردی:

  1. املا: کلمه "مهربان" به همین شکل نوشته می‌شود و نباید آن را به دو کلمه تقسیم کرد.

  2. نقش کلمه: "مهربان" می‌تواند به عنوان صفت برای توصیف افراد یا موجودات استفاده شود. مثلاً:

    • او فردی مهربان است.
    • بچه‌ها به مهربانی مادرشان نیاز دارند.
  3. جنسیت: "مهربان" به هیچ جنسی تعلق ندارد و برای هر دو جنس (مرد و زن) می‌تواند به کار برود.

  4. مفرد و جمع:

    • مفرد: مهربان
    • جمع: مهربانان (برای اشاره به گروهی از افراد مهربان)
  5. قید و فعل: معمولاً "مهربان" در جملات به عنوان صفت کاربرد دارد، اما می‌توان از آن در شکل قیدی نیز استفاده کرد:

    • او مهربانانه رفتار می‌کند.
  6. فعل‌های مرتبط: می‌توان افعال مرتبطی چون "دوست داشتن"، "محبت کردن" و "توجه کردن" را با "مهربان" به کار برد تا عمق مفهوم را بیشتر جلوه دهند.

مثال‌های استفاده:

  • او همیشه به دیگران کمک می‌کند. واقعاً مهربان است.
  • مهربان بودن یکی از ویژگی‌های انسان‌های بزرگ است.
  • مهربانان در جامعه همیشه مورد احترام هستند.

با رعایت این قواعد، می‌توانید از کلمه "مهربان" به بهترین شکل در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. مادر من همیشه با کودکانی که در پارک بازی می‌کنند، مهربان و دلسوز است.
  2. او به عنوان یک معلم مهربان، همیشه به دانش‌آموزانش گوش می‌دهد و به آنها کمک می‌کند.
  3. رفتار مهربان او در برخورد با دیگران باعث می‌شود که همه او را دوست داشته باشند.

واژگان مرتبط: خوب، با محبت، خیر، مهربانی شفقت امیز، بخشنده، رحیم، بخشایشگر، کریم، رحمت امیز، ملایم، لطیف، نجیب، ظریف، ارام، شفیق، غم خوار، دوستانه، مساعد، خودمانی، تعاونی، خون گرم، رئوف، خوشایند، دلپذیر، توفیق دهنده، خوش خلق، شیرین، خوش، نیک، نیکو، نوازش کننده، حساس، ترد، نازک، باریک، خوش خیم، بی خطر، اجباری، اماده خدمت، الزامی، نرم، بامروت، باشفقت، تهذیبی، خلیق، دلجو، خوش برخورد، خوش محضر، خوشخو، خوشرفتار، جا افتاده، خوش طعم، رسیده، معتدل، خوش مزاج، خیریه، سخی، خوشدل، سخاوتمند، موافق، با حوصله، بردبار، فروتن، حلیم، رام، دلجویی پذیر، مطبوع، بخشاینده، رحمان، با ادب، خوش معاشرت، راحت و مطبوع، صمیمی، گشاده دل، خوش قلب، خوش جنس، خوش نیت، دل رحیم، دل نازک، سرکیف، سرحال

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری